کیستی و چرائی تقلب در انتخابات ریاست جمهوری ایران
آرامش نسبی حاکم شده بر فضای سیاسی ایران بعد از دو هفته بحران و آشوب خیابانی، هر چند می تواند آرامشی موقت و تصنعی باشد که توقع فعال شدن گدازه های خشم آن دسته از شهروندانی ایرانی معتقد به تقلب در شمارش آرای انتخابات ریاست جمهوری را محتمل نگاه دارد اما همین آرامش موقت فرصت مناسب را جهت فهم و تحلیل بهتر آنچه که در این دوره از انتخابات ریاست جمهوری ایران روی داد را برای ناظران سیاسی مهیا می کند.
اکنون و با فرو خفتن گرد و غبارهای اولیه، شایسته تر می توان به چیستی و چرائی ماجراهای انتخابات 22 خرداد نزدیک شد.
از آنجا که ریشه ناآرامی های اخیر در ایران بازگشت به شائبه تقلب در انتخابات ریاست جمهوری داشت، می توان بحران تهران را در دو سطح:
ـ صحت ادعای تقلب.
ـ عدم صحت ادعای تقلب
مورد بازبینی قرار داد.
1ـ صحت ادعای تقلب در شمارش آرای انتخابات ریاست جمهوری.
کشف حلقه مفقوده در فرض صحت اعمال تقلب می تواند در گرو یافتن پاسخ دو پرسش زیر باشد:
ـ کیستی کانون تقلب؟
ـ چرائی انجام تقلب؟
نزدیک ترین دلیل بر صحت مدعیان تقلب، ورود شتابزده و نامفهوم آیت الله خامنه ای به فرآیند انتخابات در فردای اعلام نتایج بود که ایشان علی رغم ناباوری بخش بزرگی از شهروندان ایرانی در اعلام پیروزی ماکزیممی محمود احمدی نژاد تمام قد به تائید نتایج اعلام شده پرداخت و پرونده انتخابات را تمام شده اعلام کرد.
این در حالی بود که شرط تدبیر حکم می کرد رهبری نظام با بالا بودن ضریب شائبه تقلب در افکار عمومی و با لحاظ فرصت قانونی «نامزدهای مدعی» جهت رجوع به شورای نگهبان نفیاً یا ایجاباً از اعلام موضع اجتناب نمایند.
علی رغم این مشاهده شد آیت الله خامنه ای نه تنها به تائید نتیجه انتخابات در فردای 22 خرداد قناعت نکرد بلکه در خطبه نماز جمعه بعد از انتخابات نیز مجدداً و مصرحاً ضمن تائید پیروزی محمود احمدی نژاد ایشان را از نقطه نظر سیاست خارجی و ... هم جهت با خود معرفی کرد.
این در حالی است که یک سال پیش تر آیت الله خامنه ای در شهریور ماه سال 87 طی نشست با هیئت دولت مختصات چنان هم سوئی را نیز اعلام کرده بود از جمله آنکه:
« یکی از خصوصیات برجسته این دولت آن است که در مقابله با استكبار که زبانی طلبکارانه دارد، زبانی مبتنی برعزت، اقتدار معنوى و اقتدار ملى دارد ... مسئله اعادهى عزت ملى و ترك انفعال در مقابل سلطه و تجاوز و زيادهطلبى ديگران و ترك شرمندگى در مقابل غرب و غربزدگى را هر انسانی در اين دولت احساس مىكند؛ عزت ملى و استقلال حقيقى و معنوى ازاينجا حاصل ميشود ... استكبارستيزى در اين دولت تشخص و تميّز پيدا كرد.»
اکنون با فهم چیستی همدلی احمدی نژاد با آیت الله خامنه ای در سیاست خارجی و با فرض صحت تقلب در انتخابات بنفع احمدی نژاد بهتر می توان این بخش از اظهارات آیت الله خامنه ای در نشست شهریور ماه سال گذشته را فهم کرد که خطاب به احمدی نژاد و هیئت دولت تصریح داشتند:
«در اين سال آخر با روحيه سال اول كار كنيد ...تأكيد مي كنم. فكر نكنيد كه امسال، سال آخر دولت است؛ نه. مثل كسى كه پنج سال ديگر بناست كار بكند، كار بكنيد؛ يعنى تصور كنيد كه اين يك سال به اضافه چهار سال ديگر در يد مديريت شماست. با اين ديد كار و برنامه ريزى كنید»
علی رغم این چیزی که ذهن تحلیلگران را کماکان می گزد چرائی تن دادن آیت الله خامنه ای به پرداخت چنان هزینه سنگینی برای نگاه داشتن ولو متقلبانه احمدی نژاد در کرسی ریاست جمهوری است؟
پاسخ این پرسش را می توان در زوایای پنهان سخنان رهبری ایران طی خطبه های نماز جمعه اخیر تهران ردیابی کرد آنجا که با طعنه به آن بخش از اظهارات اوباما رئیس جمهور آمریکا که با اشاره به تظاهرات اعتراضی مردم در تهران گفته بود:
ما منتظر چنین روزی بودیم که مردم ایران به خیابان ها بریزند (نقل قولی که در هیچ کجا ثبت نشده) رهبری ایران با تغیُـّر خبر از مطلب مهمی می دهند مبنی بر آنکه:
«رئیس جمهور آمریکا از آن طرف نامه می نویسند و اظهار علاقه به روابط می کند و ابراز احترام به جمهوری اسلامی می کند و از این طرف این حرف ها را می زند. کدام را باور کنیم؟»
خبری که در فردای اظهارات خامنه ای توسط روزنامه واشنگتن تایمز تکمیل شد مبنی بر آنکه:
«طی ماه گذشته میلادی نامه ای از سوی باراک اوباما و با هدف تلاش برای بهبود روابط دو کشور برای آیت الله خامنه ای رهبر ایران ارسال شده.»
واشنگتن تایمز در تکمیل این خبر به نقل از یک ایرانی مطلع که نامی از او نبرده آورده بود:
«نامه دولت ایالات متحده در فاصله زمانی چهارم تا دهم مه، بیشتر از یک ماه قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایران، ارسال شده و حاوی پیشنهادهائی برای همکاری های دوجانبه و منطقه ای و گفتگو درباره برنامه اتمی این کشور بوده است.»
خبر واشنگتن تایمز در تائید اظهارات آیت الله خامنه ای مبنی بر ارسال پیام اوباما به رهبری ایران از آن جهت حائز اهمیت است که سه ماه قبل از آن آیت الله خامنه ای در سخنرانی اول فروردین ماه خود در مشهد و در پاسخ به پیام تبریک نوروزی اوباما به رهبران و مردم ایران، بعد از سال ها نفی هر گونه مذاکره با آمریکا برای نخستین بار واکنشی نرم خویانه از خود نشان داد و گفت:
« ما سابقهاى از دولت جديد و رئيس جمهور جديد آمريكا نداريم؛ نگاه مي كنيم، قضاوت خواهيم كرد. شما تغيير كنيد، ما هم رفتارمان تغيير خواهد كرد.»
مجموعه تبادل آراء افشا شده بین آیت الله خامنه ای و باراک اوباما نشان دهنده آن می تواند باشد که آیت الله خامنه ای به این باور رسیده است که اوباما بر موضع خود مبنی بر مذاکره بدون پیش شرط و محترمانه با ایران ابرام دارد.
بر این اساس طبیعی خواهد بود خامنه ای بر روی چهار سال آینده سیاست خارجی ایران حسابی ويژه برای مذاکره با آمریکا باز نماید. حسابی که مطمئناً ایشان را به این صرافت خواهد انداخت تا برای مذاکره محتمل با طرف آمریکائی خود را مستظهر به نماینده ای جهت شرکت در مذاکرات کند که اولاً موجودیت و تبعیت و اعتبار سیاسی خود را در زمین ایشان تعریف کرده و ثانیاً از حساسیت کمتری نزد جناح اصولگرا و و نخبگان نظامی ایران برخوردار باشد و ثالثاً با رویکرد مورد وثوق آیت الله مبنی بر مذاکره از موضع قدرت و طلبکاری با آمریکائی ها روبرو شود.
اعلام هم سوئی احمدی نژاد با مواضع آیت الله خامنه ای در خطبه های نماز جمعه در کنار تائید رویکرد مواضع اقتدارطلبانه احمدی نژاد در حوزه مناسبات دیپلماتیک توسط رهبری طی نشست شهریورماه سال 87 جملگی مؤید آن می تواند باشد که آیت الله خامنه ای در انتخاب نماینده خود جهت مذاکره محتمل با آمریکائی ها بر روی احمدی نژاد به یقین رسیده است.
طبعیتاً با فرض قطعی بودن شکست طلسم مذاکرات ایران با آمریکا، گزینه مورد وثوق آیت الله خامنه ای از میان 4 نامزد موجود در عرصه ریاست جمهوری نمی توانست موسوی یا کروبی و یا حتی رضائی باشد که بارها استقلال رای و عمل خود از رهبری نظام را بوضوح بروز داده بودند.
همه تلاش آیت الله خامنه ای طی دوران تصدی مقام رهبری در ایران فهماندن این موضوع به طرف آمریکائی بود که حرف اصلی در مناسبات بین ایران و آمریکا را باید از دهان وی بشنوند.
واکنش تند و عتاب گونه آیت الله خامنه ای به مواضع آشتی جویانه مادلین آلبرایت وزیر خارجه وقت آمریکا در دولت کلینتون با دولت وقت ایران و نه ایشان، نمونه برجسته ای از تکدر خاطر رهبری از نادیده انگاشتن خود توسط طرف آمریکائی در آن تاریخ محسوب می شد.
همچنانکه در پروژه بازداشت تا آزادی هاله اسفندیاری نیز این رویکرد به ظرافت توسط آیت الله خامنه ای دنبال شد.
«در پروژه بازداشت هاله اسفندیاری صرف نظر از درستی یا نادرستی اتهامات منتسبه، يک نکته در جریان بازداشت تا آزادی وی بخوبی قابل مشاهده بود و آن ارائه راهکار ایران به آمریکا جهت حل مشکلات شان با تهران بود.
ایران با پروژه هاله اسفندیاری با صراحت توام با صداقت به کاخ سفید پیغام داد که چشم تان برای حل مشکلات با ایران بجای خیابان پاستور باید در خیابان آذربایجان باشد!
این نکته از آن جهت قابل فهم و مشاهده بود که بعد از بازداشت هاله اسفندیاری، شخص لی هامیلتون، رئیس مرکز «وودرو ویلسون» و مسئول مستقیم هاله اسفندیاری که از قضا ترغیب کننده اصلی دولت آمریکا جهت مذاکره با ایران در کمیسیون گروه مطالعه عراق (کمیسیون بیکر ـ هامیلتون) نیز بود ابتدا اقدام به نامه نگاری بمنظور آزادی هاله اسفندیاری با روسای سه قوه ایران و شخص هاشمی رفسنجانی کرد اما از آنجا که هیچکدام از این 4 شخصیت حتی نامه ایشان را پاسخگوئی نکردند نهایتاً وی اقدام به ارسال نامه ای رسمی و محترمانه به رهبری عالیه نظام جمهوری اسلامی کرد. نامه ای که این بار و برخلاف مراودات قبلی بدون پاسخ نماند و بلافاصله پاسخ آیت الله خامنه ای مبنی بر دادن دستور رسیدگی جهت حل مشکل هاله اسفندیاری، از طریق دفتر نمایندگی ایران در نیویورک به صورت رسمی به شخص هامیلتون تقدیم شد.
اصل انجام چنین مراوده ای با توجه به مفاهیم بکار گرفته شده در پاسخ رهبری ایران به نامه هامیلتون ناظر بر این معنا بود که:
با توجه به صراحت قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مبنی بر انحصار تعیین راهبردهای کلان ایران خصوصاً در عرصه سیاست خارجی توسط رهبری، آمريکائیان برای حل مشکلات خود با ایران اولاً باید با رهبری نظام گفتگو کنند و ثانیاً برای چنین گفتگوئی نیز باید گویشی مودبانه و محترمانه اتخاذ کنند.» *
تلاشی که ظاهراً و بالاخره با روی کار آمدن اوباما به ثمر نشست و نخستین نشانه آن را می توان در پیام تبریک نوروزی اوباما به رهبران و مردم ایران مشاهده کرد که ضمن اعلام شفاف برسمیت شناختن حاکمیت جمهوری اسلامی سرشار از احترام و تواضع بود.
اکنون و با چنین فرآیند و مختصاتی ظاهراً آیت الله خامنه ای برای ورود به عرصه مذاکره با آمریکا خود را مبسوط الید می بیند مشروط بر آنکه بتواند در کنار چهار وزارت خانه اطلاعات و ارشاد و کشور و خارجه که بر اساس سنتی نانوشته انتخاب وزاری آنها در گرو صلاحدید رهبری تعریف شده، اینک کیستی رئیس جمهوری را نیز که محتملاً مقرر خواهد شد به تبعیت و نمایندگی از جانب رهبری طرف مذاکره با آمریکائی ها باشد، خود تعیین کند.
اما مشکل آیت الله آن بود که هر چند محمود احمدی نژاد در میان چهار گزینه موجود قابل اعتماد ترین فرد نزد ایشان محسوب می شود اما تجربه نیز نشان داده احمدی نژاد نیز به اندازه کافی از عنصر اعتماد بنفس وتک روی برخوردار بوده تا بدون هماهنگی با ایشان دست به ارسال نامه های تبشیری وتبریک به روسای جمهور آمریکا بزند و یا متناوباً وخودسرانه روسای جمهور آمریکا را به مناظره دعوت کند.
رویکرد معنادار آیت الله در تائید شتابزده نتیجه انتخابات ریاست جمهوری هر اندازه برای رقبای احمدی نژاد می تواند تلخ باشد به همان اندازه می تواند ذائقه احمدی نژاد را نیز برخوردار از تلخی کرده باشد!
آیت الله خامنه ای حاذقانه با چنان اقدامی از سوئی فرصت اعاده حق را از نامزدهائی که مورد وثوق وی در مذاکره با آمریکا نبودند را گرفت و از سوی دیگر با توجه به آگاهی احمدی نژاد بر پیروزی متقلبانه اش در انتخابات، با برسمیت شناختن عجولانه نتیجه انتخابات در کسری از ثانیه احمدی نژادی را که تا پیش از این معتقد بود «من رئیس جمهور امام زمان هستم نه رئیس جمهور رهبری» از طریق سیاست «زیر دین بُردن» مُبدل به «گماشته» خود کرد.
احمدی نژادی اینک با فرو ریختن پایه های اعتماد بنفس اش چاره ای ندارد تا دور دوم ریاست جمهوری خود را وامدار آیت الله خامنه ای بداند تا الطاف خفیه الهی!
تنها نکته محاسبه نشده در چنین سناریوئی حضور غیرقابل انتظار و حداکثری جامعه شهروندی ایران بود که بدون آگاهی از «مناسبات پشت پرده سیاست» صادقانه در جستجوی مطالبات شهروندی خود توانستند ترکیب آرای متخذه در صندوق های انتخابات را بنحو چشمگیری بر علیه احمدی نژاد شکل دهند.
شدت این حضور حداکثری تا حدی بود که اعلام نتایج بُهت آور آرا منجر به یک رویاروئی غیرقابل انتظار و خیابانی بین «مخالفان نتیجه اعلام شده آرا» با حکومت شد.
رویاروئی که با بی تدبیری طرفین و شیطنت اغیار به خون ریزی کشیده و ماحصل آن با فرض حفظ وضعیت موجود، ریاست جمهوری احمدی نژاد را از کسوت گماشتگی به حضیض نامشروعی و جنایتکاری نیز کشاند.
خصوصاً آنکه شهرآشوبی های تهران این فرصت را مهیا کرد تا دولت های اروپائی، بالاخص انگلستان در کنار اسرائیل که بدلائل سیاسی و اقتصادی و امنیتی و [.?.] بشدت در پروای نزدیکی ایران و آمریکا به سر می بردند از طریق رسانه های تحت امر خود (BBC و CNN) زبردستانه با دامن زدن به بحران تهران و از طریق ملتهب و متاثر کردن افکار بین الملل پیش بینی اوباما در پیغام تبریک نوروزی اش به رهبران و مردم ایران را محقق سازند، آنجا که اوباما در فراز پایانی پیغام اش بصورتی معنادار اظهار می داشت:
هر چند من در جستجوی آینده ای حاوی تجدید ارتباط بین مردم دو کشور و فرصت های بزرگتر برای همکاری و تجارت . آینده ای که در آن بر جدائی ها غلبه شده و شما و تمامی همسایه گان تان و کلیه جهان در امنیت و صلح بیشتر زندگی کنند اما می دانم که تحقق چنین آینده ای آسان نیست و کسانی هستند که اصرار دارند تا اختلاف هایمان معرف ما باشند! **
داریوش سجادی
11/تیر/88
dariushsajjadi@yahoo.com
ادامه دارد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* ـ در خصوص پروژه هاله اسفندیاری به تفصیل در مقاله زیر اشاره شده:
آمریکا در آستانه نوشیدن جام زهر:
http://www.sokhan.info/Farsi/Jumu.htm
** ـ در مقاله «تغار شکسته تهران» که اشاره به ضرب المثل «تغاری بشکند ماستی بریزد ـ جهان گردد به کام کاسه لیسان» دارد به تفصیل در خصوص چیستی و چگونگی سوء استفاده فرصت طلبانه انگلستان و اسرائیل با تکیه بر رسانه هایBBC و CNN از بحران تهران و اعمال فشار بر اوباما صحبت شده.
آدرس مقاله: http://www.sokhan.info/Farsi/Taghar.htm
[.?.] بخشی از این مقاله با لحاظ اصل امانتداری حذف شده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر