پاسخی کوتاهتر به پاسخ مطول سجادی
راستش هر چه خواستم جواب بدهم، دیدم آخرش میشوم عین داریوش سجادی! چون عقیده دارم سجادی حرفی برای گفتن ندارد، طولانی مینویسید و برای چرند و پرند گفتن نیاز به طویل نویسی نیست! برای هضم این غذای ناپز نیاز به دیگ زود پز داریم، پس خیلی خلاصه به چند نکته اشاره می کنم؛
در باب کاریکاتور: من نظر خودم را در کاریکتورم آوردم. خودش گویاست. در باره حضور نظامیان در قدرت، اگر خاطر مبارکتان باشد، حتما به یاد دارید آیتالله خمینی در این باره چه گفته، و حالا این سربازان که مدعی پیروی بودهاند، احتمالا دارند نافرمانی میکنند، نه؟ اگر فرضا یک نظامی تمامی ارتباطاتش را با نیروهای مسلح قطع کرده و به صورت انتخابی وارد سیاست شده باشد، آمدنش مبروک! احتمالا شما فرق این دو موضوع را میدانید.
بر خلاف نظر جنابعالی، من "روز" و"زمانه" را مشمول ادعای براندازانه نمیدانم. چون از ابتدا در جریان بودجه ماخوذه از پارلمان هلند بودهام، جزئیاتش را هم میدانم. این بودجه قرار بود صرف رسانهای ماهوارهای شود، و منافع نفتی دولت هلند در ایران اجازه راه انداختنش را نداد، اپوزیسیون ایرانی هم از طرف دیگر نمیخواست این بودجه در اختیار روزنامهنگاران قرار گیرد. دولت هلند در مقابل مصوبه نمایندگان مردم هلند ایستاد، و بودجه را خرد کرد و میان متقاضیان دیگر پخش. بنده از مردم محترم هلند و نمایندگان ایشان بابت لطف شان ممنونم، و از دولت هلند هم شاکی که چرا از طرح تلویزیون ترسید. مابقی بودجه هم در اختیار گروههای مختلف قرار گرفته که تقسیم کنندهاش من نبودهام! جهت اطلاع عرض کنم که "گذار" از جنس "روز" و "زمانه" نیست.
ا- از اینکه جنابعالی نتوانستهاید این بخت را پیدا کنید که قبل از دیر شدن و پیر شدن، روزنامهنگاری بخوانید، متاسفم. دانشجوی سابق دانشگاه آزاد کرج تا آنجا که میدانم روزنامهنگاری نخوانده، و فقط به صورت فریلنس با ابرار و دیگر جاها کار کرده و بیشتر کارمند وزارت خانه بوده درست است؟ من کارمند نبودهام و نمیتوانم خودم را با کارمندان وزارت هم آهنگ بدانم. ذهن آزاد چیز خوبی است.
۲- بخشی از خاطرات دوران کودکی که در بازی شب یلدای وبلاگستان آمده احتمالا قابل تعمیم به بحثهای دیگر نیست. حتی آماتورها هم این را میدانند. البته آماتورهایی که اصول را میشناسند. در باب نامه پدر هم عرض کنم که این نامه در سال ۱۳۷۱ نوشته شده و ورود من به مطبوعات در سال ۱۳۷۰بوده است. من متعلق به نسلی هستم که کورکورانه رفتار نمیکند آقای سجادی. گمان کنم تشخیص من این بوده که استعدادم در این کار بیشتر از ادامه راه پدر بوده است.
۳- مگر من مرض دارم فراتر از ادعای خودم حرفی بزنم؟ چون ندارم، اینجا مینشینم، چون جنابعالی ادعا دارید، تشریف ببرید نطنز، از آنجا از داشتن بمب اتمی حمایت کنید. و سختیهای ماندن در دهان شیر را نکشید! به خدا این ماندن در دهان شیر روی اعصاب و روان جنابعالی بدجوری تاثیر گذاشته است و بسیار روانپریشانه مینویسید. حیف آن کارمند سابق وزارخانه است...
۴-اختلاف من با شما سر منافع است نه نسل. شترسواری دولا دولا نمیشود عزیز جان. من متعلق به نسل ریش گذاشتن و یقه آخوندی پوشیدن و بله قربان گفتن به مدیران وزارتخانه نبوده و نیستم. حتی زمانی هم که مشاور وزارتخانهها بودم، با شلوار جین و قیافه غیر رسمی میرفتم. چرا؟ چون متعلق به نسل بعد از ریا بودهام.
۵- مبارزه؟ کدام مبارزه؟ داریوش سجادی و مبارزه؟ شوخی میکنی! جان من به جای این همه ادعا برگرد ایران و از همانجا با شیر مبارزه کن!
۶- در باب صفاتی که جنابعالی را به آنها مزین کردم، قصدم این بود که این چیزها را بکشم، ولی چون در باره داریوش سجادی بود، حالش را نداشتم.
۷- از اینکه به این روش منطقیتر بحث کردید نه با بازی نمایشی در سایت انتخاب، از شما ممنونم
10اسفند85
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر