۱۳۹۲ خرداد ۵, یکشنبه

پاسخی مجدد به کوثر


جناب آقای کوثر


بقول علی نصيريان در نقش قاضی شارع در سريال ماندگار سربداران:

نيآموختی! و هرگز نخواهی آموخت!



1ـ در دفاع از کاريکاتور تاسف آورتان فرموده ايد:

«اگر گفته های آيت الله خمينی مبنی بر عدم حضور نظامیان در قدرت خاطرتان باشد، به اين نتيجه می رسيديد که اکنون سربازان مدعی پیروی از ايشان احتمالا دارند نافرمانی می​کنند.»

و در انتها از اينجانب پرسيده ايد:

احتمالا شما فرق این دو موضوع را می​دانید؟



جناب کوثر

اينجانب بخوبی فرق اين دو را می دانم اما ظاهراً آنچه جنابعالی نمی دانيد توصيه خمينی به نظاميان است.

ايشان هرگز نظاميان را از تصدی امور حکومتی منع نکرد. منع ايشان شامل ورود نظاميان به احزاب و مجادلات سياسی بود.

حسب اطلاع نگاهی به اين بخش از وصيت نامه ايشان بياندازيد:

«وصيت اكيد من به قواي مسلح آن است كه همان طور كه از مقررات نظام ،عدم دخول نظامي در احزاب و گروهها و جبهه ها است به آن عمل نمايند؛ وقواي مسلح مطلقا، چه نظامي و انتظامي و پاسدار و بسيج و غير اينها، در هيچ حزب و گروهي وارد نشده و خود را از بازيهاي سياسي دور نگه دارند. در اين صورت مي توانند قدرت نظامي خود را حفظ و از اختلافات درون گروهي مصون باشند. و بر فرماندهان لازم است كه افراد تحت فرمان خود را از ورود در احزاب منع نمايند. و چون انقلاب از همه ملت و حفظ آن بر همگان است ،دولت و ملت و شوراي دفاع و مجلس شوراي اسلامي وظيفه شرعي و ميهني آنان است كه اگر قواي مسلح ، چه فرماندهان و طبقات بالا و چه طبقات بعد،برخلاف مصالح اسلام و كشور بخواهند عملي انجام دهند يا در احزاب واردشوند كه - بي اشكال به تباهي كشيده مي شوند - و يا در بازيهاي سياسي واردشوند، از قدم اول با آن مخالفت كنند. و بر رهبر و شوراي رهبري است كه باقاطعيت از اين امر جلوگيري نمايد تا كشور از آسيب در امان باشد»



2ـ فرموده ايد:

بر خلاف نظر جنابعالی، من «روز» و«زمانه» را مشمول ادعای براندازانه نمی​دانم ... «گذار» از جنس «روز» و «زمانه» نیست.

جناب کوثر

جنابعالی نمی توانيد در مقام چنين داوری برآئيد.

اجازه فرمائيد خوانندگان و بينندگان مطالب اين سايت ها خود بر اساس محتوای آن دست به قضاوت تفاوت يا تشابه اين سايت ها بزنند.

تفاوت اين سايت ها را بايد با توجه به محتوای آنها سنجيد.

از قضا طرح 12 بهمن جنابعالی نيز ملاک خوبی برای چنين قضاوتی است.

جنابعالی مدعی هستيد جنس «روز» از جنس براندازی نيست اما خودتان در موقعيتی که ارتش ايالات متحده در کنار مرزهای ايران در حال چنگ و دندان نشان دادن به ايران بوده و حريصانه مترصد کشف مدرک جهت اثبات دخالت ايران در ناآرامی های عراق بوده تا بدينوسيله بتواند دليل محکمه پسند برای برخورد نظامی با ايران پيدا کند اقدام به انتشار آن طرح کذائی در «روز» کرده ايد.

اکنون هم بدون اعتراف به آن بی جهت از پاسخگوئی می گريزيد.



جناب کوثر

چنانچه از سر تسامح نيز بتوان توجيهات ناپخته جنابعالی در آن طرح را پذيرفت آيا می توانيد به افکار عمومی مردم ايران پاسخگو باشيد که طرح مورخ 24 بهمن سال جاری با عنوان «دخالت» را با کدام نيت خيرخواهانه و از موضع «نقد قدرت» عليه هم وطنان خود منتشر کرديد؟





http://roozonline.com/archives//2007/02/002307.php



جناب آقای کوثر

جنابعالی که تعلق خود را به نسل «فرا ريا»! دانسته و اينجانب را منتسب به نسل «ريا» و ريش و يقه آخوندی و بله قربانگوئی کرده ايد آيا برای نسل شما يک کلمه عذرخواهی خواستن از ملت ايران بابت اين طراحی های ضد ايرانی تا اين اندازه دشوار است که برای فرار از آن هر رطب يابسی را به هم می بافيد؟



3ـ از آنجا که بابت در پناه شير بودن خود و در دهان شير بودن اينجانب ابراز لحيه فرموده ايد که:

«فراتر از ادعای خود حرف نزده و در غير اين صورت تشريف برده! به نطنز تا در آنجا مصون از سختی های زيست در دهان شير باشم» احتراماً خدمت جنابعالی معروض می دارد برخلاف شما فرزندان نسل «فرا ريا»! اينجانب تعلق به نسلی دارم که در زير فشار، فرار را بر قرار ترجيح نداده و حسب اطلاع جنابعالی آنقدر در دهان شير مانده و از آنجا در حد توان و بضاعت خود از منافع ملی کشورم دفاع خواهم کرد تا نهايتاً جناب شير تکليف ما را روشن کند و هزينه اش را نيز بپردازد.

نمی شود اين شير توامان بابت ادعای برخورداری از دموکراسی و آزادی بيان به دنيا فخر بفروشد و از سوی ديگر با لطائف الحيّل موجبات تضييع حق آزادی بيان يک روزنامه نگار را فراهم کند.



دوست جوان من

اين کمال بی انصافی است که اينجا نيز جنابعالی بجای آنکه مدافع حقوق مشروع يکی از هموطنان ولو مخالف با نظرات تان باشيد در مقام دفاع از جناب شير هزينه ستم ايشان را از اينجانب مطالبه می کنيد.



4ـ در انتها با اشاره به آن بخش از عرائض بنده که ناظر بر تفرعن و نخوت و خود محور بينی جنابعالی بود مبنی بر اين که: «من آنقدر مهم و مشهورم که «سجادی گمنام» می کوشد با گزيدن من خود را مطرح کند» از باب مطايبه از اينجانب پرسيده ايد:

مبارزه؟ کدام مبارزه؟ داريوش سجادی و مبارزه؟ شوخی می​کنی!



جناب آقای کوثر

خير ـ متاسفانه شوخی نمی کنم. همانطور که عرض کردم تفاوت اينجانب با جنابعالی تفاوت در دو نسل است و اينجانب تعلق به نسلی دارم که از جانب پيشوايان و رهبران فکری و عقيدتی خود مُلزم به خودسازی قبل از ورود به عرصه مبارزه شده است.



مشکل شما با اين جمله آن است که مبارزه را در سطوح نازلی چون همآورد طلبی با قاضی مرتضوی فهم کرده ايد.

خير برادر

برخلاف دنيای کوچک شما، در دنيای ما همان زندگی کردن يعنی مبارزه کردن و هر اندازه فهم اين مطلب برای جنابعالی دشوار باشد برای نسل ما اصلی ترين آوردگاه، مبارزه با نفس خود بوده و هست تا اينچنين اسير تفرعن و نخوت نشويم.



باقی بقای عمر شما



داريوش سجادی

10 اسفند 85


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر