۱۳۹۲ خرداد ۵, یکشنبه

مناظره با ابراهیم نبوی



خبرگزاري انتخاب : ميان دو تن از كارشناسان سياسي بحثي «در مورد حق داشتن سلاح هسته اي» در گرفته است كه خبرگزاري «انتخاب» با توجه به سياست هاي خبري-تحليلی خود، مشروح اين مناظره نوشتاري را در اختيار خوانندگان محترم قرار مي دهد.

اسفند 85


نامه نخست ابراهيم نبوی به داريوش سجادی



جناب آقای داریوش سجادی!

با احترام به شما و تشکر از وب سایت انتخاب که دعوت مرا به یک گفتگو از طریق نامه های منتشره از سوی من و شما، پذیرفتید و پذیرفتند، علاقمندم که موضوع روز کشور را در مورد مقاله ای که شما نوشته اید، یعنی « حق داشتن سلاح اتمی برای ایران»، باز کنم تا استدلال های من و شما فراهم آید و برخی از کسانی که معتقدند که ایران حق دارد سلاح اتمی داشته باشد و آنان که مخالف این نظر هستند، وارد این مباحثه شوند. موضوع مورد نظر من حق استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای نیست. من می خواهم تنها در مورد این موضوع که « آیا داشتن سلاح هسته ای به نفع ایران است یا به زیان آن؟» با شما گفتگو کنم. از شما می خواهم که در فرصتی که صلاح می دانید به سووالات من پاسخ دهید.

اول: شما در مقاله ای که در مورد فواید و زیان های سلاح اتمی نوشتید، صریحا اعلام کردید که داشتن سلاح اتمی برای ایران ضروری است. این در حالی است که مقامات عاليرتبه،مراجع تقليد، سه رئیس جمهور کشور( آقایان هاشمی، خاتمی و احمدی نژاد) در هجده سال گذشته، تمام هیات های مذاکره قبلی و کنونی کشور، مجلس شورای اسلامی ششم و هفتم و مسوولان سازمان انرژی اتمی ایران، تصریح کرده اند که « جمهوری اسلامی ایران هر گونه استفاده از سلاح اتمی را حرام می داند و به هیچ وجه قصد تولید و استفاده از سلاح اتمی را ندارد.» آیا دفاع شما از سلاح اتمی در حال حاضر و علیرغم نظر تمام مسوولان بلندپایه کشور، به معنی این است که مسوولان کشور در سیاست اتمی خود اشتباه می کنند و ایران باید سلاح اتمی تولید کند؟ یا اینکهایران باید اعلام کند که برنامه صلح آمیز هسته ای دارد، اما پس از ایجاد اطمینان به تولید سلاح هسته ای بپردازد؟ یا معتقدید که ایران از همین ابتدا باید اعلام کند که قصد تولید سلاح هسته ای را دارد و عواقب آن را بپذیرد؟

دوم: من هیچ بحثی در اینکه کدام دولت در ایران حق دارد سلاح اتمی داشته باشد، ندارم. اما این سووال را از شما دارم که در شرایط کنونی که ایران متهم است که قصد تولید سلاح هسته ای رادارد، و همه طرفداران نظام تا آنجا که من می دانم، تلاش می کنند تا اثبات کنند که ایران قصد استفاده نظامی از انرژی هسته ای ندارد، به فرض این که شما بتوانید موفق بشوید اثبات کنید که داشتن سلاح هسته ای به نفع کشور ماست، آیا اثبات این موضوع در شرایط کنونی کشور به نفع آینده ایران است؟ و اگر همگان بپذیرند که استدلال های شما درست است و ایران باید سلاح هسته ای داشته باشد، آیا اعلام صحت نظرات شما موجب زیان برای کشور نمی شود؟

من از شما درخواست می کنم که به این دو سوال من پاسخ دهید تا من نیز پس از خواندن پاسخ شما این گفتگو را ادامه دهم.

با احترام
سید ابراهیم نبوی
سی بهمن 1385

ــــــــــــــــــــــــــــــــ



پاسخ نخست سجادی به ابراهيم نبوی

جناب آقای ابراهيم نبوی



هر چند مراوده ناخوشآيند اخير اينجانبان! ذائقه کسری از خوانندگان سايت وزين انتخاب را تلخ کرد اما ظاهراً مسئولين محترم سايت انتخاب مستجاب الدعوه هستند که در کانون آن جدال، ضمن يادداشتی صميمانه خطاب به بنده و جنابعالی آرزو کردند:

«چنان مباحثی هر چند با اختلافات شديد و تندترين عبارات آغاز شد، اما آغاز رفاقت و همکاری ديرين باشد»

http://www.tik.ir/display/?ID=31352

البته اميدوارم از اين مباحثه اگر رفاقتی هم نجوشيد لااقل نوری ولو اندک بر ابعاد بحث تابيده شود تا به سهم خود حداقلی از اطلاع رسانی و تنوير افکار عمومی را عهده داری کرده باشيم.



اما بعد

از آنجا که قرار است اين مراوده با ادبياتی بهداشتی و مستمر انجام گيرد و از آنجا که اين مراوده دو جانبه است و صرفاً قرار نيست آقای نبوی پرسشگر باشند و داريوش سجادی پاسخگو، لذا می کوشم ضمن پاسخگوئی به دو پرسش ابتدائی جناب نبوی در ادامه و به سهم خود مستمع! پاسخ های ايشان به چند پرسش خود نيز باشم.



جناب آقای نبوی

از آنجا که جنابعالی در پرسش نخست خود که آن را مستظهر به مواضع رهبری و دولتمردان فعلی و سابق و اسبق ايران نيز کرده ايد، مبنی بر آنکه:

((در حالی آیت الله خامنه ای ... و سه رئیس جمهور کشور( آقایان هاشمی، خاتمی و احمدی نژاد) در هجده سال گذشته، تمام هیات های مذاکره قبلی و کنونی کشور، مجلس شورای اسلامی ششم و هفتم و مسوولان سازمان انرژی اتمی ایران، تصریح کرده اند که «جمهوری اسلامی ایران هر گونه استفاده از سلاح اتمی را حرام می داند و به هیچ وجه قصد تولید و استفاده از سلاح اتمی را ندارد.» آیا دفاع شما از سلاح اتمی در حال حاضر و علی رغم نظر تمام مسئولان بلندپایه کشور، به معنی این است که مسئولان کشور در سیاست اتمی خود اشتباه می کنند و ایران باید سلاح اتمی تولید کند؟))

موظفم در پاسخ به دو نکته اشاره کنم.

نخست آنکه ماهيت پرسش جنابعالی از اساس محل مناقشه است.

مشکل محتوائی پاراگراف مزبور آنست که قبل از سوالی بودن، جمله ای معترضه است!

در واقع جنابعالی به زبان بی زبانی بنده را مخاطب قرار داده ايد که: وقتی عالی رُتبگان کشور مخالف استفاده از سلاح اتمی اند، چه محلی از اعراب دارد که سجادی يا امثال سجادی مخالف چنين سياستی حرکت و موضعگيری کنند؟

البته من مشکل چندانی با اين گزاره ندارم. اما تلخ يا شيرين بايد بپذيريد طراح اين گزاره خود نيز بايد به لوازم آن متعهد باشد.

اگر «تبعيت» ملاک مواجهه شهروندان با مواضع رهبری و رؤسای جمهور و عالی رُتبگان کشور است، مطمئن باشيد در اين معادله جنابعالی بيش از بنده بايد پاسخگو باشيد!

مواضع بنده و جنابعالی مواضع پوشيده ای برای مخاطبان نيست و همين «وضوح مواضع» مؤيد آنست که «سيد ابراهيم نبوی» بيش از «داريوش سجادی» دارای اختلاف موضع با عالی رُتبگان کشور است.

لذا قاعده ای که شما تعريف کرده ايد بيش و پيش از بنده دامن گير خودتان خواهد شد.

گريزی از اين واقعيت نيست که جنابعالی چاره ای نداريد جز آنکه به لوازم قاعده ای که خود تعريف کرده ايد بيش از ديگران متعهد و پايبند بوده و در جميع حوزه ها و احکام و سياست های متخذه عالی رُتبگان کشور، تبعيت و حرف شنوی داشته باشيد.



حال منصفانه قضاوت کنيد چنين تبعيتی در سلوک قلمی جنابعالی مشهود است؟ يا آنکه صرفاً وقتی قرار است سجادی يا امثال سجادی در تنگنای پاسخگوئی قرار گيرند، متهم به عدم تبعيت از عالی رُتبگان کشور می شوند؟



جناب آقای نبوی

هر چند جنابعالی به درستی فرموده ايد: «جميع پايوران عالی رُتبه کشور از رهبر تا روسای جمهور و مسئولين مربوطه هر گونه استفاده از سلاح اتمی را حرام دانسته و به هیچ وجه قصد تولید و استفاده از سلاح اتمی را ندارد» اما اجازه بدهيد تا در اينجا با صراحت و صداقت خدمت تان معروض دارم حتی اگر همه 70 ميليون مردم ايران نيز در کنار رهبر و ديگر مسئولين کشور بر اين موضع ابرام بورزند اين مسئله ارزنی نافی و مُخل و مانع از حق اظهار نظر متفاوت و بعضاً مخالف سجادی يا امثال سجادی در اين خصوص نشده و نمی تواند بشود.

نظر رهبری جمهوری اسلامی در کنار ديگر مسئولين محترم کشور در خصوص سلاح اتمی به غايت پرارزش و قابل احترام بوده و هست اما اين نافی نظر ديگر شهروندان نمی تواند و نبايد باشد.

خصوصاً نظر و موضع شهروندی مانند يک روزنامه نگار عادی که از اساس مواضع اش فاقد کمترين ضمانت اجرا در هرم تصميم گيری حکومت است.

لااقل جنابعالی که سالها دوات قلم خود را در اردوی اصلاح طلبان و آزادی خواهان قلم و انديشه مصرف کرده ايد، نبايد چنين ادعائی را داشته باشيد.



جناب آقای نبوی

در مورد آن بخش از پرسش جنابعالی که فرموده ايد علی رغم نظر صريح مسئولين کشور مبنی بر حُرمت استفاده از سلاح اتمی، آيا اينجانب قائل به آن بوده که

مسوولان در سیاست اتمی خود اشتباه کرده و ایران باید سلاح اتمی تولید کند؟

اجازه می خواهم متقابلاً از جنابعالی بپرسم اينجانب در کجای مقاله ام «خلاف نظر مسئولين» قائل به استفاده از سلاح اتمی بوده ام؟

تصادفاً مواضع مسئولين تا نيمی از راه با موضع اينجانب و ديگر کسانی که قائل به برخورداری ايران از سلاح اتمی اند، هم جهت است. چرا که صريحاً در مقاله مورد استناد شما سلاح اتمی با اتکای بر استراتژی های بازدارندگی جميع آکادمی های معتبر علوم سياسی، سلاحی تدافعی تعريف شده که هدف از داشتن آن بازدارندگی است و نه استفاده (توضيح مفصل را در همان مقاله داده ام)

در مواضعی هم که جنابعالی از جانب رهبری و مسئولين نظام کد داده ايد، انگشت تاکيد بر عدم استفاده از سلاح اتمی گذارده شده که تصور نمی کنم اين بخش از مواضع مسئولين کشور منافاتی با ادعای اينجانب مبنی بر ضرورت برخورداری ايران از سلاح اتمی داشته باشد.

نه اينجانب قائل به استفاده از سلاح اتمی در مناقشات بين الدولی بوده و هستم و نه چنين چيزی را در مواضع مسئولين ديده ام و نه اين سلاح اساساً ماهيت عملياتی را ندارد.



جناب آقای نبوی

اينکه در انتها پرسيده ايد:

«به فرض این که شما بتوانید اثبات کنید داشتن سلاح هسته ای به نفع کشور است، آیا اثبات این موضوع در شرایط کنونی به نفع آینده ایران است؟»

در پاسخ بايد خدمت تان معروض دارم که اينجانب پاسخ خود به اين پرسش را بصورت مفصل در همان مقاله «فوائد و مضار سلاح اتمی» مطرح کرده ام، لذا در اينجا فقط تکرار می کنم که:

بله!

بر اساس صغرای و کبرائی که در آن مقاله ترسيم کرده ام معتقدم برخورداری ايران از سلاح اتمی به نفع ايران است.



برادر بزرگوار

اينجانب بيش از يک هفته چشم های خود را مقابل مانيتور کامپيوتر خسته کرده و ده ها مطلب و ادله و استناد را جمع آوری در قالب يک مقاله مفصل بمنظور اثبات مفيد بودن سلاح اتمی در استراتژی بازدارندگی ايران به خوانندگان ارائه کرده ام، حال جنابعالی مجدد از بنده می پرسيد:

آيا داشتن سلاح اتمی به نفع ايران است؟

لااقل يک بار و کامل مقاله مزبور را مطالعه می فرموديد تا اکنون بهتر و عميق تر بتوانيم با يکديگر محاجّه کنيم.

چنانچه در آن مقاله دقت کنيد، گرانيگاه بحث متمرکز بر عنصر «امنيت» است که به زعم نويسنده سلاح اتمی می تواند ضامن امنيت کشور باشد.

اين گزاره می تواند برخوردار از صدق يا کذب باشد. بنده ابرام و اصراری لجوجانه بر اين گزاره ندارم. قطعاً چنانچه مبانی چنين ادعائی با گزاره يا گزاره هائی مستدل تر و منطقی تر نفی شود، اينجانب شهامت و شجاعت آن را دارم تا صادقانه مواضع خود را پس گرفته يا اصلاح نمايم. گذشته از آنکه معتقدم چنين پس گرفتنی چندان شجاعتی هم نمی خواهد و موضوعی کاملاً عادی است.

لذا تلقی و توقع اوليه ام از جنابعالی با توجه به پيش قدمی تان در فتح باب اين مراوده آن بود که قرار است ادعاها و استدلالات مطروحه در بحث مزبور مورد کنکاش و نقد قرار گيرد.



در اين خصوص هم که فرموده ايد:

«اگر همگان بپذیرند که استدلال های شما درست است و ایران باید سلاح هسته ای داشته باشد، آیا اعلام صحت نظرات شما موجب زیان برای کشور نمی شود؟»

مايلم خدمت تان معروض دارم شما چندان دلنگران خُسران کشور از ناحيه مواضع اينجانب نباشيد!

نه ايران و مُقـّدرات ايران آنقدر کوچک است که با مواضع يک روزنامه نگار در اين سوی دنيا به خطر بيفتد و نه داريوش سجادی به آن اندازه بزرگ است که انتشار مواضع اش بر هم زننده معادلات جهانی بر عليه ايران شود.

همانطور که در بند نخست اين مطلب اشاره کردم: من و شما در کنار ديگر شهروندان ايرانی به يک اندازه حق شهروندی داشته و داريم و احدی نمی تواند ما را در استفاده از اين حق محروم کند. همچنانکه به همان اندازه هم فقط حق داريم و نه بيشتر. لذا مطمئن باشيد مواضع داريوش سجادی، صرفاً مواضع يک شهروند از ميان 70 ميليون شهروند ديگر است که تصادفاً فاقد کمترين ضمانت اجرا نيز هست. بر همين مبنا ايمان داشته باشيد بيان نقطه نظرات يک شهروند ولو آنکه در تضاد صدر در صدی با مواضع حکومت نيز باشد به اعتبار فقد عنصر قدرت کمترين جای نگرانی برای آقای ابراهيم نبوی و ديگران نداشته و تنها يک نظر کارشناسی در کنار ديگر آراء کارشناسی است.

در پاسخ به پرسش پايانی جنابعالی مبنی بر آنکه آيا اعلام صحت نظر اينجانب(برخورداری ايران از سلاح اتمی) موجب زيان برای کشور نمی شود؟

مايلم پرسش جنابعالی را به اين صورت اصلاح کنم که برخورداری ايران از سلاح اتمی شايد پرهزينه باشد اما قطعاً متضمن زيان نيست.

طبيعی است با توجه به مخالفت جدی غرب با برخورداری ايران از سلاح اتمی، راه حصول به آن برای ايران سخت و پرهزينه است، اما سختی و هزينه زا بودن آن نافی انصراف از آن نمی تواند باشد.

گذشته از آن نگاهی به آخرين آمار امضا کنندگان فراخوان جنابعالی جهت «توقف غنی سازی توسط دولتمردان ايران» بياندازيد:

http://www.persianpetition.com/sign.aspx?id=364610f2-c3d4-4467-90cf-40748dc72579

تا اين تاريخ تنها 425 نفر زحمت امضای آن را کشيده اند!

دقت می کنيد. تنها 425 نفر!

حال اعتراف می کنيد وقتی شهروندان مطمح نظر جنابعالی بنا به هر دليلی حتی حاضر به پرداخت هزينه ای چنين قليل برای توقف غنی سازی اورانيوم نيستند، چرا دولتمردان ايران را نبايد در ترجيح راه تاکنون طی شده شان مُحق دانست و فهم کرد؟

طبعاً يک ملت نمی تواند بدون پرداخت هزينه چشم انتظار تامين مطالبات و خواست های مشروع خود باشد.

گذشته از آنکه به زعم اينجانب دولتمردان ايران می توانستند بحث برخورداری ايران از سلاح اتمی را نه بعنوان يک استراتژی بلکه در مقام يک تاکتيک وارد مجادلات خود با غرب در پرونده اتمی کرده تا چنانچه زمانی به صرافت مذاکره و دادن امتياز به غرب برای حصول به تفاهم می رسيدند، بجای تعليق غنی سازی اورانيوم، اصل برخورداری از سلاح اتمی را در مقابل تضمين های امنيتی به ايشان واگذار می کردند.

طبعاً می پذيريد چنانچه ايران سقف مطالبات خود در پرونده اتمی را بر روی 100 می بست براحتی و کم هزينه تر می توانست مخالفانش را به دادن امتياز بر روی 90 قانع سازد.

طرفه آنکه همين امروز نيز (دو شنبه 19 فوريه 2007 )مشاهده کردم محمد البرادعی از غرب گلايه کرده که نمی توان ايران را در محاصره سلاح اتمی قرار داد و بدون دادن تضمين امنيتی از آن تعليق غنی سازی اورانيوم را مطالبه کرد.

سرکار خانم شيرين عبادی نيز در همين روز بر نکته بغايت درستی اشاره کردند و آن نسبت مستقيم فقر با افزايش بودجه نظامی کشورها از جمله ايران بود.

اين نکته ای بود که اينجانب نيز در مقاله «فوائد و مضار سلاح اتمی» به آن اشاره کرده ام و قطعاً جنابعالی نيز بر آن صحه می گذاريد که وقتی کشوری را بصورتی مستمر در معرض تهديد و خطر ناامنی دائمی قرار دهيد، طبعاً سرمايه های يک کشور قبل از تامين مطالبات مشروع شهروندی اعم از بهداشت و درمان و رفاه و آزادی های سياسی و اجتماعی، نيل به افزايش توان نظامی بمنظور مرتفع کردن خطر خارجی می کند.

(در اين مورد در مقاله مزبور به تفصيل صحبت شده)



جناب آقای نبوی

اميدوارم پاسخ ها کفايت کرده و فاقد تندی نسبت به جنابعالی باشد. اما همانطور که در ابتدا گفتم اينجانب نيز مايلم به سهم خود و در همين رابطه چند پرسش از محضرتان داشته باشم.

موجب کمال امتنان و مزيد تشکر است تا جنابعالی نيز در صورت صلاحديد پرسش های اينجانب را پاسخگو باشيد.

جنابعالی اخيراً در پاسخ به ايميل يکی از خوانندگان فراخوان تان (توقف غنی سازی توسط دولتمردان ايران) در توجيه دلائل اعتقادتان بر بی صلاحيتی ايران در فعاليت هسته ای خطاب به ايشان فرموده ايد:

«من با فعالیت های هسته ای برای به دست آوردن انرژی توسط دولت کنونی ایران و در حال حاضر مخالفم. چرا که براساس آنچه می دانم تولید انرژی هسته ای به سیستمی بسیار پیچیده نیازمند است و برای اداره آن باید یک سیستم کاملا مطمئن و با دقت و نظارت فنی بالا داشت. از نظر من، با توجه به سیستم اداره بسیار غلط انرژی های آسانی مانند نفت و گاز در حال حاضر و الگوی مصرف نادرست و روش مصرف ناامن این انرژی ها، که هر سال باعث تلفات بسیار بالای جانی و مالی می شود، در شرایط حاضر سیستم مطمئنی برای تولید انرژی هسته ای وجود ندارد. اگر بنا باشد سیستم تولید انرژی هسته ای در کشور ما فعال شود، قطعا باید یک گروه مسوول و دقیق و مطمئن این کار را بکند و در حال حاضر چنین گروهی با شیوه اداره دولت کنونی وجود ندارد»



جناب آقای نبوی

متاسفم که چنين پاسخ و استدلالی قرينه نزديکی با سخنان تيمسار رزم آرا در کانون تحولات ملی کردن صنعت نفت مرحوم مصدق را القا به ذهن کرد و می کند که در توجيه مخالفت اش با ملی کردن صنعت نفت می گفت:

«ايرانی ها حتی صلاحيت ساختن يک لولهنگ را هم ندارند»!



جناب آقای نبوی

سياست عرصه مناسبی برای آغشته و لحاظ کردن احساسات و عواطف با تحليل های سياسی نيست.

من بخوبی از ميزان کراهت جنابعالی با رئيس جمهور فعلی ايران مطلعم. البته اين چيزی نيست که جنابعالی نيز بخواهيد يا خواسته باشيد آن را کتمان کنيد.

طُرفه آنکه اينجانب نيز شخصاً با جناب آقای احمدی نژاد اختلاف نظر داشته و دارم و بتناوب و در موضوعات مختلف به آنها اشاره کرده ام.

اما تفاوت در اينجاست که معتقدم نمی توان و نبايد عرصه سياست و تحليل سياسی را آغشته به حُب و بغض ها و نفرت و شيدائی ها کرد. آن هم عشق و نفرتی که خاستگاهی طبعی دارد.



جناب آقای نبوی

هر چند حکيم عُمر خيام و ظاهراً جنابعالی معتقد و معترض بوده و هستيد که:

دارنده چو ترکيب طبايع آراست

از بهر چه اوفکندش اندر کم و کاست؟

اما به اين نکته متفطن نيستيد که ارزش گذاری انسان بر طبايع که تصادفاً انسان در خلق شان کمترين نقشی نيز ندارد، از اساس ناصواب است.

ظاهراً و بنا به مطالب متعدد و منتشره جنابعالی، شخص رئيس جمهور فعلی ايران صرف نظر از بواطن به صفت ظاهر نيز از يک کراهت ذاتی نزد جنابعالی برخوردار است و همين کراهت ذاتی و نفرت شديد مانع از آن شده تا بتوانيد با منطقی مستدل تر اقدام به نقد و تحليل مواضع وی و متحدانش کنيد.



جناب آقای نبوی

عرصه سياست، عرصه مُد و مزون لباس و پری رويان نيست که بتوان «جمال منظر» را شرط «حظ نظر» ناظر قرار داد.

در عرصه سياست قبل از زيبائی جمال، استحکام بيان و استدلال حرف اول را می زند.

توجه جنابعالی را به مصاحبه سال گذشته آقای احمدی نژاد در نيويورک جلب می کنم که وقتی مواجه با اين جمله معترضه خبرنگار شد که:

ظاهر شما به يک رئيس جمهور نمی خورد در پاسخ گفت:

اگر ظاهر من به رئيس جمهور بودن نمی خورد به نوکری مردم که می خورد!



جناب آقای نبوی

هر اندازه جنابعالی از چنين پاسخی روی تُرش کنيد اما واقعيت آن است آن طبقه ای که احمدی نژاد را بر تارک اقبال خود در انتخابات رياست جمهوری نشاندند تصادفاً شيفته چنين پاسخ و ادبياتی بوده و هستند و احمدی نژاد هشيارانه تامين منويات و تشفيات و مطالبات ايشان را مُرجح بر مطالبات شيک و مبادی آدابانه بنده و جنابعالی و ديگران قرار داده اند.



در مقام تمثيل قطعاً جنابعالی نيز با اينجانب موافقيد که به صفت ظاهر يکی از کريه المنظر ترين رؤسای جمهور آمريکا «آبراهام لينکلن» بوده و هست که تصادفاً در کارنامه خود نيز يکی از خون ريز ترين رؤسای جمهور آمريکاست که در جنگ های شمال و جنوب مجموعاً بيش از 700 هزار نفر هم وطنان آمريکائی اش را به کشتن داد.

اما جالب اينجاست که همين آبراهام لينکلن يکی از محبوب ترين رؤسای جمهور ايالات متحده است چرا که آمريکائيان در نقد عملکرد وی خود را از تعلقات بصری رهانيده و به کارنامه عملی ايشان نظر داشته و دارند.

حتماً خواهيد گفت احمدی نژاد در عرصه نظر و عمل نيز قابل دفاع نيست که در اين صورت بنده نيز با شما تا حدود زيادی هم رای هستم اما تفاوت در اينجاست که همان بغض و کينه و نفرت ذاتی جنابعالی از شمّای ايشان مانع از آن شده و می شود تا بتوانيد با تامل و تعمقی غير احساسی ايشان و سياست های ايشان را نقد کنيد لذا نتيجه آن می شود تا امروز همچون «رزم آرا» کليت توان علمی و تکنولوژيکی بدنه کارشناسی کشور را صرفاً بخاطر تنفر از احمدی نژاد زير سوال ببريد.



جناب آقای نبوی

پروژه هسته ای کشور کليتی است که تعلق به دو سالی که احمدی نژاد بر سر کار آمده، ندارد.

اين پروژه محصول سالها ممارست و توان کارشناسی متخصصين داخلی بوده که اتفاقاً بخش عمده بالندگی خود را در دوران رياست جمهوری کسانی گذرانده که مورد وثوق بنده و جنابعالی اند.

اکنون ناخواسته اين سوال را بايد پاسخ بگوئيد که چه اتفاقی افتاد که «سيد ابراهيم نبوی» تا زمان زمامداری آقايان هاشمی و خاتمی هرگز مدعی بی صلاحيتی بدنه کارشناسی کشور در مديريت بهينه پروژه انرژی هسته ای ايران نبود و ناگهان امروز به صرافت عدم کفايت ايران در برخورداری بهداشتی از انرژی اتمی افتاده.

قطعاً می پذيريد مسئوليت اداره بهداشتی و بهينه نيروگاه اتمی هيچ دخلی به روسای جمهور اعم از اصلاح طلب يا محافظه کار نداشته و يک مسئوليت صدر در صد تخصصی و کارشناسانه است.



جناب آقای نبوی

از آنجا که قرار بود در اين مراوده اصل را بر ايجاز و تلخيص قرار دهيم (چيزی که با عرض پوزش در اولين پاسخ اينجانب کمتر رعايت شد!) لذا اجازه بدهيد علی رغم داشتن سوالاتی ديگر فعلاً به همين حد قناعت کرده و پرسش های ديگر خود را به آينده حوالت دهم.



با تشکر ـ داريوش سجادی

30/بهمن/85

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ



پاسخ سید ابراهیم نبوی به داریوش سجادی



جناب آقای سجادی!

از پاسخ شما ممنونم. ذکر چند نکته را پیش از آغاز بحث ضروری می دانم:

اول: چنانکه با همدیگر و دوستان انتخاب توافق کردیم، موضوع بحث ما سلاح اتمی است، لذا به دلیل جلوگیری از پریدن از این شاخه به آن شاخه و گفتگو درباره همه چیز و نرسیدن به نتیجه در باب هیچ چیز، اجازه می خواهم که به موضوعات فراوانی که شما در پاسخ نوشته 500 کلمه ای من در 3000 کلمه نوشتید، نپردازم. لذا من در این نوشته از هرگونه اظهار نظر درباره انرژی صلح آمیز هسته ای، ظواهر و بواطن آقای رئیس جمهور، آبراهام لینکلن و محبوبیت وی و سابقه تاریخی پروژه هسته ای ایران خودداری می کنم. امیدوارم که بعدا در این موارد با یکدیگر گفتگو کنیم.

دوم: با توجه به شناختی که از حوصله خواننده اینترنتی دارم، مصلحت خود نمی دانم که بطور مفصل بنویسم، لذا فقط بطور خلاصه از شما می پرسم و به شما پاسخ می دهم، اما طبیعتا شما حق دارید در مقابل هزار کلمه من پنج هزار کلمه بنویسید. من اعتراضی ندارم.

توضیح اول: از شما پرسیدم که « در حالی که آیت الله خامنه ای و ... مقامات کشور استفاده از سلاح اتمی را حرام می دانند، آیا دفاع شما از سلاح اتمی به این معنی است که مسوولان کشور در سیاست اتمی خود اشتباه می کنند؟»( خلاصه سووال من)، شما در توضیحی گفته اید که من به عنوان طراح سووال باید به لوازم این سووال متعهد باشم. و گفته اید که به دلیل سووال فوق « جنابعالی چاره ای نداريد جز آنکه در جميع حوزه ها و احکام و سياست های متخذه عالی رُتبگان کشور، تبعيت و حرف شنوی داشته باشيد.»

پاسخ اول: از نظر من سیاست اعلام شده مسوولان فوق الذکر در مورد عدم تولید و عدم استفاده از سلاح هسته ای به نفع منافع ملی است و من با این سیاست کاملا موافقم، اما چنانکه همگان می دانند با بسیاری از سیاست های مسوولان کشور موافق نیستم. من معتقدم هر گونه عملی در تولید و استفاده از سلاح اتمی رفتاری خطرناک و ماجراجویانه و مخالف منافع ملی است.

توضیح دوم: شما در پاسخ به سووال من در مورد تولید سلاح اتمی نوشته اید « با صراحت و صداقت خدمت تان معروض دارم حتی اگر همه 70 ميليون مردم ايران نيز در کنار رهبر و ديگرمسئولين کشور بر اين موضع( عدم تولید و استفاده از سلاح هسته ای) ابرام بورزند، اين مسئله ارزنی نافی و مُخل و مانع از حق اظهار نظر متفاوت و بعضاً مخالف سجادی يا امثال سجادی در اين خصوص نشده و نمی تواند بشود.»

معنی این جمله بطور خلاصه این است که داریوش سجادی برخلاف نظر مسوولان فوق الذکر طرفدار تولید سلاح اتمی است. از نظر من هیچ اشکالی ندارد که داریوش سجادی طرفدار تولید سلاح هسته ای باشد و حتی اشکالی ندارد که آقای دیگری هم طرفدار پرتاب بمب اتمی به اسرائیل و آمریکا باشد، به شرط اینکه عواقب چنین نظری فقط به خودشان زیان بزند و نه به کل مردم و کشور ایران.

من معتقدم کسی که به فکر آینده کشور است، نباید از تولید سلاح هسته ای دفاع کند. توضیح بسیار ساده این است که اگر ما چنین نظری داشته باشیم و آن را اثبات کنیم و دیگران هم نظر ما را بپذیرند، در این حالت اولین اتفاقی که در شرایط کنونی، صورت می گیرد این است که کشور ایران مورد حمله قرار می گیرد و جنگ، کشورمان را نابود می کند، اما اگر شما دوست داشته باشید که به عنوان یک شهروند نظری بدهید و امیدوار باشید که کسی نظر شما را نپذیرد و در نتیجه خطری از این بابت به کشور وارد نشود، در آن صورت چنین اظهار نظری هیچ ضرری ندارد.

سووال اول: من معتقدم که تولید سلاح هسته ای به عنوان بهانه ای برای ایجاد فشار بر حکومت ایران، ما را در وضع خطرناکی قرار داده که هر گونه اصرار و ابرام بر آن، جز رفتن به استقبال جنگ و یا پذیرش فشار جنگ بر شانه های ملت و کشور هیچ فایده ای ندارد. و توافق مسوولان کشور بر موضع عدم تولید سلاح هسته ای نشان از آن دارد که این مقامات قصد رفتن به استقبال هزینه های تولید سلاح اتمی را ندارند. شما هم گفته اید که « برخورداری ايران از سلاح اتمی قطعا پرهزينه است.» و گفته اید که ما باید به استقبال این هزینه ها برویم. از شما سووال می کنم که چرا ما در این شرایط باید هزینه ای چنین سنگین را بپردازیم؟ ما در بهترین حالت احتمالا سه تا پنج سال دیگر موفق به تولید سلاح هسته ای می شویم. به نظر من اگر جهان مطمئن شود که ایران امروز( همین که هست) می خواهد بمب هسته ای تولید کند، قطعا بسرعت به ایران حمله می کند. آیا به نظر شما ما باید هزینه یک جنگ را بپذیریم، تا در آینده چنین جنگی اتفاق نیفتد؟ آیا این هزینه ای را، که از ثروت ملی ایران و جان و مال ملت پرداخت خواهد شد، شما خواهید پرداخت؟ چنان که گفتم رهبری و مقامات کشور با اعلام موضعی مخالف شما، گفته اند که نمی خواهند هزینه تولید سلاح هسته ای را بپردازند، شما از جیب چه کسی این هزینه را می پردازید؟

توضیح سوم: در نوشته شما آمده است که من به تولید و استفاده از سلاح هسته ای اشاره کرده ام، در حالی که شما فقط تولید سلاح هسته ای را در نظر دارید. من حق را به شما می دهم، منظور من فقط تولید سلاح هسته ای است و کلیه مواردی را که به استفاده از سلاح هسته ای اشاره کردم، پس می گیرم. شما گفته اید که « تصادفاً مواضع مسئولين تا نيمی از راه با موضع اينجانب و ديگر کسانی که قائل به برخورداری ايران از سلاح اتمی اند، هم جهت است.» و گفته اید « در مواضعی هم که جنابعالی از جانب رهبری و مسئولين نظام کد داده ايد، انگشت تاکيد بر عدم استفاده از سلاح اتمی گذارده شده که تصور نمی کنم، اين بخش از مواضع مسئولين کشور منافاتی با ادعای اينجانب مبنی بر ضرورت برخورداری ايران از سلاح اتمی داشته باشد.» آقای سجادی! من متوجه موضوع نمی شوم. آیا منظور شما این است که مسوولان کشور طرفدار تولید سلاح هسته ای هستند، اما قصد استفاده از آن را ندارند؟ تا آنجا که من می دانم تاکید مسوولان عالیرتبه کشور بر عدم تولید و استفاده از سلاح اتمی است. آیا شما معتقدید که مسوولان کشور و رهبری کشور طرفدار تولید سلاح اتمی، اما مخالف استفاده از آن هستند؟ اگر چنین است، چه دلیلی برای این ادعا دارید؟ و چه زمانی کدام یک از مسوولان کشور گفته اند که با تولید سلاح اتمی مخالف نیستند؟ ممکن است بگوئید که مسوولان کشور در این مورد نظر واقعی شان را به دلیل عواقب آن اظهار نمی کنند. در چنین حالتی، چرا شما عواقب خطرناک دفاع از سلاح اتمی را در نظر نمی گیرید؟

توضیح چهارم: آقای سجادی می گویند: « معتقدم برخورداری ايران از سلاح اتمی به نفع ايران است. و ....سلاح اتمی می تواند ضامن امنيت کشور باشد.» من در این مورد چند سووال دارم.

سووال دوم: آیا برخورداری از سلاح هسته ای که در آینده نه چندان نزدیک در دست ما خواهد بود، به استقبال از جنگی نزدیک که ممکن است ما را تا حد نابودی کامل کشور پیش ببرد، می ارزد؟

دوم: من معتقدم که سیاست خارجی ایران در دوره هاشمی رفسنجانی و خاتمی توانست تنش ایران با جهان را کاهش دهد و معتقدم که اگر چنین سیاست ممکن و معقولی در پیش گرفته شود، ما نیازی به داشتن سلاح بازدارنده نداریم. چرا که از نظر من آمریکا و حتی اسرائیل دشمنان قسم خورده ما نیستند، و لزومی ندارد که ما به جای سیاست همزیستی با تمام جهان، سیاست های ماجراجویانه ای مانند آنچه در یک سال اخیر اتفاق افتاده است، در پیش بگیریم. چرا ما باید جهان را علیه خود تحریک کنیم و بعد سلاحی بسازیم که در سایه بازدارندگی آن امنیت پیدا کنیم؟ آیا گمان نمی کنید که بدون سلاح اتمی هم ایران بتواند به قدرتی بزرگ با حفظ فرهنگ ملی و هویت ایرانی و اعتقادات مردم تبدیل شود؟ اگر ممکن نیست، چرا در دوران خاتمی و هاشمی ما چنین تنش هایی نداشتیم؟

توضیح سوم: شما نوشته اید:« چندان دلنگران خُسران کشور از ناحيه مواضع اينجانب نباشيد! نه ايران و مُقـّدرات ايران آنقدر کوچک است که با مواضع يک روزنامه نگار در اين سوی دنيا به خطر بيفتد و نه داريوش سجادی به آن اندازه بزرگ است که انتشار مواضع اش بر هم زننده معادلات جهانی بر عليه ايران شود. و تنها يک نظر کارشناسی در کنار ديگر آراء کارشناسی است.» آقای سجادی! آیا معنی سخن شما این است که نظر شما تاثیری در سرنوشت کشور ندارد و تنها یک نظر کارشناسی است؟ سووال می کنم:

اگر نظر شما تا این حد بی تاثیر است، چرا آن را اعلام می کنید؟

جسارتا می پرسم، آیا شما خودتان را کارشناس سلاح هسته ای می دانید؟

جناب آقای سجادی عزیز!

از نوشته شما ممنونم و از شما می خواهم به سووالاتی که کردم پاسخ دهید و من نیز متقابلا آماده پاسخگوئی به سووالاتی که خواهید پرسید، هستم.

با احترام

سید ابراهیم نبوی
اول اسفند 1385

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پاسخ دوم سجادی به ابراهيم نبوی



جناب آقای نبوی

اجازه فرمائيد بدون مقدمه به ادامه بحث خودمان بپردازيم.

ـ نخست آنکه برخلاف نظر جنابعالی اينجانب تصور يا تلقی «شاخه به شاخه پريدن» از مطالب مطروحه خود در نامه قبلی ندارم.

ما پذيرفتيم «بحث» دو جانبه باشد. بر حسب همين توافق، اينجانب خود را در مقام پرسش از جنابعالی قرار دادم.

در نامه قبلی با ذکر مقدماتی تنها يک سوال مطرح کردم مبنی بر آنکه:

«چه اتفاقی افتاد که جنابعالی در دوره رياست جمهوری آقايان هاشمی و خاتمی مدعی بی صلاحيتی بدنه کارشناسی کشور در مديريت پروژه انرژی هسته ای نبوده و ناگهان امروز به صرافت عدم کفايت ايران در برخورداری بهداشتی از انرژی اتمی افتاده ايد»

در حاشيه اين سوال نيز نظر خود را قرار داده بودم.

خاستگاه اين سوال نيز بازگشت به مطلبی داشت که خودتان در سايت «دوم دام دات کام» قرار داده و ذيل ايميل ارسالی يک دختر خانم که تصادفاً ايشان نيز قائل به حق برخورداری ايران از سلاح اتمی هستند، متقاضی پاسخگوئی به ايشان شده بوديد.

حال بفرمائيد کجای سوال اينجانب دور شدن از موضوع مراوده اينجانبان است؟



پاسخ دادن يا پاسخ ندادن به اين سوال حق مسلم شماست اما سفسطه در اينجا محلی از اعراب ندارد.

به هر حال پاسخ به آن سوال کماکان برای اينجانب حائز اهميت است.



ـ جنابعالی در نامه دوم با ذکر اين مقدمه که:

«تولید سلاح هسته ای به عنوان بهانه ای برای ایجاد فشار بر حکومت ایران، ما را در وضع خطرناکی قرار داده که هر گونه اصرار و ابرام بر آن، جز رفتن به استقبال جنگ و یا پذیرش فشار جنگ بر شانه های ملت و کشور هیچ فایده ای ندارد. و توافق مسوولان کشور بر موضع عدم تولید سلاح هسته ای نشان از آن دارد که این مقامات قصد رفتن به استقبال هزینه های تولید سلاح اتمی را ندارند.»

با استناد به بخشی از مطالب قبلی اينجانب مبنی بر آنکه:

« برخورداری ايران از سلاح اتمی قطعا پرهزينه است اما ارزش آن را دارد»

نهايتاً اين پرسش را مطرح کرده ايد:

«آیا به نظر شما ما باید هزینه یک جنگ را بپذیریم ... آیا این هزینه ای را، که از ثروت ملی ایران و جان و مال ملت پرداخت خواهد شد، شما خواهید پرداخت؟ ... در موقعيتی که رهبری و مقامات کشور با اعلام موضعی مخالف شما، گفته اند که نمی خواهند هزینه تولید سلاح هسته ای را بپردازند، شما از جیب چه کسی این هزینه را می پردازید؟ ... چرا ما در این شرایط باید هزینه ای چنین سنگین را بپردازیم؟»





جناب آقای نبوی

شما ترسيده ايد. بشدت هم ترسيده ايد و برای تعديل اين ترس بصورت کاملاً طبيعی و قابل انتظار در حال توزيع ترس تان بين ديگران بمنظور کم کردن حجم آن ترس هستيد.

اما توجه به اين نکته داشته باشيد مُقدرات يک کشور را نمی توان از موضع ترس، فهم و درک و تحليل کرد.

اين بدان معنا نيست که اينجانب معتقد به وضعيت مساعد در بحران فعلی برای ايران هستم. کمااينکه در چند مقاله اخير خود نيز به صراحت بر وضعيت بحرانی ايران صحه گذاشته ام. اما نکته محوری آن است که نمی توان امور کشور را در موقعيت بحرانی از موضعی مرعوبانه تمشيّت کرد.

جد بزرگوار جنابعالی (علی ابن ابيطالب) به درستی فرموده اند بهنگام خشم «نه تصميم نه تنبيه و نه تشويق» و اجازه دهيد اينجانب به تأسی از ايشان خدمت تان معروض دارم به هنگام «ترس» نيز احوّط آنست نه تصميم گيرنده باشيد نه نظر دهنده و نه تحليل کننده.



جناب آقای نبوی

خود کرده را تدبير نيست. اين فرجام اجتناب ناپذير آن ايامی است که جمعی از دوستان با تمام امکانات رسانه ای خود در داخل و خارج، اهتمام خود را صرف ترسيم چهره ای هر اندازه خوفناک تر از هيئت حاکمه ايران نزد دول خارجی کردند بدون توجه به اين نکته که محصول آن سياه نمائی ها در روز واقعه «بصورت پکيجی» تماميت ملت ايران را نشانه خواهد گرفت.

بگذريم که بی تدبيری و ناآشنائی آقای احمدی نژاد با ادبيات دولتمردانه نيز علی رغم توصيه اکيد آيت الله خامنه ای به مسئولين کشور در سال 80 مبنی بر آنکه «ايشان ديگر حق ارتکاب اشتباه را ندارند» کمک شايانی به اين فرآيند کرد.



جناب آقای نبوی

آن روزی که چنان ماراتنی نزد دوستان برقرار بود بايد چنين روزی را نيز گمانه زنی می کردند که در صورت حمله آمريکا به ايران، بمب ها و موشک ها و گلوله های ارتش ايالات متحده قدرت تفکيک احمدی نژاد و دوستان ايشان با ديگر هم وطنان را ندارد و کاملاً عادلانه در ايران توزيع خواهد شد!

طُرفه آنکه مشاهده کردم جناب آقای اکبر گنجی نيز در آخرين سخنرانی خود در دانشگاه تورنتو فرموده اند:

«می بينم يک عده آدم بی مسئوليت در خارج در آمريکا و کانادا و جاهای ديگر می گويند بمب اتمی حق ماست و ما نبايد کوتاه بيآئيم. بله تو که اينجا نشسته ای نبايد هزينه بدهی، هزينه اش را آن ملت بدبختی که در ايران هستند بايد پرداخت کنند. اگر قرار باشد بمب بزنند، سر آن مردم می زنند نه شما. و شما اگر اين حرف را می زنی خوب بيا برو و دم نطنز بشين و دفاع کن و بگو حالا بمب اتمی هم حق ماست و اگر آنجا مقاله نوشتی من می فهمم صداقت داری»



جناب آقای نبوی

لطفاً وکالتاً از جانب بنده به ايشان بفرمائيد: اين فرجامی است که جنابعالی نيز سهم بزرگی در حصول به آن با برگزاری آن واريته اعتصاب غذايتان به عهده داريد و اکنون برای ابراز دل نگرانی جنابعالی بابت حمله محتمل آمريکا به ايران بغايت دير شده.

فراموش کرده ايد آن ايامی را که اينجانب و دوستان اينجانب در تلويزيون هما و ديگر عرصه های رسانه ای، مستقيم و غير مستقيم به در و ديوار می زديم که:

آقايان ـ نکنيد. عريضه نزد اجنبی نبريد. ايشان مرجع صاحب صلاحيت و قابل وثوق و اعتمادی برای درد دل ها و منافع مملکت تان نيستند و بموقع از درد دل شما برای توجيه افکار عمومی مردم خود جهت حمله به ايران بهره خواهند برد، که بُردند.

جناب آقای نبوی، کار بجائی رسيده بود که آقايان مسعود رجوی و عليرضا نوری زاده برای آنکه ثابت کنند کداميک برای نخستين بار اسناد پرونده اتمی ايران را نزد واشنگتن اطلاع رسانی و افشاگری کرده اند، رقابت می کردند!

متاسفانه هيچ کدام از دوستان در آن ايام از جمله «ابراهيم نبوی» که شورمندانه ابولفضل پارتی در VOA برگزار می کرد وقعی به توصيه های آن روز اينجانبان نمی گذاشتند تا کار بجائی رسيد که صدای اعتراض موسوی خوئينی ها نيز بعد از 8 سال بلند شد که:

«اگر حكومت كسی را اذيت كرد آيا دليل می ‌شود بگويد حكومت بوش را بر جمهوری اسلامی ترجيح می ‌دهد؟ گاهی طوری در مورد مظالم اين حكومت صحبت می‌شود كه گوئی روی پهلوی را سفيد كرده. اين كم لطفی است و بلكه بی‌انصافی محض است»



جناب آقای نبوی

اينکه از اينجانب می پرسيد:

آیا هزینه جنگ را که از ثروت ملی ایران و جان و مال ملت پرداخت خواهد شد، شما خواهید پرداخت؟ بايد خدمت تان عرض کنم:

برادر بزرگوار ـ ما در حال حاضر بدون اعلام تمايل به داشتن سلاح اتمی در حال پرداخت هزينه مزبور هستيم.

همه حرف اينجانب هم آن است که حال که ناخواسته هزينه اين تمايل مجعول بر ما تحميل شده، لااقل در سود آن نيز شريک شويم.

اجازه فرمائيد کمی توضيح دهم.

جناب آقای عطاالله مهاجرانی اخيراً طی مقاله ای به نکته جالبی در پرونده اتمی ايران انگشت گذاشتند مبنی بر آنکه:

«هر چند شطرنج بعنوان يکی از زيبا ترين بازی های فکری «هديه» ايرانيان به جهان بود اما ظاهراً ايرانيان خود بازيگران زبده ای در اين عرصه نيستند.»

قطعاً جنابعالی معترف هستيد که از ابتدای باز شدن پرونده اتمی ايران، کليه مسئولين ايرانی مرتبط با اين پرونده صراحتاً و مکرراً اعلام کرده و می کنند که سلاح اتمی در پروژه هسته ای ايران موضوعيت ندارد.

حتی کار به جائی رسيد که از رهبری ايران فتوای حُرمت سلاح اتمی را نيز گرفتند.

اين در حالی است که جميع گزارش های بازرسان آژانس بين المللی انرژی اتمی نيز عاری از شائبه تلاش ايران برای نيل به ساختن سلاح اتمی داشته و دارد.

علی رغم اين می بينيد آمريکا و اروپا مکرراً ايران را به پنهان کاری و تلاش برای ساختن سلاح اتمی متهم کرده و می کنند و جسورانه کار را به حوزه نيت خوانی نيز کشانده و صريحاً می گويند ما از نيت پنهان ايران نگرانيم.

آيا اکنون حداقله حزم سياسی نبايد به دولتمردان ايران تفهيم کند تا با اين «مهره» بازی مناسب تری نيز می توان کرد.

وقتی از نظر ايران، سلاح اتمی فاقد مشروعيت و از اساس طرد می شود. اين يعنی کارت سلاح اتمی برای ايران برخوردار از ارزش صفر است در حالی که همين کارت برای غربی ها برخوردار از ارزش 100 امتيازی است.

قهراً در چنين موقعيتی که غرب علی رغم تکذيب ايران مکرراً تهران را راغب به داشتن سلاح اتمی می کند، چه اشکالی دارد دولتمردان ايران تن به قاعده اين بازی داده و صراحتاً اعلام کند:

بر سر سلاح اتمی نخواسته ای که شما ايران را متهم به خواست پنهان آن می کنيد معامله می کنيم!

چه اشکالی دارد ايران بجای تعليق غنی سازی اورانيوم، صراحتاً به سراغ سلاح اتمی رفته و اين «کارت از اساس سوخته» را بر روی ميز مذاکره قرار داده و با تعهد «عدم ساخت» متقابلاً از غرب امتياز بگيرد.

اين يعنی گرفتن کـّره از آب! و قطعاً چنين معامله ای برخوردار از سود سرشاری برای ايران خواهد بود چرا که امتيازی را به غرب می دهد که از ابتدا ارزشی برای آن قائل نبوده در حالی که غرب بيشترين حساسيت و ارزش را برای آن قائل است.



جناب آقای نبوی

اميدوارم مطلب به اندازه کافی روشن شده باشد و اکنون متوجه منظور بنده در پاسخ قبلی شده باشيد که گفتم برخورداری از سلاح اتمی بايد بعنوان تاکتيک در پرونده اتمی ايران لحاظ شود.

اما از بُعد استراتژيک نيز سلاح اتمی برخوردار از صلاحيت است.

اينکه جنابعالی در بخش ديگری از نامه دوم پرسيده ايد:

«آیا برخورداری از سلاح هسته ای که در آینده نه چندان نزدیک در دست ما خواهد بود، به استقبال از جنگی نزدیک که ممکن است ما را تا حد نابودی کامل کشور پیش ببرد، می ارزد؟» حاکی از آن است که «جناب آقای نبوی» همانطور که در نامه قبلی نيز تصريح داشته ام، اساساً فرصت نکرده مقاله «فوائد و مضار سلاح اتمی» اينجانب را که مبنای اين مراوده نيز قرار گرفته مطالعه کند و اگر هم خوانده از سر دقت نبوده.

ببينيد دوست گرامی

اينکه بنده در آن مقاله و همچنين در پاسخ نخست به جنابعالی متذکر شدم: سلاح اتمی فاقد کاربری عملياتی بوده و صرفاً سلاحی بازدارنده است، جناب آقای نبوی اين تعريف «داريوش سجادی» از سلاح اتمی نيست بلکه تعريف رسمی و پذيرفته شده استراتژيست های نظامی از اسلحه اتمی از دوران جنگ سرد تاکنون بوده و هست.



برخورداران از سلاح اتمی از ناحيه «قدرت وحشت» اين سلاح در مقابل خطر خارجی «روئين تن» می شوند و نه «جنگآور». همين ماهيت روئين تنانه است که می تواند اين سلاح را در صورت مديريت موفق در خدمت صلح قرار دهد. همانطور که در مورد هند و پاکستان قرار داد و اين دو کشور بعد از 4 جنگ سنگين و خونين از فردای برخورداری از سلاح اتمی در صلح به سر برده و می برند و اتفاقاً همين امروز (سه شنبه يکم اسفند85) علی رغم انفجار خونين و مشکوک قطار سراسری پاکستان ـ هندوستان که بعنوان نماد صلح و دوستی دو کشور راه اندازی شده، ديديم و ديديد دو کشور صراحتاً اعلام کردند صلح و دوستی ميان خود را با قوت ادامه خواهند داد.



جناب آقای نبوی

در ادامه فرموده ايد:

«معتقدم سیاست خارجی ایران در دوره هاشمی رفسنجانی و خاتمی توانست تنش ایران با جهان را کاهش دهد و چنانچه چنین سیاست ممکن و معقولی در پیش گرفته شود، ما نیازی به داشتن سلاح بازدارنده نداریم ... آیا گمان نمی کنید که بدون سلاح اتمی هم ایران بتواند به قدرتی بزرگ با حفظ فرهنگ ملی و هویت ایرانی و اعتقادات مردم تبدیل شود؟ اگر ممکن نیست، چرا در دوران خاتمی و هاشمی ما چنین تنش هایی نداشتیم؟»

با عرض پوزش بايد خدمتتان معروض دارم: «مغلطه می فرمائيد!»

اگر ديگران فراموش کرده اند بنده و جنابعالی ديگر دوستان اصلاح طلب که فراموش نکرده ايم بمدت تمام 8 سال دوران اصلاح طلبی، آرای 20 ميليونی جناب آقای خاتمی را بر سر محافظه کاران کوبيديم که:

از صدقه سر اين حضور ميليونی بود که آمريکا از صرافت حمله نظامی به ايران در در سال 76 افتاد.

حتی آقای ابطحی خبر داد در يکی از سفرهای خارجی نقشه نظامی و نقاطی از ايران که قرار بوده توسط آمريکائی ها بمباران شود را به چشم خود ديده!

انتساب مدال «محور شرارت» هم که در دوران جناب آقای خاتمی و علی رغم همکاری موثر ايران با آمريکا در نبرد با طالبان نصيب ايران شد.

عرض نکردم شيدائی و نفرت چشم های شما را از واقع بينی دور کرده؟

متاسفانه و برخلاف نظر جنابعالی که فرموده ايد: آمريکا و اسرائيل دشمنان قسم خورده ايران نيستند، واقعيت خلاف اين را نشان می دهد. مجدداً برای اثبات ادعای خود جنابعالی را به مقاله «فوائد و مضار سلاح اتمی» ارجاع می دهم.



جناب آقای نبوی

در انتهای نامه خود با استناد به آن بخش از اظهارات بنده مبنی بر آنکه:

« چندان دلنگران خُسران کشور از ناحيه مواضع اينجانب نباشيد! نه ايران و مُقـّدرات ايران آنقدر کوچک است که با مواضع يک روزنامه نگار در اين سوی دنيا به خطر بيفتد و نه داريوش سجادی به آن اندازه بزرگ است که انتشار مواضع اش بر هم زننده معادلات جهانی بر عليه ايران شود. و تنها يک نظر کارشناسی در کنار ديگر آراء کارشناسی است.»

خطاب به اينجانب پرسيده ايد:

آیا معنی سخن شما این است که نظر شما تاثیری در سرنوشت کشور ندارد و تنها یک نظر کارشناسی است؟

اگر نظر شما تا این حد بی تاثیر است، چرا آن را اعلام می کنید؟

جسارتا می پرسم، آیا شما خودتان را کارشناس سلاح هسته ای می دانید؟

در پاسخ خدمت تان معروض می دارد اينجانب تنها يک کارشناس سياسی هستم. مايلم برای درک و توجيه بهتر جنابعالی از ماهيت و کارويژه «کارشناس» توجه شما را به فتوای آيت الله خمينی مبنی بر ارتداد سلمان رشدی جلب نمايم.

قطعاً بخاطر داريد صدور اين فتوا علی رغم استقبال گسترده مسلمانان، از حيث سياسی تنگناهائی در مسير مناسبات ديپلماتيک ايران با اروپا ايجاد کرد.

بخوبی بيآد دارم در آن مقطع شخص محمد جواد لاريجانی بيشترين فعاليت را در اين خصوص نزد غربی ها می کرد تا به ايشان تفهيم کند فتوای ارتداد سلمان رشدی صرفاً يک نظريه کارشناسانه از جانب يک فقيه اسلامی است و فاقد ضمانت اجراست.

يعنی قرار نيست دولت جمهوری اسلامی برای کشتن سلمان رشدی اقدام به اعزام کماندو کند.

اميدوارم اين مثال بتواند بهره لازم را به جنابعالی برای درک و قرائت از مفهوم «کارشناس» برساند.



جناب آقای نبوی

در پايان مطابق نامه قبلی مايلم پرسش دوم خود را خدمت جنابعالی مطرح کنم هر چند پرسش نخست نيز با ادعای «بلاموضوع بودن»! بی پاسخ ماند.

جنابعالی در فرصت ها و فرازهای مختلفی از نامه خود، هشدار جنگ را داده ايد.

بتناوب دلنگرانی خود از تحميل جنگ به ايران در صورت طرح چنين شعارهائی(برخورداری از سلاح اتمی) را اعلام کرده ايد.

اکنون مايلم به اين سوال پاسخ بفرمائيد که نگرانی شما صرفاً حمله نظامی به ايران به بهانه سلاح اتمی است يا آنکه با هر نوع تهاجم نظامی عليه ايران مخالفيد؟

اميدوارم نفرمائيد اين سوال هم خارج از موضوع است چرا که پاسخ به اين سوال محک مناسبی در حُسن نيت و صلح دوستی ذاتی جنابعالی برای ادامه اين بحث است.

لذا سوال خود را تکرار می کنم:

«نگرانی جناب آقای ابراهيم نبوی صرفاً حمله نظامی به ايران به بهانه سلاح اتمی است يا آنکه با هر نوع تهاجم نظامی عليه ايران مخالف اند؟»

اگر از اساس با هر گونه تهاجم نظامی به ايران مخالفيد به اينجانب و ديگران حق بدهيد تا سلوک حرفه ای شما را در تقابل با چنين ادعائی بدانم مگر آنکه شخصاً رفع ابهام فرمائيد.



جناب آقای نبوی

بنده چگونه بايد صلح دوستی شما را باور کنم وقتی می بينم مسئوليت در سايتی را داريد (روز نت) که از بودجه پارلمان هلند تغذيه شده و کاريکاتوريست آن در کمال بی پروائی و در موقعيتی که ايران شريرانه از جانب ايالات متحده متهم به دخالت و شرارت در امور داخلی عراق و دست داشتن در بمب گذاری ها و ترور ها می شود و مترصد اندک بهانه جهت تهاجم محکمه پسند! به ايران است، اين کاريکاتوريست محترم، در بدترين زمان ممکن چنان طرحی را در «روز نت» منتشر می کند و اپسيلونی هم از جانب جناب آقای نبوی مورد شماتت قرار نمی گيرد؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ



نيک آهنگ کوثر ـ 11 بهمن 85 ـ سايت روز نت

http://www.roozonline.com/archives/2007/02/001992.php

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ



اُميدوارم نفرمائيد در «روز نت» آنقدر فضا باز هست که جا برای انعکاس هر نظر و انديشه ای فراهم است. در آنصورت از جنابعالی خواهم پرسيد: آيا بايد بپذيرم گربه محض رضای خدا موش می گيرد؟



لطفاً نيم نگاهی نيز به نمونه دومی که شاهکار يکی ديگر از «روزی خواران» پارلمان هلند در راديو زمانه است (فردی به نام محمود فرجامی) با درصد عنايتی به مفهوم «غرور ملی» بياندازيد.

مستدعی است به زير نويس عکس نيز توجه داشته باشيد که تحشيه ای است بر صحنه ای از کشتی ميان ايران و آمريکا آن هم در موقعيتی که ايران تن به مذاکره نابرابر با آمريکائيان را نمی داد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ



حالا چرا ناراحت می شی؟ خيله خوب بابا ... مذاکره می کنيم!

يکشنبه 1بهمن 85 ـ سايت دبش

http://farjami.debsh.com/archives/boradeha/2007_01.html#002735

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ



جناب آقای نبوی

يعنی می فرمائيد باور کنم پارلمان هلند و سرکار خانم فرح کريمی (عضو سابق سازمان تروريستی مجاهدين خلق) از سر سيری يا بيکاری و صرفاً نوعدوستی اقدام به تخصيص بودجه برای جمعی از ايرانيان روزنامه نگار در خارج از کشور کرده و دايره اين فضای نوع دوستی نيز صرفاً تا آنجائی باز است که دوستان تنها به سازی بخرامند که خمّار بخواهد! در غير اين صورت «حسين درخشانی» که تا پيش از اين دُردانه همه دوستان در «روز نت» بود تا جائی که با مساعدت سردبير «روز نت» ميهمان برنامه «نيم رخ» در راديو بی بی سی بمنظور شستن و آويختن صدر و ذيل جمهوری اسلامی ايران، می شد. ناگهان همين «حسين درخشان» وقتی بنا به هر دليلی مواضعی متفاوت و نزديک به منافع ملی ايران می گيرد به طرفة العينی کافر ذمی شده و مقالاتش (چرا با براندازی حتی نرم هم مخالفم و گذار ... به چاه بوش) اجازه انتشار در «روز نت» را نمی يابد و بدتر از آن وقتی اقدام به افشاگری عليه محل هزينه بودجه پارلمان هلند در «فريدام هاوس» و «سايت گذار» و «راديو زمانه» می کند، همه درب ها بر روی «وی» بسته شده تا جائی که برای يک وعده غذا و يک شب سرپناه بايد در کوچه پس کوچه های لندن تکدی گری کند!



وبلاگ شيما لاچينی 26 دسامبر 2006:

http://shima.blogspot.com/2006_12_01_shima_archive.html#116709925999886876



جناب آقای نبوی

عاجزانه از جنابعالی پاسخ صادقانه می طلبم.

اجازه بدهيد يک بار ديگر با يکديگر علت مذموميت کودتای 28 مرداد را مرور کنيم.

آيا غير از اين است که پديده شعبان جعفری در ادبيات تاريخ سياسی معاصر ايران به آن دليل خائن و منفور تلقی شده و می شود که «روزی» خود را از «کيسه اجنبی» بمنظور ساقط کردن حکومت داخلی تامين کرد؟



جناب آقای نبوی

خدا را شاهد می گيرم ارزنی قصد توهين به جنابعالی را نداشته و از صميم قلب مطمئنم سيد ابراهيم نبوی خائن نيست.

اما همه مشکل اينجاست که کسر بزرگی از فعالين سياسی در داخل و خارج از کشور با حُسن نيت کامل با اين تحليل که «می توان از ابزار خارجی جهت فشار بر داخل و بهبود وضعيت کشور بهره بُرد» اقدام به همکاری با آمريکا و اروپا کرده و می کنند و متاسفانه و ناخواسته در پايان خود مُبدل به ابزار آنها شده و می شوند.



جناب آقای نبوی

شرمنده ام که مجدداً اطاله کلام شد. اما اين پُر حرفی را به حساب پُر دردی بگذاريد. به هر حال اميدوارم جنابعالی با پاسخ مکفی اينجانب را رفع ابهام فرموده تا انشاالله در نامه بعدی پرسش های بعدی را خدمت تان مطرح نمايم.



با احترام ـ داريوش سجادی

1 اسفند85

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ



پاسخ سوم ابراهیم نبوی به داریوش سجادی

چرا فکر می کنید آمریکا نمی تواند با ایران صلح کند؟



جناب آقای سجادی!

تقریبا بیش از شصت درصد از حجم 3500 کلمه ای پاسخ شما به نوشته 1000 کلمه ای من، در مورد موضوعاتی بود که در قلمرو بحث ما یعنی سلاح هسته ای نیست. به من اجازه بدهید که در مواردی جز سلاح اتمی، مانند استفاده صلح آمیز از انرژی اتمی، روزآنلاین، پارلمان هلند، علت کودتای 28 مرداد، دیدگاههای گنجی و مهاجرانی و کوثر و رجوی و نوری زاده و سلمان رشدی و خانم فرح کریمی سخن نگویم. من حاضرم در همه این موارد بعدا با شما گفت و گو کنم، اما فعلا فقط در مورد سلاح اتمی حرف می زنم. ضمنا شما می توانید سووالات تان را در مورد سایر افراد از خودشان بپرسید. خواهش می کنم اگر دوست ندارید در مورد سلاح اتمی حرف بزنیم، بفرمائید تا در مورد موضوعی که دوست دارید، مثلا موضوعی مانند منابع مالی همدیگر حرف بزنیم.


با توجه به اینکه مطالب شما را همه خوانده اند، من بدون تکرار سووالات شما، پاسخ می دهم:

جواب اول: من با تولید و استفاده از سلاح هسته ای مخالفم، چه در زمان آقای هاشمی و خاتمی و چه در حال حاضر. اما معتقدم بدنه کارشناسی کشور در زمان آقای هاشمی و خاتمی به دلیل اینکه عاقلانه اداره می شد، سرش به تنش می ارزید، یعنی سری که بالای آن بدنه بود تا حد بیشتری با آن بدن هماهنگ بود، اما اکنون بدنه کارشناسی تحت اداره مدیران نالایقی مانند وزیر علوم اداره می شود.

جواب دوم: درست می گوئید، من ترسیده ام، بشدت هم ترسیده ام، دو ماه قبل هم این ترس خود را با صدای بلند فریاد زدم، اما برخلاف آنچه گفتید نه تنها قصد تعدیل ترس خود را ندارم، بلکه می خواهم این ترس را به عنوان هشداری به جامعه منتقل کنم. ترس من یک ترس واقعی است. در طول سه سال گذشته روزانه صد نفر تا دویست نفر در اثر جنگ کشته می شوند. من از کشته شدن هموطنانم می ترسم. من می ترسم که جنگ در ایران اتفاق بیفتد. از شما سووال می کنم؛ آیا اگر شواهد نشان بدهد که در معرض خطر جنگ هستیم، شما باز هم نمی ترسید؟ شما نمی ترسید که اقوام یا هموطنان تان در جنگ آسیب ببینند یا ثروت های ملی و تاسیسات کشورکه هر کدام با میلیاردها تومان پول و سالها زحمت ساخته شده اند، نابود شود؟ من شجاعت شما را ندارم و می ترسم.

شما گفته اید « ما در حال حاضر بدون اعلام تمايل به داشتن سلاح اتمی در حال پرداخت هزينه مزبور هستيم.» و ادامه دادید که « همه حرف اينجانب هم آن است که حال که ناخواسته هزينه اين تمايل مجعول بر ما تحميل شده، لااقل در سود آن نيز شريک شويم.»

جواب سوم: من معتقد نیستم که ما در حال حاضر در حال پرداخت هزینه سلاح اتمی هستیم. اگر اوضاع چنین بماند و آمریکا به ایران حمله نکند و تحریم اقتصادی گسترده و ویرانگر نشود و.... من نه تنها با غنی سازی اورانیوم که با گسترش نفوذ در خاورمیانه هم موافقم، اما من فکر می کنم ما هنوز هیچ هزینه ای را نپرداخته ایم، وگرنه چیزی که امروز در حال وقوع است که ترسی ندارد.

جواب چهارم: من معتقدم دولت کنونی و بخصوص دستگاه سیاست خارجی نه تنها نمی تواند از آب کره بگیرد، که توانایی گرفتن کره از دوغ یا حفظ گاز دریای خزر و حفظ رابطه با همین چهار تا کشور اسلامی همسایه را هم ندارد. دستگاه سیاست خارجی ایران نه اهل معامله است و نه به موقع عمل می کند. تجربه نشان می دهد که آقایان منافع کشور را در زمانی که دو دستی به آنان تقدیم می شود، نمی گیرند و بعد از فرصت سوزی ها زیر بار بدترین نوع ذلت می روند. این وضع بد دیپلماسی ماست. و به همین دلیل است که استفاده از سلاح بازدارنده برای معامله با این دیپلماسی چلاق معنی ندارد.


جواب پنجم: گفته اید که « سلاح اتمی فاقد کاربری نظامی بوده و صرفاً سلاحی بازدارنده است.»، آنچه گفتید در شرایط جنگ سرد قطعا تعریف شایسته و درستی است، ولی ما در شرایط جنگ سرد نیستیم. اسم شرایطی که در آن روزی صد نفر در فاصله پانصد کیلومتری مرزهای ما کشته می شوند، جنگ سرد نیست. ما وسط جنگ گرم هستیم. و قواعد بازدارندگی جنگ سرد به درد امروز نمی خورد. گفته اید که دارنده سلاح اتمی « روئین تن» می شود. من سه کشور اسرائیل و پاکستان و کره شمالی را می شناسم که از سلاح اتمی برای بازدارندگی استفاده می کنند، اسرائیل و کره شمالی و پاکستان « روئین تن» هستند؟ آیا شما می خواهید کشور ایران شبیه اسرائیل فقیر و کره شمالی گرسنه و پاکستان ناامن و وابسته شود؟ آیا نمونه دیگری برای مثال زدن دارید؟

جواب ششم: من نمی دانم آن چیزی که آقای ابطحی دیده است چه بوده، ولی خودتان کلاه تان را قاضی کنید و پاسخ دهید: آیا آمریکایی ها نقشه نظامی مناطق بمباران را می گذارند جلوی چشم آقای ابطحی؟ حالا آقای ابطحی یک چیزی گفت، شما چرا قبول می کنید؟

جواب هفتم: سیاست جرج بوش در آوردن نام ایران به عنوان یکی از کشورهای « محور شرارت» نشان دهنده سیاست بسیار غلط و احمقانه بوش در این چند سال است، اما فراموش نکنید که علیرغم این موضوع ایران در جریان جنگ افغانستان و یا عراق با آمریکا همراهی کرد. در دوران خاتمی و هاشمی، این دو رئیس جمهور توانستند تنش زدائی کنند و موقعیت ایران را در شرایط جهانی حفظ کنند. من سووال می کنم که آیا شرایط ایران در دوران خاتمی در سیاست خارجی بیشتر به نفع منافع ملی ایران بود یا در دوره آقای احمدی نژاد؟

آقای سجادی! چون پاسخ مرا ندادید، مجددا سووال می کنم: « چرا فکر می کنید آمریکا دشمن قسم خورده ایران است و ایران نمی تواند با آن کشور صلح کند؟»


پاسخ هشتم: من با هر نوع تهاجم نظامی از سوی هر کشوری به ایران مخالفم. موضع مشخص من این است که چون فکر می کنم دولت کنونی ایران تحریک کننده آمریکا و جهان به جنگ است، تا لحظه ای که جنگ آغاز نشده تلاش می کنم با مخالفت با دولت ایران و دولت آمریکا جلوی وقوع جنگ را بگیرم، اما از لحظه ای که اولین گلوله به سوی ایران شلیک شد، من به عنوان یک ایرانی خود را موظف می دانم از کشورم در مقابل دشمن دفاع کنم، و اگر بعد از جنگ زنده ماندم، پدر دولتی را که باعث جنگ شده درمی آورم.

جناب آقای سجادی! اگر خلاصه بنویسید بهتر است، خوانندگان، نوشته های طولانی را نمی خوانند.

با احترام

سید ابراهیم نبوی
دوم اسفند هشتاد و پنج



ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ



جناب آقای نبوی



اين مطلب را بواسطه آنکه مجدد متهم به پُرگوئی و بی ارتباط گوئی با موضوع مناظره دو جانبه مان نشوم، خصوصاً خدمت جنابعالی معروض می دارد.

البته شخصاً انتشار آن را توسط جنابعالی (در صورت تمايل) بلااشکال می دانم.

برادر بزرگوار ظاهراً جنابعالی بشدت تحت تاثير کامنت های ذيل مناظره دو جانبه مان قرار گرفته و عرصه مناظره را با رينگ بوکس اشتباه فرض کرده که مشعوف از کامنت ها، با نصب کنتور شمارش لغات مدام با تکرار «خلاصه بنويس» شعاره: ششم به ششت ده بر يک می دهيد!

اين متلک را تنها به حساب مزاح بگذاريد.

جنابعالی و اينجانب روزنامه نگاريم. تفاوت روزنامه نگار و سياستمدار در آنجاست که عمده اهتمام سياستمدار صرف آن می شود تا برای ابقای حضورش در عرصه قدرت و سياست با تمامی ابزار موجود اعم از نوع حرف زدن و چگونه حرف زدن و حتی لباس پوشيدن و ژست های تصنعی مقابل دوربين خبرنگاران، خود را همواره با عوام فريبی «محبوب القلوب» شهروندان نگاه دارد. اما يک روزنامه نگار تنها متعهد به حقيقت و واقعيت متکی بر آن حقيقت است ولو آنکه بيان آن واقعيات موجبات ناخرسندی مخاطبان اش چه در حکومت و چه نزد مردم را فراهم کند.

مقاله نوبل شوم اينجانب و ترش روئی کسر حجيمی از خوانندگان آن مقاله را بيآد بياوريد که حتی جنابعالی نيز نسبت به آن متلک گفتيد اما چيزی نگذشت که خودتان نيز بر طرح چنان «واقعيات هر چند تلخ از روان شناسی کسر بزرگی از مردم ايران» معترف شديد.

اما تذکر دو نکته را بخاطر توصيه تان به اينجانب مبنی بر«خلاصه بنويس و مرتبط با موضوع ،چرا که خوانندگان نوشته های طولانی را نمی خوانند» وظيفه خود می دانم

نخست آنکه شرط حضور اينجانب و جنابعالی در يک مناظره، خوشآيند يا بدآيند ناظران آن مناظره نيست.

بنده و جنابعالی در اين مناظره نبايد مُقيـّد به اقبال يا ادبار کامنت گذاران باشيم. اين يک بحث جدی و تخصصی است که بنده و جنابعالی موظفيم همه اهتمام خود را صرف ارائه مبانی متقن و قابل دفاع از نظرات خود نمائيم. اينکه کسی در عرصه اينترنت يا هر عرصه ديگری حوصله خواندن متون طولانی را ندارد، مشکل خودش است.

عرصه مناظره که کلاس انشا يا کلوب وقت گذرانی و سرخوشی نيست. توجه خود را معطوف به آن دسته از خوانندگان کنيد که در اين مناظره در جستجوی حداقلی بهره از واقعيت اند.

آنها مخاطبان اصلی ما هستند.

اصرار جنابعالی مبنی بر نوشتن مطابق خوشآيند خوانندگان آن هم در يک موضوع تخصصی، ناخواسته اينجانب را بيآد يکی از سخنرانی های حجت الاسلام مصباح يزدی بعنوان سخنران پيش از خطبه های نماز جمعه تهران می اندازد که وقتی با صوتی قاطع و بلند از پشت تريبون اعلام کرد که:

«من به قاطعيت اعلام می کنم شبهه هيوم در فقه اسلامی هرگز برخوردار از موضوعيت نيست»

ناگهان جميع حضار که لااقل بخش عمده ای از ايشان اساساً نمی دانستند اين آقای هيوم کيست و داستان شبهه اش چيست، از سر شوق آن چنان تکبيری سر دادند که شخص سخنران را نيز متحير و بعضاً مشعوف کرد.



جناب نبوی

اين نوشته ها در حافظه تاريخ رسانه ای کشور در حال ثبت شدن است لذا بدون توجه و شيدائی يا نفرت از تشويق ها يا تکدرها اهتمام خود را صرف کيفيت مناظره کنيد.

اجازه بدهيد جهت تقريب به ذهن خاطره ای را خدمت تان بگويم.

حدود 7 سال پيش که تيم ملی کشتی آزاد ايران جهت شرکت در يک تورنمنت بين المللی به بالتيمور آمده بود اينجانب هم توفيق حضور تماشاگرانه در آن مسابقات را داشتم.

در جريان کشتی جناب آقای «عليرضا دبير» با رقيب آمريکائی اش، جماعت ايرانی حاضر در استاديوم انصافاً سنگ تمام گذاشتند و با تشويق محيرالعقول اين کشتی گير جوان ايرانی موجبات اعجاب تماشاگران آمريکائی را فراهم کردند.

خوشبختانه دبير نيز از اين رقابت پيروز خارج شد. اما وقتی شخصاً با ايشان صحبت می کردم از ايشان پرسيدم در زمان حضورش بر روی تشک کشتی چه ميزان تشويق تماشاگران تقويت کننده روحيه وی است و ايشان در پاسخ گفت:

هيچی! چرا که اساساً در آن لحظه همه توجه اش به رقيب است تا در مقابل فن او بدل لازم را بزند و چگونه فن خود را بموقع بر رقيب اعمال کند. لذا کمترين توجهی نمی تواند به تشويق ها داشته باشد وگرنه نمی تواند نتيجه مطلوب را از کشتی ببرد.

اين خاطره را از آن بابت عرض کردم که ظاهراً جنابعالی هم متاثر از کامنت ها اصل را فدای فرع کرده و کمتر توجهی به ماهيت مناظره داريد.

گذشته از آن اعتقاد راسخ داشته و دارم که برخلاف نظر جنابعالی مبنی بر بلاموضوع بودن سوالات مطروحه اينجانب از جناب آقای «ابراهيم نبوی» تمامی آن سوالات در ارتباط محض با موضوع مناظره است.

سوال در مورد «روز آنلاين» «پارلمان هلند» «علت کودتای 28 مرداد» «ديدگاه های اکبر گنجی و نيک آهنگ کوثرو فرح کريمی» و ديگران را کاملاً مرتبط با بحث می دانم.

روز آن لاين را از آن بابت مطرح کردم که سلوک متخذه در آن رسانه را در تعارض آشکار با شعار صلح دوستی جنابعالی که در آن رسانه مسئوليت داريد، می بينم.

نمونه آشکار آن را نيز در طراحی نيک آهنگ کوثر اعلام کردم که هرگز مورد شماتت صلح دوستانه جنابعالی قرار نگرفت.

عملکرد اکبر گنجی را بعنوان مصداقی از چگونگی شکل گيری اجماع جهانی عليه ايران مطرح کردم که نتيجه آن شهرآشوبی ها منجر به ترسيم چهره ای هر اندازه سياه تر از ايران نزد آمريکا شد تا امروز جناب آقای ابراهيم نبوی ببيند همان جنگی که پروای آن را دارد چگونه با چنان ماجراجوئی هائی دست آمريکا را در توجيه افکار عمومی اش بمنظور حمله به ايران باز گذاشته.

داستان 28 مرداد و خانم کريمی هم حجتی بود برای تعين مرز خدمت و خيانت در معرکه همآورد طلبی امروز واشنگتن با ايران.

شما ظاهراً متوجه نيستيد که موضوع مناظره ما، صرف برخورداری ايران از سلاح اتمی نيست. بلکه به شهادت مطالب خودتان پروای جنابعالی از بروز جنگ محتمل آمريکا با ايران به بهانه سلاح اتمی است.

اميدوارم توضيحات به حد کافی مُجاب کننده باشد.



موفق باشيد ـ داريوش سجادی

4اسفند85

ـــــــــــــــــــــــــــــ

مقاله نوبل شوم:

http://news.gooya.com/politics/archives/000478.php



ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پاسخ سوم داريوش سجادی به ابراهيم نبوی



جناب آقای نبوی

حسب الامر خلاصه عرض خواهم کرد.



1ـ ظاهراً زبان برای شما وسيله ای است جهت کتمان عقايد خود!

پيشقدم مناظره می شويد و با شرط پرسش و پاسخ متقابل موافقت می کنيد اما در عمل از دادن پاسخ با بهانه بلاموضوع بودن استنکاف می ورزيد.

برادر عزيز اگر چنين قراری را داشتيد اساساً چرا وارد اين عرصه با اينجانب شديد؟

از آنجا که پاسخ خلاصه خواسته ايد بيشتر از اين توضيح نداده و تنها برای اثبات ارتباط موضوعی تمامی پرسش های خود با محور بحث مشترک مان در نوشته ای خصوصی ادله خود را خدمت تان ايميل کرده اگر خودتان مايل بوديد آن را منتشر کنيد و به قول خود نيز وفادار بمانيد که فرموده ايد:

حاضريد «بعداً» همه موارد مطرح شده از سوی اينجانب را پاسخ بگوئيد.

بی صبرانه چشم انتظار چنان روز و چنان پاسخ هائی خواهم ماند. حتماً اين کار را بکنيد.



2ـ مديريت پروژه اتمی ايران کاملاً تحت نظر و کنترل آژانس بين المللی انرژی اتمی است. بر اساس قوانين اين سازمان، رعايت استاندارهای ايمنی در چنين پروژه های الزامی است. به همين دليل NPT از اين حيث هيچ مشکلی با ايران ندارد. لذا منطق شما در مرتبط کردن بی کفايتی فعلی بدنه کارشناسی پروژه اتمی ايران بدليل بی لياقتی هيئت حاکمه موجود از اساس فاقد اعتبار است.



3ـ بر خلاف اعتراف صادقانه جنابعالی مبنی بر ترسيدن تان از وضع موجود (بدليل خطر جنگ) در پاسخ به اين سوال تان که:

« آیا اگر شواهد نشان بدهد که در معرض خطر جنگ هستیم، شما باز هم نمی ترسید؟» خدمت تان معروض می دارد که:

خير ـ باز هم نمی ترسم! نه تنها نمی ترسم بلکه به مسئولين کشور هم حق نمی دهم بترسند. ايشان از جانب مردم در راس قدرت قرار نگرفته اند تا در روز واقعه بترسند.

ظاهراً جنابعالی در بيان اين پرسش بد سليقگی در انتخاب کلمه کرده ايد.

ترس در موقعيت بحران نه تنها کمترين کمکی به حل قضيه نکرده بلکه امکانات موجود برای حل بحران را نيز مختل می کند.

شما بايد می پرسيديد آيا نگران بروز جنگ نيستيد که قطعاً در پاسخ می گفتم. البته که هستم اما برای رفع اين نگرانی، بجای ترسيدن همه قوای عقلانی خود را بکار گرفته تا مانع از بروز جنگ و يافتن راهکاری جهت برون رفت از اين بحران شوم. منطقاً همين انتظار را نيز از مسئولين داشته و دارم.

در مقاله «شجاعت ترس» نيز تاکيد بر اين نکته داشتم که دولتمردان حق ندارند در موقعيت فعلی پناه به «ديپلماسی تهـّور» ببرند. (با اين فرض که تفاوت تهـّور و شجاعت را لحاظ می کنيد)

(توضيح جانبی: اگر ترسيدن ارزش است چرا جناب آقای خاتمی توسط جمعی از دوستان جنابعالی در روزنامه جامعه به جفا و در مقام تحقير به «شاه سلطان حسين» مُلقب شد. منطق کلام شما نيز خواسته يا ناخواسته القا کننده آن است تا در موقعيت بحران بايد در گوشه ای غمبرک زده و چشم انتظار لشکريان «محمود افغان معاصر» نشست! جناب نبوی. شجاع باش، دنيا جائی برای آدم ترسو ندارد)



4ـ برخلاف نظر شما همانطور که قبلاً گفتم ايران نقداً در حال پرداخت هزينه «سلاح اتمی نداشته اش» از طريق هدم فرصت های موجود و مضايقه حقوق مشروع اش هست.

اشاره اينجانب به «پرداخت هزينه» با اتکای بر گزاره کلاشوويتس مبنی بر «جنگ ادامه سياست است با ابزاری ديگر» ناظر بر به پايان رسيدن تدريجی عرصه سياست ورزی بود.

ايران در اين عرصه (سياسی) در حال پرداخت هزينه است. آنچه که شما پروای آن را داريد مربوط به دوران «پسا ديپلماسی» است.



5ـ اعتقاد جنابعالی مبنی بر فشل بودن دستگاه سياست خارجی ايران در بحران موجود ظاهراً يگانه موضع مشترک اينجانب با جنابعالی است. کمااينکه طی مصاحبه سايت وزين انتخاب با اينجانب در آبان ماه گذشته به آن اشاره کردم.

جهت متهم نشدن به پُرگوئی جنابعالی را ارجاع می دهم به پاسخ به سوال دوازدهم در آن مصاحبه در آدرس زير:

http://www.tik.ir/display/?ID=31266

اما استفاده تاکتيکی از کارت سلاح اتم در بحران موجود، نفياً يا اثباتاً ربطی به توانمندی تيم مذاکره کننده ايران نداشته و تنها پيشنهاد اينجانب بوده که قطعاً فاقد الزام برای تيم مذکور است.



6ـ مفاهيم در حوزه علوم استراتژيک پيشتر توسط آکادميسين های اين رشته تعريف شده اند، لذا من و جنابعالی نمی توانیم خودسرانه آنها را تعريف کنيم.

چنانچه ورودتان به اين «بحث کاملاً تخصصی» بدون آشنائی با مفاهيم راهبردی آن صورت گرفته، از ابتدا ورودی اشتباه داشته ايد که تداوم آن منجر به بُردن «عرض» خود و «زحمت» بی فرجام ماست!

جنگ اتمی در ترمينولوژی نظامی، معادله ای با حاصل جمع صفر است. به همين دليل است که از فردای انفجار در هيروشيما و ناکازاکی بعد از مشاهده رعب آور و اعجاب برانگيز عمق فاجعه که عملاً شکست دو طرف منازعه را به همراه داشت. (شکست نظامی ژاپن و شکست اخلاقی آمريکا) از آن تاريخ به بعد هيچ بمب اتمی در منازعات جهانی منفجر نشد. تنها با تکيه بر سابقه دهشتناک تخريب بمب اتمی، از اين سلاح صرفاً با کاربری بازدارندگی در استراتژی های «سد نفوذ» «موازنه» و «اتحاديه ها» و قراردادها و سياست های«سالت 1» و «سالت 2» و «ناتو» و «ورشو» و «دتانت» استفاده به عمل آمد. چنين ماهيتی (بازدارندگی) بمب اتم را مستقل از جنگ سرد، برخوردار از کارويژه «سرمدی» کرده. به همين دليل سلاح اتمی را مُقيـِّد به دوران جنگ سرد نکرده و نمی دانند.

اگر منظورتان هم از «جنگ گرم در 500 کيلومتری خاک ايران» ناآرامی های عراق است، نام آن «عمليات کور تروريستی» است و جنگ بمعنای کلاسيک آن به چيزی گفته می شود که طی سال های 59 تا 67 بين دو کشور ايران و عراق به استعداد جميع قوای مسلحه زمينی و دريائی و هوائی دو کشور روی داد.



7ـ فقر اسرائيل، گرسنگی کره شمالی و ناامنی پاکستان کمترين ارتباطی با سلاح اتمی ندارد.

اگر اسرائيل فقير است آن را به حساب بی کفايتی مديران و مسئولان بخش اقتصادی و اجرائی اين کشور بگذاريد که علی رغم برخورداری از خاصه خرجی ميلياردی و ساليانه ايالات متحده به اين کشور هنوز نتوانسته اند رفاه مطلوب شهروندان خود را فراهم کنند.

گرسنگی کره شمالی را به حساب تضييقات و تضييعات تحميلی به اين کشور توسط آمريکا بگذاريد که تصادفاً صرف نظر از ماهيت متفاوت دو رژيم تهران و پيونگ يانگ، لاکن اين دو بدليل وجه مشترک «نفی سلطه خارجی» هم فرجام شده اند.

(توضيح بيشتر را در مقاله فوائد و مضار بخوانيد)

ناامنی پاکستان را هم به حساب ساختار قبيله ای و بی لياقتی مسئولين اين کشور بگذاريد. ناامنی در پاکستان چه ربطی به برخورداری اين کشور از بمب اتم دارد؟ مگر بمب اتم توسط حکومت ها تهيه می شود تا بمنظور تامين امنيت داخلی بر سر مردم خودشان زده شود؟

روئين تنی برخورداران از بمب اتم صرفاً ناظر بر حوزه امنيت خارجی و دور نگاه داشتن دست طمع دشمنان آن کشور معنا شده و هيچ دخلی به گرسنگی و تشنگی و ناامنی داخلی کشورها ندارد.

آيا مثال عينی صلح اتمی پاکستان و هندوستان بعد از 4 جنگ خونين توان مُجاب کردن جنابعالی را ندارد؟



8ـ ادعای در معرض تهاجم نظامی بودن ايران در سال 76 متعاقب بحران سفارتخانه های غربی، منحصربه آقای ابطحی نبود که اينک جنابعالی نسبت به آن دچار نسيان و بذله گوئی شده ايد، بلکه «کد» جميع سران اصلاحات در دوران رياست جمهوری جناب خاتمی بود. آقای ابطحی نيز برخلاف بذله جنابعالی آن نقشه را از دست آمريکائی ها نگرفته. به گفته ايشان در دوران مسئوليت در کاخ رياست جمهوری طی سفری که به يکی از کشورهای عربی منطقه داشته اند، توسط ميزبان و همتای سياسی اش موفق به رويت آن شده.(صدق و کذب اين خبر بر عهده ايشان است)



9ـ اينکه از اينجانب پرسيده ايد: شرايط ايران در عرصه سياست خارجی طی دوران آقای خاتمی متضمن منافع ملی ايران بوده يا در دوره آقای احمدی نژاد؟ چه ربطی به عرائض بنده دارد.

بنده قبلاً در پاسخ به اين ادعای جنابعالی که مشکلات سياست خارجی ايران با غرب را صرفاً محدود به دو سال اخير کرده ايد، گفتم و اکنون تکرار می کنم در دوران آقای خاتمی علی رغم حسن نيت و همکاری ايران با آمريکا در نبرد با طالبان ديدم و ديديد و ديدند که ايران به جفا برخوردار از اتهام محور شرارت شد.

اينکه بمراتب بدتر است که بعد از همه گونه همکاری و مساعدت به آمريکا، پاداشی که نگرفته تاوان هم پس بدهيم!



10ـ پاسخ به پرسش جنابعالی مبنی بر چرائی ناتوانی دو کشور ايران و آمريکا جهت برخورداری از مناسبات حسنه را داده ام. مفصل هم داده ام. اما متاسفانه جنابعالی بنده را به اتهام نوشتن مقاله ای دعوت به مناظره کرده ايد که ظاهراً يک بار هم فرصت مطالعه آن را نداشته ايد. جهت پرهيز از اطاله کلام جنابعالی را به پاراگراف نخست و سوم از بخش مقدمه فصل «انقلاب اسلامی، کُنش ها و واکُنش ها» و تمامی بخش «انقلاب اسلامی» در مقاله: «فوائد و مضار سلاح اتمی» ارجاع می دهم.

انشاالله «افاقه»! کند.

آدرس مقاله: http://www.tik.ir/display/?ID=37051



11ـ پاسخ هشتم جنابعالی ناظر بر سوال قبلی اينجانب بود مبنی بر آنکه:

«چرا آلرژی ضد جنگ جناب نبوی استثناپذير است؟»

چرا ايشان وقتی با مقاله داريوش سجادی با موضوع «لزوم برخورداری ايران از سلاح اتمی» مواجه می شوند، با اين توجيه که چنين حرفی فضا را جهت جنگ آمريکا عليه ايران تمهيد می کند چنان پرشدت عليه وی برمی آشوبند اما اين آلرژی ضد جنگ ذره ای نسبت به آن طرح تاسف آور همکارشان تحريک نشده و مشاراليه لااقل در عرصه عمومی مورد شماتت ايشان قرار نگرفته و نمی گيرند؟

طبيعی است که می پذيريد در اين خصوص پاسخ مکفی نداده ايد.



زياده عرضی نيست ـ ارادتمند

داريوش سجادی

4اسفند85

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شجاعت ترس:

http://www.sokhan.info/Farsi/Goril.htm



ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ



پاسخ چهارم ابراهیم نبوی به داریوش سجادی

شما می توانید نترسید اما من از آن روز واقعه می ترسم



جناب آقای سجادی!

من بسیار خوشحالم که در آخرین نوشته خود، حاشیه نرفته اید و به موضوع اصلی اشاره کرده اید. از شما ممنونم. توضیح این که من از شما دعوت کردم در مورد استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای و تولید و استفاده از سلاح اتمی با هم مناظره کنیم. دوستان انتخاب به ما گفتند که در مورد استفاده صلح آمیز بهتر است مناظره نکنیم، به همین دلیل قرار شد فقط در مورد سلاح اتمی مناظره کنیم. من پیشقدم این مناظره شدم و پس از این پایان این مناظره، آماده ام تا به هر سووالی که در هر موردی دارید پاسخ بدهم.

اول: آنچه من گفتم در مورد اداره نادرست بدنه کارشناسی فعلی توسط مدیران بی لیاقت بود. در این مورد خاص( انرژی هسته ای) نظر شما را می پذیرم و معتقدم تا زمانی که آژانس مشکلی در مورد نظارت بر استانداردهای ایمنی نداشته باشد، نظر شما درست است. اما طبیعی است که تمام این سخنان در مورد غنی سازی صلح آمیز است و ربطی به تولید سلاح که موضوع بحث ماست ندارد. اصولا بدنه کارشناسی ربطی به هیچ چیزی در سلاح هسته ای ندارد.

دوم: شما می توانید نترسید و از مسوولان انتظار داشته باشید نترسند. اما من از آن روز واقعه می ترسم. این تفاوت ماهوی من و شماست. شما نمی ترسید چون معتقدید ترس باعث می شود که در موقعیت بحران، اداره کشور دشوار شود. اما من اصلا علاقه ای ندارم که ما به روز واقعه برسیم. هراس من از این است که روز واقعه که همانا جنگ علیه کشور ایران است، فرا برسد. من می خواهم روز واقعه هرگز نرسد، وگرنه من نیز مانند شما معتقدم اگر جنگ آغاز شد، ترس بسیار خطرناک است. به شما هم می گویم که بهتر است به جای اینکه امکانات موجود را برای جلوگیری از جنگ پس از وقوع آن به کار بگیرید، این امکانات را برای امروز که جنگ واقع نشده به کار بگیرید.

سوم: می گوئید « نگران بروز جنگ هستید و ....بجای ترسيدن همه قوای عقلانی خود را بکار گرفته اید تا مانع از بروز جنگ و يافتن راهکاری جهت برون رفت از اين بحران شوید.»( نقل به مضمون) از شما سووال می کنم: دفاع از تولید سلاح اتمی که بی تردید می تواند جنگ را آغاز کند، عقلانی است؟ آیا شما نمی دانید که اگر موضوع سلاح اتمی جدی گرفته شود، بی تردید ما وارد جنگ می شویم؟ به من توصیه کردید که « شجاع باش، دنيا جائی برای آدم ترسو ندارد.» من ضمن ستایش ارزشی اخلاقی مانند شجاعت، ترجیح می دهم با ترس کاری کنم که کشورم حفظ شود، اما با شجاعت کاری نکنم که ایران نابود شود.

چهارم: تئوری مورد نظر شما می گوید « جنگ ادامه سیاست است با ابزاری دیگر» به نظر من این نظریه را شما نباید استفاده کنید، این تئوری را باید کسی که جنگ طلب است و قدرت تجاوزگری یا انگیزه تجاوزگری دارد، استفاده کند. مطمئنم این دیدگاه به درد آقای بوش و چنی می خورد، اما بعید می دانم کشوری مانند ایران که در این سالها هرگز جنگی را آغاز نکرده، بخواهد از این تئوری استفاده کند. ضمنا توضیح بدهید که سلاح اتمی که در دهه چهل میلادی کشف و استفاده شده، در کجای نظریه ای که واضع آن یعنی « کارل فون کلاشوویتس» که در سال1831 مرحوم شده است، جای می گیرد؟ فکر نمی کنید اگر از تئوری هایی جدیدتر استفاده کنید بهتر است؟ آقای سجادی عزیز! پرداخت هزینه سلاح هسته ای یعنی جنگی که به ما تحمیل می شود و ما را نابود می کند. لطفا پاسخ دهید اگر نظریه شما مبنی بر دفاع از تولید سلاح اتمی توسط یکی از مسوولان رسمی کشور اعلام شود، به نظر شما آمریکا و متحدانش به ما حمله می کنند یا نه؟ اگر پاسخ مثبت است، به نظر من نظر شما برای کشور خطرناک است.

پنجم: خوشحالم که شما نیز به فشل بودن( ناکارآمد بودن) دستگاه سیاست خارجی ما معتقدید. اگرچه معتقدم این موضوع اصلا جای خوشحالی ندارد. ای کاش دستگاه سیاست خارجی ما درست بود و ما اشتباه می کردیم. اما نمی فهمم چرا فکر می کنید « استفاده تاکتيکی از کارت سلاح اتم در بحران موجود، نفياً يا ثباتاً ربطی به توانمندی تيم مذاکره کننده ايران نداشته و تنها پيشنهاد اينجانب بوده که قطعاً فاقد الزام برای تيم مذکور است.»؟ مگر قرار نیست با این کارت شما این آقایانی که هنوز نمی دانند که فرق گشنیز را با جعفری نمی دانند و سرباز و شاه را از هم تشخیص نمی دهند، بازی کنند؟ شما که نه می خواهید از سلاح اتمی استفاده کنید، نه می خواهید آن را تولید کنید، نه می خواهید از کارت آن در مذاکره استفاده شود، پس اصلا موضوع سلاحاتمی چیست؟

ششم: آقای سجادی! من از واژه ها نمی ترسم، همیشه دریافته ام که هرکه پیچیده سخن می گوید، الزاما به موضوع مهمی اشاره نمی کند. من به شما گفتم که بازدارندگی بازی « جنگ سرد» بود و به همین دلیل هم بعد از سقوط اردوگاه سوسیالیزم، تمام سلاح های طرف شرقی نابود شد. برای من بگوئید که در دوران معاصر کدام کشور با استفاده از سلاح اتمی موفق به ایجاد امنیت و استقلال یا بازدارندگی شده است؟ مگر اسرائیل سلاح اتمی ندارد؟ و مگر این سلاح اتمی برای جنگ با حزب الله و ایران و مخالفان فلسطینی اش نیست؟ چگونه شد که داشتن این سلاح در جنگ دو ماهه با حزب الله بازدارنده نبود؟ در مورد کره شمالی از این سلاح اتمی چه حاصلی به دست کیم جونگ ایل رسید؟ جز اینکه در ماه گذشته، کره شمالی سلاح بازدارنده اتمی اش را با اندکی انرژی معامله کرد و کیم جونگ ایل به مدت چند روز سهمیه غذایی مردم کره شمالی را اضافه کرد؟ آیا شما می توانید به من یک نمونه موفق از استفاده بازدارنده از سلاح اتمی را نشان بدهید؟ سلاح اتمی پاکستان یکی از بیهوده ترین چیزهای دنیاست. کشوری که تا بن دندان وابسته است و سالها با حکومت نظامی اداره می شود و مرکز تولید تروریسم است، چه مدینه فاضله ای است که دارید آدرس آن را به ما می دهید؟ می گوئید پاکستان در مقابل هند خودش را حفظ کرده. می شود بفرمائید هند با کجا جنگ کرده است که این یکی خودش را در مقابل هند حفظ کرده؟ جز اینکه حفظ سلاح اتمی در کشوری پر از بحران مانند پاکستان باعث شده است تا همیشه آمریکا بالای سر این حکومت باشد تا این سلاح دست یکی از هزاران تروریست بالقوه و بالفعل مقیم پاکستان نیفتد؟

هفتم: گفته اید : « اگر منظورتان هم از «جنگ گرم در 500 کيلومتری خاک ايران» ناآرامی های عراق است، نام آن «عمليات کور تروريستی» است.» من تعریف شما را کاملا می پذیرم، یعنی تغییر یک حکومت از طریق 150000 سرباز و کشته شدن صدها هزار نفر در عراق، جنگ آمریکا با عراق نیست، بلکه عملیات کور تروریستی است؟

هشتم: من مشکلات سیاست خارجی ایران را صرفا محدود به دو سال اخیر نمی دانم، اگر چنین چیزی گفته ام، حرفم را پس می گیرم. من معتقدم که « شرايط ايران در عرصه سياست خارجی طی دوران آقای خاتمی بیشتر به نفع منافع ملی ايران بود تا دوره آقای احمدی نژاد.» آیا شما با این نظر علیرغم برخوردهای بد آمریکا با ایران در دوران خاتمی موافقید یا نه؟ اگر گمان می کنیدسیاست خارجی دوران آقای احمدی نژاد بهتر منافع ملی ما را تضمین می کند، دلیل آن را بفرمائید.

جناب آقای سجادی!

من گمان می کنم در این نامه های رد و بدل شده، ما از نظرات مان دفاع کرده ایم و هر دو وجه منافع و مضار سلاح هسته ای را توضیح داده ایم. اگر موافقید گفتگو را در این مورد تمام کنیم. من در این گفتگو از شما آموختم و امیدوارم این فایده برای خوانندگان نیز حاصل شده باشد.

سید ابراهیم نبوی

پنجم اسفند 1385

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ



پاسخ پايانی سجادی به ابراهيم نبوی



جناب آقای سيد ابراهيم نبوی



خسته نباشيد.

از آنجا که در پاسخ چهارم خود اعلام تکافؤی ادله کرده و خواستار ختم مناظره شده ايد و متعاقباً ضمن ارسال ايميلی از اينجانب خواسته ايد مجموعه مناظره مزبور را جمع بندی نمايم، ابتداً بر ذمی خود فرض می دانم اين تفويض مسئوليت تؤام با حُسن نيت و اعتماد جنابعالی را سپاسگذار باشم.

همچنين مشارکت توام با مسئوليت تان در اين مناظره دو جانبه را به فال نيک گرفته و از اين بابت نيز مراتب خرسندی خود را اعلام می دارد.

همانطور که مستحضر هستيد فتح باب اين مناظره بازگشت به مقاله منتشره اينجانب در سايت وزين انتخاب تحت عنوان: «فوائد و مضار سلاح اتمی» داشت.

خلاصه آن مقاله مبتنی بر 4 محور بود:



ـ چيستی انقلاب اسلامی.

ـ چرائی عدم تجانس ساختاری آن با آمريکا.

ـ پايان نظام دو قطبی و آغاز هژمونی يکه سالار آمريکا.

ـ تخيـّر کشورهای در معرض آن هژمونی بين دو گزينه: تمکين يا تاديب.



نهايتاً نيز شرط برون رفت از بحران «زيست سياسی مستقل ايران در برابر سلطه طلبی آمريکا» را قدرتمندی تا سقف توانائی ايجاد موازنه قدرت با واشنگتن تلقی کرده که «سلاح اتمی» بعنوان موثرترين ابزار جهت نيل به اين توازن قدرت توصيه شده بود.



سوال اصلی برای اينجانب در مقاله مزبور آن بود:

ايران برای زيست مستقل سياسی در برابر سلطه طلبی آمريکا چه راهکاری دارد؟



پاسخ به اين پرسش را نيز با گرايشی مورگانتائی ( اصالت قدرت در سياست) از دل اجتناب ناپذير بودن قدرتمند شدن در نظام بين الملل کاويده بودم.

همانطور که در اولين پاسخ خود به جنابعالی خدمت تان معروض داشتم:

«حق برخورداری ايران از سلاح اتمی» يک گزاره است که می تواند شامل صدق يا کذب شود. مشتاقانه نيز در اين مناظره چشم انتظار نقد مبانی بکار گرفته شده در اين گزاره از سوی جنابعالی بودم.

علی رغم اين جنابعالی دريچه ورودتان به اين بحث را بر بستر آرمان گرائی قرار داديد و صلح را بعنوان يک آرمان قطعاً قابل ارزش و دفاع ملاک مخالف تان با گزاره اينجانب کرديد.

مطابق نظرات ارائه شده جنابعالی اصلی ترين دغدغه آقای «ابراهيم نبوی» اجتناب از جنگ بين ايران و آمريکا و تقيد ذاتی به حاکميت صلح بر مناسبات ايران با جهان خارج است.

يگانه راهکار توصيه شده تان نيز جهت برون رفت از بحران، بازگشت به ديپلماسی دوران رياست جمهوری جناب آقای خاتمی بود.



صراحتاً اعتراف می کنم که به قامت تمامی مفاهيم بلند انسانی بايد برای صلح طلبی ذاتی جنابعالی ارزش و احترام قائل شد و نمی توان آن را به حساب چيزی جز نوع دوستی و روحيه خشونت ستيز «سيد ابراهيم نبوی» گذاشت.

اما مشکل اينجاست که در مناظره مزبور توقع اينجانب تمرکز و نقد جنابعالی بر مبانی و احتجاجات بکار گرفته شده در گزاره «سلاح اتمی حق مسلم ايران است» بود.

اينجانب ارزنی با جنابعالی اختلاف نظر و سليقه بر سر ارزشمندی صلح و مُضر بودن جنگ برای ايران نداشته و ندارم.

اما ظاهراً اختلاف ما از آنجا ناشی می شود که صلح برای جنابعالی يک هدف است و برای اينجانب يک وسيله.

بخوبی بيآد دارم زمانی که آيت الله خامنه ای در کسوت رياست جمهوری ضمن سفر به نيويورک در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی کردند، در فرازی از سخنانشان جمله ای را گفتند که به زعم اينجانب برخوردار از صدق است:

«صلح کلمه زيبائی است، اما عدالت از آن زيباتر است»

جناب آقای نبوی صراحتاً و هم صدا با نُرم گفتمان روشنفکری جهانی اعلام می دارم:

جنگ بد است. کشتن بد است. خون بد است. جنايت بد است.

صلح خوب است. محبت خوب است. عشق خوب است. گل زيباست.

اما چه کنم و چه کنيم که در دنيائی زندگی می کنيم که اصالت با قدرت است.

دنيای سياست، دنيای واقعيت هاست و متاسفانه در اين دنيای واقعی:

جنگ هست، ظلم هست، کشتار هست، جنايت هست و چنانچه تن به اين واقعيت ها ندهيم، دير يا زود آن واقعيت ها خودشان را بر ما تحميل خواهند کرد.

جنگ و صلح هر دو ابزارهائی در سياستند که عند الاقتضاء می توانند در خدمت تامين منافع سياست مداران باشند.

اما عدالت مکانيزمی است که می تواند اين دنيای واقعی را تحمل پذيرتر کند.

مگر ما در آموزه های اخلاقی خود بارها نگفته ايم : «ظلم علی السويه عدل است»

به همين دليل است که معتقد بوده و هستم ايران برای تضمين امنيت خود که در محاصره تهديدات مستقيم و غير مستقيم آمريکا و اسرائيل قرار دارد چاره ای جز ايجاد عدالت ندارد. ولو آنکه آن عدالت، برخلاف خوشايند روشنفکرانه و انسان دوستانه جميع فرهيختگان جهان، عدالت تسليحاتی باشد.



توجه جنابعالی را به اين نکته جلب می کنم که تا پيش از حمله آمريکا به عراق به اتهام کذب برخورداری از سلاح های کشتار جمعی (مشابه اتهام کذب تلاش ايران برای ساخت سلاح اتمی) کسر عظيمی از روشنفکران جهان با طومارها و نامه ها و مصاحبه ها و تظاهرات گسترده خود در سطح جهان هيئت حاکمه ايالات متحده را پرهيز از حمله به عراق می دادند.

ادبيات ايشان و نوعدوستی و صلح طلبی آنها کمترين تفاوتی با فرمايشات امروزين جنابعالی نداشت.

اما خودتان قضاوت کنيد فرجام آن همه مذمت جنگ چه شد؟

کداميک از آن اندرزنامه های اخلاقی توانست مانع از به قول جنابعالی «جنگ گرم در 500 کيلومتری خاک ايران» شود.

صدام محکوم به رفتن بود چون مُقدرات نظام سلطه را ارباب قدرتمند تعيين می کند، نه اصحاب خردمند.

حال بگذريم که صدام ارزش ماندن هم نداشت اما نه به چنين بهائی که شاهد چنان تراژدی هولناکی در عراق باشيم.



مجموعاً معتقدم داوری در خصوص مناظره مزبور را محول به آينده تاريخ کنيم.

به زعم خود از صميم قلب آرزو می کنم تمامی نيت ها و خواسته های صلح دوستانه و خيرخواهانه جنابعالی برای وطن مشترک مان محقق گردد و به همان اندازه نيز مشتاقم دورنمای نچندان خوشآيند اينجانب از آينده ايران در صورت نابخردی متاسفانه قابل تصور هيئت حاکمه کاخ سفيد و بی تدبيری دولتمردان ايران، هرگز محقق نشود.



در انتها تذکر چند مطلب را ضروری می دانم.

1ـ اينجانب در طول اين مناظره سوالاتی در خصوص «روز آنلاين» «پارلمان هلند» «علت کودتای 28 مرداد» «ديدگاه های آقايان اکبر گنجی و نيک آهنگ کوثر و سرکار خانم فرح کريمی» مطرح کردم که جنابعالی پاسخ به آنها را بدليل بلاموضوع بودن ناگفته گذاشتيد.

برخلاف نظر جنابعالی، اينجانب با اين تلقی که موضوع اين مناظره:

دغدغه «سيد ابراهيم نبوی» از بروز جنگ بين آمريکا و ايران با طرح حق برخورداری ايران از سلاح اتمی است، قائل به موضوعيت آن پرسش ها بودم.



همانطور که طی ايميل خصوصی خود خدمت تان معروض داشتم:

«روز آنلاين» را از آن بابت مطرح کردم که سلوک متخذه در آن رسانه را در تعارض آشکار با شعار صلح دوستی جنابعالی که در آن رسانه مسئوليت داريد، می ديدم و در مقام مصداق به يکی از طرح های «نيک آهنگ کوثر» اشاره کردم که لااقل در عرصه عمومی مورد شماتت جنابعالی قرار نگرفت.

عملکرد جناب آقای اکبر گنجی را بعنوان مصداقی از چگونگی شکل گيری اجماع جهانی عليه ايران مطرح کردم که نتيجه آن شهرآشوبی ها منجر به ترسيم چهره ای هر اندازه سياه تر از ايران نزد آمريکا شد تا امروز واشنگتن علی رغم نگرانی «سيد ابراهيم نبوی» برای تهاجم محتمل خود به ايران به اندازه کافی ادله برای توجيه افکارعمومی شهروندانش داشته باشد.

داستان 28 مرداد و سرکار خانم کريمی نيز حُجتی بود برای تعين مرز خدمت و خيانت در معرکه همآورد طلبی امروز واشنگتن با ايران.

مراتب جهت توجيه جنابعالی در چرائی طرح آن پرسش ها و چرائی ارتباط آن با موضوع مناظره دو جانبه مان ايفاد شد.

2ـ از آنجا که مشاهده شد در خلال برگزاری اين مناظره، مراجعين محترم سايت انتخاب بزرگوارانه قبول زحمت کرده و ذيل هر کدام از پاسخ های اينجانب و جناب آقای نبوی، نقطه نظرات ارزشمند خود را قرار می دادند، لذا در اينجا از جانب خود و وکالتاً از جانب جناب آقای نبوی مراتب تشکر دو جانبه مان را خدمت همه اين عزيزان اعلام می دارد. تنها خواهشی که از مسئولين سايت وزين انتخاب دارم آن است که چنانچه ترتيبی می دادند تا اينجانب و جناب نبوی می توانستيم از محل اقامت و ميزان تحصيلات و سن کامنت گذاران محترم نيز مطلع می شديم اين امر کمک شايانی بمنظور پژوهش های آماری را در اختيار می گذاشت. اميدوارم در آينده چنين ابتکاری را مسئولين محترم اين سايت مبذول فرمايند.

3ـ شخصاً و وکالتاً از جانب جناب آقای نبوی مراتب تشکر مان را بابت حُسن همکاری مسئولانه سايت وزين انتخاب خصوصاً جناب آقای «مصطفی فقيهی» سردبير محترم و جناب آقای «رضا سليمانی» همکار محترم ايشان را اعلام داشته که با تمهيد فضای اين مناظره، بزرگواری کرده و در ايجاد فضای گفتمانی سالم و بهداشتی و تمهيد کننده لوازم تنوير افکار عمومی مخاطبان خود در حد بضاعت اينجانبان پيشقدم شدند.

مجدداً از بذل عنايتی که اين عزيزان مبذول داشتند، کمال امتنان را داريم.



ارادتمند ـ داريوش سجادی

5اسفند85


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر