بحران اعتماد یا توهم اعتماد؟
پرويز پدرام
مقاله اخیر آقای سجادی با عنوان"بحران اعتماد"،تأیید دیگری بر مطالعات گسترده و متنوع ایشان است ولی همانند بقیه نوشته ها و اظهار نظرهای یکی دو ساله اخیر(حداقل مواردی که بنده مطالعه کرده ام)، این بار نیز چنین به نظر می آیِد که آقای سجادی در مطالعات خود بیشتر به مشاهدات تأیید کننده فرضیات خود توجه میکنند و موارد نقض کننده استدلالهایی که ارائه می نمایند را چندان مورد توجه قرار نمی دهند.
برای روشن تر شدن بحث، مطالبم را در قالب سؤالهایی خطاب به آقای سجادی عرض نموده و نکاتی را در مورد آنها تقدیم می دارم.
جناب آقای سجادی!
فکر میکنید محافظه کاران(دسته چاقو)، از پایگاه اجتماعی به زعم حضرتعالی 700 ساله خود(تیغ چاقو)!!!، صرفاً برای بریدن دست و زبان ظالمان و مخالفان دین خدا و اسلام و توهین کنندگان به آن استفاده میکنند یا اینکه بعضاً در قامت مخالفان خود لباس مخالف دین می پوشانند و از این تیغ برنده برای مقاصد قدرت طلبانه نیز بهره می جویند؟
نوشته ها و گفته های شما که بنده آنها را خوانده و یا شنیده ام حاکی از آن است که اعتقاد راسخی به گزاره بخش اول این سؤال دارید و برای بخش دوم آن اهمیتی قائل نیستید. حال آنکه موارد متعددی بر نقض گزاره بخش اول و تأیید گزاره بخش دوم سؤال فوق، چه در گذشته و چه در حال میتوان ردیف کرد. اتفاقاً اگر اعتراضی از سوی اصلاح طلبان هم در این زمینه صورت میگیرد ناظر بر سوء استفاده دسته چاقو از تیغ چاقوست و نه خاصیت برندگی چاقو. به نظر میرسد شواهدی که بخش اول سؤال را مردود و بخش دوم آن را تأیید میکنند در تحلیل جنابعالی نادیده گرفته شده است.
بر اساس چه مشاهداتی فکر میکنید جناح محافظه کار ايران، ميراث دار اقشار متدين با قرائتی سنتی از اعتقادات دينی طی 700 سال گذشته بوده است و این قشر از جامعه ایرانی پایگاه اجتماعی آنهاست؟ اگر می گفتید جناح محافظه کار سرمایه های سخت افزاری و نرم افزاری اقشار متدين با قرائتی سنتی از اعتقادات دينی را به نفع خود مصادره کرده و از آن در جهت حفظ و کسب قدرت و پول استفاده میکند به واقعیت نزدیکتر نبود؟
در این مورد نیز به نظر میرسد بدون توجه به نقشه واقعی هرم قدرت دینی شیعه در قم و نجف و ... چه در گذشته و چه حال قضاوت کرده و آن را به کل در ید قدرت محافظه کاران تصور نموده ایدو ظاهراً با مشاهده اینکه محافظه کاران قدرت اصلی را در دست دارند و میتوانند یک شبه پادگان را از سرراه اتوبان بردارند به این نتیجه رسیده اید که آنها پایگاه اجتماعی قویتری از اصلاح طلبان دارندغافل از آنکه به گواه تاریخ، قدرتمندی در ایران صرفاً به داشتن پایگاه اجتماعی نبوده و عوامل داخلی و خارجی متعددی در این زمینه تعیین کننده بوده و هست.
در طول هشت ساله اصلاحات، علی رغم اینکه قتلهای فجیع زنجیره ای اتفاق افتاد، وزرای دولت کتک خوردند و زندان رفتند، اصلی ترین قشر حامی دولت در دانشگاهها به آن شکل تحقیر شدند، سعید حجاریان ترور شد، روزنامه ها بسته شدند و ...، اما هیچ حرکت خشونت آمیزی ازسوی اصلاح طلبان نسبت به محافظه کاران مشاهده نشد و این انعطاف تا بدانجا پیش رفت که این حس را در آدمی ایجاد میکرد که آقای خاتمی بیش از آنکه سعی کند به هوادارن خود نشان دهد که در رأی دادن به او اشتباه نکرده اند سعی می کند به مخالفانش نشان دهد که اشتباه کرده اند که به او رأی نداده اند. با این اوصاف، باز هم فکر میکنید اصلاح طلبان، محافظه کاران را مافیایی شرور می دانستند.
در بخشی از مقاله چنین آورده اید که : " قشر سنتی نشان داده زمانی دغدغه دفاع از مقدسات خود را در سپهر علنی جامعه مرتفع می کند که نسبت به دولتمردان خود دچار بی اعتمادی باشد و {اگر به آنان اعتماد داشته باشد}با اتکای بر همين حُسن اعتماد، تخطی های ايشان را غمض عين می کنند.تلخ يا شيرين برای طبقه سنتی ايران، اصحاب و دولتمردان جنبش اصلاحات غيرقابل اعتماد بودند"و در ادامه نوشته اید: "همين بحران اعتماد است که به دولت قبلی اجازه کشيدن يک اتوبان را نمی داد اما با تغيير کادر در بدنه دولت مشکل به راحتی مرتفع می شود.اين امر مؤيد آنست که در شاکله سياسی هرم قدرت ايران، قبل از رفرم سياسی، اصل اعتماد و عدم اعتماد محوريت داشته و سيستمی که در مقابل کمترين اصلاحات مقاومت نشان می دهد با احراز شرط اعتماد به راحتی دست دولتمردان را در تمشيت مُلکداری باز می گذارد".
بر اساس چه شواهدی به این نتیجه رسیده اید که قشر سنتی ایران زمانی که دولت مردانی قابل اعتماد داشته باشد نسبت به توهین به مقدساتش عکس العمل نشان نمیدهد؟آیا از میزان مشارکت قشر سنتی در ناآرامیهای امسال در آذربایجان اطلاع دارید؟
بر اساس چه مطالعه ای به این جمعبندی رسیده اید که قشر سنتی ایران تخطی های دولتمردان قابل اعتماد خود را حتی اگر توهین به مقدسات آنان باشد غمض عین میکنند؟آیا این قشر معتقد است که توهین به مقدسات اگر توسط افراد قابل اعتماد باشد مجاز است و فقط افراد غیرقابل اعتمادحق این کاررا ندارند یا برعکس، آنان که متصف به صفت مسلمان نابند باید بیشتر در این زمینه مراقب باشند و در صورت خطا شدیدتر مؤاخذه شوند؟آیا هدف، جلوگیری از اهانت است یا حمله به اهانت کننده؟
قشر سنتی را با هیأت حاکمه چنان در هم تنیده اید که آنها را بعضاً بجای هم استفاده نموده اید. آیا در دنیای واقعی چنین است؟
آیا شما فکر میکنید شاکله سیاسی هرم قدرت در ایران، چنان به اصلاح طلبان بی اعتماد بود که به آنها اجازه کشیدن یک اتوبان را هم نمی داد یا اینکه به عمد می خواست آنان را ناکارآمد جلوه دهد و طرفدارانشان را از رأیی که با آنان داده اند پشیمان نماید و در نهایت سرنوشت محتوم مدنظر آقای عبدی را نتیجه بگیرد؟
"اعتماد و بی اعتمادی" را چنان بجای "قدرت و بی قدرتی" قرار داده اید گو اینکه یک طرف فقط تشنه اسلام و خدمت به مردم است و حتی از ساختن اتوبانی به دست اصلاح طلبان(آنانی که همین سالهای نزدیک برای مردم بارها اتوبان و پل و سد و... ساخته اند) مبادا که به مردم خسارتی وارد شود هراسان است و طرف دیگر مدام به دنبال رابطه با دشمن و پول گرفتن از او و خیانت به مردم و زیر پاگذاشتن اسلام و ... است.
نوشته اید که : "علی رغم حساسيت ها و سنت اعتراضی اقشار مذهبی در قبال وهن مقدسات خود در تاريخ معاصر ايران، چرا در جريان سوالات موهن اخير شاهد جنبش اعتراضی قابل اعتنائی از جانب اين طبقه نشديم؟"
آیا فکر میکنید آنانی که باید در صورت داشتن دولت غیر معتمد به خیابانها می آمدند از وجود این سؤالات با خبر شده اند؟آگر باخبر شده اند برای کفن پوشیدن و به خیابان آمدن تحریک و سپس سازماندهی شده اند؟در مواردی که در گذشته دولت حاکم غیر معتمد بوده است چطور؟
آیا فقط قشر سنتی ایران است که دغدغه "حکومت خودی و غیر خودی" دارد یا اینکه این امر پدیده ای جهانی است؟آیا دغدغه"حکومت خودی و غیر خودی"درطول دغدغه"شهروند خودی و غیرخودی" است یا در عرض آن؟
چرا در غالب نوشته ها و اظهار نظرهایتان در تبیین تحولات جامعه ایرانی، اقشار غیر سنتی را آماج حملات خود قرار می دهید ولی هیچ اشاره ای به نواقص سنتی ها نمی کنید؟چگونه شده است که قشر سنتی مورد علاقه شما، نسلی بی خاصیت از نظر شما!!! را تولید کرده است؟آیا همین نقیصه، شما را از اینکه بقیه رفتارهای آنان نیز از جمله به خیابان آمدن یا نیامدن بر اساس اعتماد و عدم اعتماد به این و آن مشکل آفرین باشد نگران نمیکند؟آیا حفظ سنتهای گذشته لزوماً پدیده مثبتی است؟
بنده هرقدر فکر میکنم وقایعی چون جریانات آقایان منتظری و شریعتمداری و مواضع برخی از مراجع فعلی و گذشته قم و نجف و طرفداران آنها و همچنین جریانات مشروطیت را با تحلیلهای جنابعالی هماهنگ نمی یابم.
و سؤال آخر اینکه:
قشر سنتی که مدام از آن یاد میکنید چه مختصاتی دارد و چگونه میتوان در میان جمعیت 70 میلیونی ایران آنان را شناسایی کرد؟
این تعریف شما، کمک خواهد کرد تا با مشاهده افراد تشکیل دهنده قشر سنتی، بتوانیم فرضیات جنابعالی را در مورد تحلیل تحولات جامعه ایرانی تست کنیم، باشد که بحران اعتماد در مورد اصلاح طلبان به توهم اعتماد در مورد محافظه کاران نیانجامد!
پرویز پدرام
25/12/85
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر