طرح نوين امنيت اجتماعی و اخلاقی چنانچه بمنظور ريشه کنی پديده بدحجابی در دستور کار نيروی انتظامی جمهوری اسلامی ايران قرار گرفته از اساس محکوم به شکست است. کمااينکه طی دو دهه گذشته هيچکدام از طرح های مشابه نتوانست يک بار و برای هميشه دامان جامعه را از پديده «ميل و نياز جلوه گرانه برخی از بانوان و دختران ايرانی در سپهر علنی جامعه» منزه کند.
مشکل اساسی نافرجامی چنين مواجهاتی، بازگشت به ماهيت تقابلی آن دارد.
برای فهم پديده بد حجابی بايد به اين نکته متفطن بود که اولاً اين ناهنجاری مانند علم اقتصاد پيروی از اصل عرضه و تقاضا می کند.
جلوه گر برای مرتفع کردن نياز جلوه گرانه خود وابسته به جلوه خر است.
تا جلوه خر نباشد جلوه گر محروم از جلوتی برای عرضه جاذبه های اندامی خود است.
گذشته از آن ايراد اساسی به مواجهات سلبی با پديده بدحجابی بازگشت به ماهيت تقابلی آن دارد.
برخورد تقابلی با پديده بد حجابی بمثاله قرار دادن کانون مبارزه در رينگ بوکس است. طبعاً در چنين حالتی، عمده اهتمام صرف آن می شود تا با هر چه قدرتمند تر ضربه زدن درصدد نقش برزمين کردن حريف برآمد. حال آنکه اساساً در چنين نبردی که حريف از امکانات نرم افزاری و سخت افزاری موثرتر و قدرتمند تری برخوردار است، برخورد تقابلی از مبنا محکوم به شکست است.
جمهوری اسلامی برای توفيق در چنين آوردگاهی چاره ای ندارد جز آنکه بر مزيت های نسبی خود اتکا کند. به همين مظور ابتداً موظف است با تغيير فاز ماهيت مبارزه خود با پديده بدحجابی، مبارزه «متوازی» را جايگزين مبارزه «تقابلی» کند.
چنين مبارزه ای برخلاف عرصه مشت زنی بمثابه عرصه دو ميدانی است که در اين حالت طرفين عمده اهتمام خود را بجای آنکه معطوف به ناک اوت کردن حريف کنند می کوشند تا با افزايش توانمندی و شايستگی های خود به خط پايان رسيده و حريف را مغلوب خود کنند.
اشتباه مسئولين کشور در برخورد با پديده بدحجابی آن است که عمده فشار خود را متمرکز بر نقطه قوت اين پديده کرده اند.
واقعيت آن است که فرهنگ غربی به استعداد جميع امکانات رسانه ای قدرتمند خود عوام فريبانه توانسته بی حجابی و تن نمائی زنان را ظفرمندانه به مدنيت و تجدد و پيشرفت و بلوغ و فرهيختگی و آزادی زن ترجمه کند.
واقعيت دوم آنکه جمهوری اسلامی هر اندازه صميمانه و باطناً اعتقاد قلبی به مفيد بودن حجاب بمنظور صيانت از شخصيت و حُرمت زن داشته باشد، اما در عرصه تقابل با فرهنگی که در ترويج «برهنگی زن در لفافه دروغين زن مدرن» مجهز به پيشرفته ترين امکانات هنری و رسانه ايست، محکوم به شکست است.
لذا بايد قاعده اين بازی را عوض کرد و مسئولين در زمينی بازی کنند که برخوردار از استعداد و مزيت نسبی اند. نيل به چنين رويکردی بمعنای آنست که بايد و می توان بجای ترجمه رذيلت اخلاقی از بدحجابی، پديده خوش حجابی را بعنوان يک فضيلت اخلاقی در جامعه تقويت کرد.
اين بدآن معنا است که بجای برخورد با عرضه، تقاضا در جامعه عوض شود.
سالهاست که پشت ويترين مغازه ها و رستوران ها تابلوی «از فروش به بانوان بد حجاب معذوريم» نصب شده.
سالهاست که در ورودی ادارات تابلوی «از ورود زنان بد حجاب معذوريم» تعبيه شده.
چرا بجای چنين اعلانات بدون ضمانت اجرا و بلااثری مغازه داران خود را موظف نمی کنند تا بر سر در مغازه خود بنويسند:
«فروش برای بانوان خوش حجاب با تخفيف ويژه»
چرا دولت، قانونی تصويب نمی کند تا ادارات و بانک ها و موسسات عمومی موظف شوند بانوان خوش حجاب را در اولويت و خارج از نوبت خدمات رسانی فوق محترمانه کنند؟
چرا برای ترويج نظرپاکی پسران و تقبيح نظربازی بولهوسان، وزارت علوم قانونی تصويب نمی کند تا در دانشگاه ها با معرفی فرضاً پنج جوان چشم پاک توسط دختران خوش حجاب، ايشان برخوردار از مزايا و مشوق های حمايتی شوند.
چرا قوه قضائيه، قضات را مُجاب به لحاظ ارفاق در صدور احکام قضائی برای زنان متهم اما خوش حجاب نمی کند.
مصداقاً در موقعيتی که کسر بزرگی از بانوان ايرانی عازم خارج از کشور از همان داخل هواپيما و بر روی باند فرودگاه مهرآباد اقدام به کشف حجاب می کنند، چه اشکالی داشت بنشانه حُرمت زنان مُحجبه در تعيين مجازات خانم فاطمه حقيقت جو صرف نظر از مناقشه پيرامون محتوای پرونده قضائی ايشان، قاضی مربوطه مشاراليه را بابت تقيد ارزشمندشان به حجاب در خارج از کشور برخوردار از تخفيف ويژه می کرد.
قطعاً اين امر قبل از آنکه امتيازی برای خانم حقيقت جو تلقی شود، ارزشگذاری و تبليغ از خوش حجابی معنا می شد.
در عربستان سعودی علی رغم همه اجحافات ظالمانه و متحجرانه ای که به حقوق زنان می شود از يک واقعيت مثبت نمی توان چشم پوشيد و آن اينکه در اين کشور زنانی که در پوشش کامل چادر و پوشيه هستند زنان اشرافی تعريف شده که در خريد های روزانه آنها را می توان ديد که با حجاب کامل در معيت چندين نديم و کنيز بی حجاب در تردد اند.
اين يعنی موثرترين تبليغ برای اجتناب زنان از رساندن حظ بصر سکشوال به نامحرمان در عرصه علنی جامعه.
کدام تبليغ از اين موثرتر که «حجاب» درعربستان سنت زنان اشراف ترجمه شده و بی حجابان در آن جامعه حداکثر اقبالشان در توفيق کسب کنيزی و نديمه گری آن بانوان خوش حجاب است.
پيام پنهان چنان سنتی بمعنای آنست که مردان اشراف برای تشکيل خانواده ترجيح شان بر زنانی است که زيبائی های خود را منحصر به همسر خود می خواهند.
چنين سنتی هم زمان به زن خوش حجاب و همسری که زوجه اش را از ميان خوش حجابان برمی گزيند، فضيلت و اشرافيت اخلاقی می بخشد.
از باب «تمليح» چرا دولت قانونی تصويب نمی کند تا بر اساس آن حجاب تنها شامل پری وشان و زيبا رويان شود! حداقل زيباروئی را نيز «آنجلينا جولی» تعريف کنند!
مسلم بدانيد از فردای تصويب چنين طرحی تمامی بانوان بدحجاب و شُل حجاب با اشتياق و داوطلبانه با بُرقع و روبنده و پوشيه در سطح شهر تردد می کنند!!!
[...]
هر اندازه کمپانی والت ديسنی با خلق ژانر «سيندرلا» بزرگ ترين خيانت را در حق دختران جهان کرد تا جملگی با دور شدن از جهان واقعيات در خلوت و جلوت با توهّم «خود سيندرلا بينی جلوه گرانه» چشم انتظار شاهزاده خيالی اسب سوار خود در خيابان ها باشند، به همان اندازه نيز تعريف «زنيّت» از تفکر خاله سوسکه ائی ملهم از ادبيات فولکوريک ايران که در همسرگزينی خود قبل از آنکه معترض اصل کتک خوردن باشد وسواس ابزار کتک خوردن را دارد، ناتوان از بسامان و بهنجار کردن نقش زن در تقبل مسئوليت های فردی و اجتماعی اش در جامعه امروز ايران است.
[...]
يکی از دوستان تعريف می کرد در سنين کودکی و فوران طبيعی بازيگوشی های مقتضای چنين دورانی هر جمعه پدرشان وی را به همراه دو برادر ديگرش جمع کرده و تنبيه می کرد! پسران هم وقتی اعتراض می کردند که: ما که کاری نکرديم؟
پدر می گفت: می کنيد!!!
آيا مسئولين نمی توانند بجای تنبيه های مکرر و بی نتيجه بد حجابان، يک بار هم طرحی برای فضيلت خوش حجاب ها را بيآزمايند؟
داريوش سجّادی
6/ارديبهشت/86
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر