بازتولید تضمین شده دوم خرداد
معرفی حجت الاسلام مهدی کروبی توسط حزب اعتماد ملی، به عنوان نامزد ریاست جمهوری دور دهم در یک رویکرد قابل انتظار با ترشروئی آن دسته از اصلاح طلبانی مواجه شد که کماکان بدنبال متقاعد کردن سید محمد خاتمی جهت پذیرش نامزدی دوره جدید انتخابات ریاست جمهوری در ایرانند.
طبعا از آنجا که هنوز تکلیف آمدن یا نيآمدن سید محمد خاتمی در این دوره از انتخابات روشن نشده، حزب اعتماد ملی با پیش دستی در معرفی کروبی خواسته یا ناخواسته اردوی اصلاح طلبان را مُبّدل به دوگانه کروبی ـ خاتمی کرد.
دوگانه ای که در حافظه تاریخی ایرانیان به اعتبار سابقه پایمردی کروبی در مشی و سلوک سیاسی اش و مماشات های بخاطر مانده از دوران ریاست جمهوری خاتمی، تداعی کننده طعنه معروف «سید حسن مدرّس» در تبیین شخصیت وزیرالوزرائی کابینه پنجم مستوفی الممالک خواهد بود که «مستوفی شمشیر مُرصّعی است که مناسب مراسم بزم و سلام است حال آنکه مملکت محتاج شمشیر بُرنده و فولادی است»
لیکن علی رغم همه تفاوت ها و تمایزات کروبی با خاتمی، دل چرکینی اصلاح طلبان مایل به نامزدی خاتمی از معرفی کروبی به آن اندازه بود تا ایشان بتوانند صراحتا حکم انعزال کروبی از اردوی اصلاح طلبان را نیز صادر کنند.
مصاحبه ماشاالله شمس الواعظین با ایرنا ـ کروبی دیگر شیخ اصلاحات نیست:
http://www4.irna.ir/View/FullStory/?NewsId=147675
خلع مقام شیخوخیت کروبی از اردوی آن دسته از اصلاح طلبانی که کماکان فانوس به دست و دیوژن وار در دهلیزهای سیاست در جستجوی خاتمی اند در حالی صورت می گیرد که:
http://www4.irna.ir/View/FullStory/?NewsId=147675
خلع مقام شیخوخیت کروبی از اردوی آن دسته از اصلاح طلبانی که کماکان فانوس به دست و دیوژن وار در دهلیزهای سیاست در جستجوی خاتمی اند در حالی صورت می گیرد که:
اولا کروبی خیلی پیش تر از این و از فردای جدائی از مجمع روحانیون،خرج خود را با این دسته از اصلاح طلبان جدا کرد و با تاسیس حزب اعتماد ملی ضمن تبیین مرزبندی خود با ایشان نشان داد قبل از اصلاح طلب بودن یک خط امامی است و اگر از اصلاحاتی دفاع می کند آن اصلاحات را در چارچوب خط و شیوه و سلوک و میراث آیت الله خمینی تعریف و فهم کرده.
ثانیا خاتمی نیز خیلی پیش تر از امروز نشان داده که رویکردش به سیاست رویکردی دیوژن وار بوده و سلیم النفسی در کنار نگاه از سر سیری اش به قدرت وی را فاقد انگیزه جهت ورود به چالش های اجتناب ناپذیر جهان سیاست می کند.
دو دوره ریاست جمهوری خاتمی عملا نشان داد که وی با توجه به برخورداری از مختصات شخصيتی فرهنگی، لذت امور فرهنگی را بر چالش های خسته کننده جهان قدرت و سیاست که خود از آن تعبير به «کار گِـل» می کند ، ترجيح می دهد.
کفش سیندرلای خاتمی ـ ttp://www.sokhan.info/Farsi/Cinderela.htm
سفر هم زمان سال 79 کروبی در کسوت ریاست پارلمان و خاتمی در ردای ریاست جمهوری اسلامی ایران به نشست سالیانه مجمع عمومی سازمان ملل به نیویورک نمود برجسته ای از تفاوت روحیه و شخصیت این دو چهره برجسته دنیای سیاست ایران را به تصویر کشید.
مخالفان حضور کروبی در حالی خود را پشت نامزدی محمد خاتمی پنهان کرده اند که سالهاست مرعوبانه در حسرت چرائی «پرهیز از سر مناعت طبع» حجت الاسلام خاتمی از فرصت مصافحه با بیل کلینتون رئیس جمهور هم دوره ایشان در حاشیه اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل گلایه و بلکه ایشان را شماتت می کنند. گوئی چنان مصافحه ای و احیانا انداختن عکسی مشترک با یکدیگر مرتفع کننده و وافی به مقصود جهت حل جمیع مشکلات تاریخی موجود میان دو کشور طی پنجاه سال گذشته می شد و رئیس جمهور ایران در آن مواجهه می بایست همچون جوانان شانزده ساله که با دیدن سرشناسان عرصه سینما در شوق کسب امضا یا عکسی از خود بی تابی نشان می دهند، شوق زده از نزول اجلال رئیس جمهور آمریکا به استقبال ایشان می رفت!
هر چند محمد خاتمی به درستی با محاسبه هزینه ـ فایده چنان مصافحه ائی تن به چنان بی مبالاتی نداد اما از آن تاریخ تا به امروز نیز همواره از جانب همین حامیان امروزین خود ملامت شنیده که چرا بدلیل پروای از مخالفانش در داخل چنان فرصتی را سوزاند! ملامت کشی خاتمی و متهم شدنش به عدم قاطعیت در مقابل مخالفانش در حالی بود و هست که مخالفان امروز حضور کروبی در انتخابات شاهد آن بودند که در همان سفر، این کروبی بود که جسورانه در موزه متروپولتن با «آرلن اسپکتر» نماینده یهودی کنگره آمریکا مواجهه و گفتگو کرد و ضمن برخورد مدبرانه و از موضع عزت با «اسپکتر» هیچکس نیز در بازگشت اش به ایران نتوانست کمترین تعرضی به وی کند.
گذشته از آنکه دلنگرانی طرفداران حضور خاتمی در انتخابات دور دهم ریاست جمهوری از ورود ناخوانده کروبی به این دور از انتخابات، از حیث سبد آرای این دو تن کمتر محلی از اعراب و گلایه بابت شکستن رای اصلاح طلبان دارد.
دلیل چنین امری نیر بازگشت به تفاوت جنس آرای کروبی در بدنه اجتماع با جنس آرای مخالفان کروبی در اردوی اصلاح طلبان است.
کروبی در انتخابات دور نهم ریاست جمهوری با فاصله گرفتن از اصلاح طلبان تندرو و اتخاذ مواضع سیاسی ـ اقتصادی تنزه طلبانه و معیشت اندیشانه عملا نشان داد آرای خود را برخلاف اصلاح طلبان مزبور از بطن اقشار خط امامی و بعضا توده های درگیر در مشکلات اقتصادی مطالبه می کند.
بر همین اساس اصلاح طلبان حامی حضور خاتمی در انتخابات نمی توانند دلنگران شکستن آرای جامعه شهروندی ایران بر علیه خود با حضور کروبی در این انتخابات باشند. در این میان اگر کسی یا گروهی بتواند از ورود کروبی به انتخابات آشفته باشند این احمدی نژاد و اصولگرایانند که باید و می توانند حضور کروبی را بمعنای ورود رقیبی جدی در سبد آرای بدنه شهروندی معیشت اندیش خود تلقی و بابت ریزش آرای خود در سبد ایشان دل نگران شوند.
اصلاح طلبانی که مایلند با تابلوی خاتمی وارد انتخابات ریاست جمهوری شوند چاره ای ندارند تا ضمن فراموش کردن آرا بدنه شهروندی متوسط رو به پائین، اقبال خود و کاندیدای خود را نزد توده هائی جستجو کنند که در ترمینولوژی سیاسی ایران از ایشان تحت عنوان «بدنه خاموش» نام برده می شود.
این همان واقعیتی است که اخیرا محسن آرمین نیز صادقانه به آن اذعان داشت و طی مصاحبه با روزنامه اعتماد تصریح کرد:
«در مورد بخش بی تفاوت جامعه که به دلائل مختلف برای حضور در انتخابات انگیزه ندارند باید رفتار انتخاباتی ما بصورتی باشد که در این بدنه خاموش و بی تفاوت برای حضور در انتخابات ایجاد انگیزه کنیم. این انگیزه زمانی ایجاد می شود که از خودمان تصویری به این بخش ارائه دهیم که سبب ایجاد امید در ایشان شود.»
تنها نکته ای که محسن آرمین سهوا یا عمدا از بیان آن در این مصاحبه استنکاف ورزید آن بود که جنس مطالبات بدنه خاموش در جامعه ایران قبلا از مطالبات سیاسی یا اقتصادی، تفرج طلبانه است.
هر چند محمد خاتمی بارها و به درست تاکید کرده که مُراد وی از آزادی، ولنگاری نیست اما تلخ یا شیرین طبقه خاموشی که اصلاح طلبان بقول آقای آرمین درصدد جذب آرای ایشان از طریق ارائه تصویر امیدبخش از خود به ایشانند قبل از آزادی بمفهومی ارزشی، همان ولنگاری را مُراد و مطالبه می کنند هر چند خود تلقی ولنگاری از آن نداشته و این مطالبه را در قالب مفاهیمی چون حریم خصوصی وحق انتخاب آزادانه رفتار اجتماعی و حق شهروندی و رعایت حقوق بشر، گریم می کنند.
صادق ترین ایشان خانم کریستین امانپور بود که در سال 78 با تهیه برنامه ای ویژه در CNN تمامی مجاهدت ها و مبارزات و مساعی صاحب صلاحیت های جنبش اصلاحات جهت حصول ارزش های گرانقدری چون جامعه مدنی و پارسائی اخلاقی و تسامح و تساهل و حق آزادی بیان و اندیشه را صرفا در چارچوب تنگ تفرج طلبی بولهوسانه از جنس پارتی های شبانه نزد اقشار مرفه ایرانی معنا کرد.
(توهّم ـ http://www.sokhan.info/Farsi/Tavahom.htm)
اصلاح طلبانی که بدنبال بیداری بدنه خاموش جامعه ایرانند نمی توانند منکر تلاش روزنامه نگارانی که با تابلوی اصلاح طلبی برای خود وظیفه ترجمه و انتقال مطالبات جامعه به حکومت را تعیین و تعریف کرده بودند را نادیده بگیرند.
اصلاح طلبانی که بدنبال بیداری بدنه خاموش جامعه ایرانند نمی توانند منکر تلاش روزنامه نگارانی که با تابلوی اصلاح طلبی برای خود وظیفه ترجمه و انتقال مطالبات جامعه به حکومت را تعیین و تعریف کرده بودند را نادیده بگیرند.
واقعیت آن است که در حال حاضر بخش بزرگی از این روزنامه نگاران در خارج از کشور مستقر شده و اکنون می کوشند به برکت آزادی عمل شان در خارج از کشور صادقانه همان کاری را بکنند که پیشتر از ایشان خانم امانپور با تکیه بر رانت CNN انجام می داد و آن بیان واقعی مطالبات اقشار خاموش جامعه ایران است.
نیم نگاه به مدعیان مطبوعات دوم خردادی و رهبران جنبش دانشجوئی مقیم خارج به وضوح می تواند دغدغه های اصلی ایشان در تامین مطالبات بدنه خاموش کشور را به اصلاح طلبان منتقل کند.
صادق ترین ایشان اخیرا طی سفری به هلند با تهیه و قرار دادن عکس نیمه برهنه زنی جوان در حین حمام آفتاب! در یک پارک عمومی و گذاردن کامنتی در ذیل آن تصویر با مضمونی قریب به این معنا که:«به اعتبار چنان امکانی برای زنان در آمستردام باید نتیجه گرفت هلند کشور خوبی است»! با رساترین و صادقانه ترین گویش و به نمایندگی از همان بدنه خاموش فریاد می زد که هلند نه به اعتبار تکنولوژی پیشرفته یا دانشگاه های معتبر یا فرهنگ ارزشمند یا تعدد کتابخانه ها یا موزه ها و اقتصاد قدرتمند یا حکومت سالم، کشور خوبی است بلکه همه جذابیت این کشور برای ایشان برخورداری از فرصت نظربازی و بُردن حظ بصّر از بدن نیمه عریان زنان در حریم عمومی است.
ترجمه دقیق این عکس بمعنای آن است که از نظر بدنه خاموش جامعه، ایران کشور بدی است که برخلاف هلند چنین فرصتی را به جوانانش نمی دهد تا بتوانند با فراغ بال نیازهای جنسی خود را بدون توجه به بافت و ساختار فرهنگی و مذهبی اش هوسبازانه، ارضا و تخلیه نمایند.
http://nikahang.blogspot.com/2008/07/blog-post_06.html
پنج سال پیش که نویسنده شخصا این نکته را به صراحت گوشزد کرد که:
«برای نسل جوان فعلی ايران قبل از آنکه تبيين اختيارات رياست جمهوری منشاء اميد باشد آزادی وی در نوع پوشش و فراغت های شهروندی و فرصت داشتن برای ابراز شادي ها و شيطنت های دوران جوانی اش تحريک کننده و اميد بخش است! جوان به اقتضای سن اش محتاج جلوه گری است. چنانچه حکومت نتواند مکانيسم های مشروع جلوه گری ايشان را فراهم کند از هر ابزاری جهت ارضاء اين نياز خود بهره می برد و چندان هم دلنگران هزينه زا بودن اين ابزارها نيست. در تحليل نهائی چه آن جوانی که در هيبت و شمای انصار حزب الله برخوردهای خشن نسبت به هم سن و سالان اش مرتکب می شوند و چه آن جوانی که با کلافگی از سياست های تنزه طلبانه آمرانه حکومت با تشبث به پوشش و شمّا و کلام نامتعارف اقدام به دهان کجی نسبت به نُرم های ديکته شده حکومتی می کند در ضمير ناخودآگاه خود در حال ارضای نيازجلوه گرانه خودند. نوع تشبث شان شايد با يکديگر متفاوت باشد اما در نهايت اولی با اتکای بر خرده فرهنگ سنتی و مذهبی خود، ساديسم را مفر ارضاء نياز جلوه گرانه خود قرار داده و دومی نيز ضمن تغذيه از خرده فرهنگ تجدد مآبانه اش مازوخيسم را برگزيده. حتی بخش قابل توجهی از جوانان دانشجو نيز که طلايه دار نسل فرهيخته جامعه جوانان ايرانند در آرمانی ترين وضعيت بمثابه «ماريوس» نوول بينوايانِ ويکتور هوگويند که در ورای مبارزات سياسی خود بدنبال کوزت افسانه ای خويش می گردند»
(از عسگر گاریچی تا سعید عسگر ـ http://www.sokhan.info/Farsi/Asgar.htm)
علی رغم بدیهی بودن ادعاهای فوق اما در همان ایام کسر بزرگی از اصحاب همین مطبوعات اصلاح طلب با موضعی اولترا روشنفکرانه از اساس منکر چنین ادعائی شده و نویسنده را به پائین آوردن سطح مطالبات جنبش اصلاحات تا مرز «تفرج طلبی صرف» متهم کرده و چنین نگاهی را ناشی از دیدی صرفا جنسیتی و سکشوال به زنان و جوانان ترجمه کردند. اما امروز دیگر هیچ کس از همان اصلاح طلبان از موضع برابرطلبی برای زنان و حرمت قائل شدن به شخصیت زن فریاد اعتراض شان بلند نمی شود که چنان عکس و چنان برداشتی از آن عکس بمعنای نگاه صرفا بولهوسانه و نظربازانه و از موضع اسافل الاعضا به زنان است.
علی رغم بدیهی بودن ادعاهای فوق اما در همان ایام کسر بزرگی از اصحاب همین مطبوعات اصلاح طلب با موضعی اولترا روشنفکرانه از اساس منکر چنین ادعائی شده و نویسنده را به پائین آوردن سطح مطالبات جنبش اصلاحات تا مرز «تفرج طلبی صرف» متهم کرده و چنین نگاهی را ناشی از دیدی صرفا جنسیتی و سکشوال به زنان و جوانان ترجمه کردند. اما امروز دیگر هیچ کس از همان اصلاح طلبان از موضع برابرطلبی برای زنان و حرمت قائل شدن به شخصیت زن فریاد اعتراض شان بلند نمی شود که چنان عکس و چنان برداشتی از آن عکس بمعنای نگاه صرفا بولهوسانه و نظربازانه و از موضع اسافل الاعضا به زنان است.
شماسازئی که اصلاح طلبان در جستجوی آنند تا بدآن وسیله بتوانند آرا بدنه خاموش را به نفع خود به حرکت درآورند ناظر بر چنین مختصاتی است.
بر این اساس اصلاح طلبان چندان نباید دلنگران حضور یا عدم حضور کروبی یا خاتمی در عرصه انتخابات ریاست جمهوری سال آینده باشند.
ایشان بمنظور کسب آرای خاموش در جامعه ایران اساسا نیازی به آقای خاتمی ندارند. صرفا چنانچه بتوانند حتی گمنام ترین نامزد خود را از فیلتر شورای نگهبان بگذرانند در آن صورت تنها کافی است طی دو هفته آخر ایام تبلیغات انتخابات توسط نامزد خود آن گونه شعارهائی را در سطح جامعه مطرح کنند که شائبه خوش باشی و شادی خواری و هُرهُری مسلکی را در اذهان بدنه خاموش تداعی کند.
قطعا در چنان موقعیتی اصلاح طلبان از این فرصت برخوردار خواهند شد تا با تضمینی بالا دوم خردادای با ابعاد بزرگ تر در تاریخ انتخابات ایران رقم بزنند.
اما مشکل ساختاری این دسته از اصلاح طلبان از آنجا نشات می گیرد که نگاه شان به پدیده انتخابات در ایران از جنس خواستگاری است!
در نگاه معطوف به ازدواج است که خواستگار صرفا به بهای کسب نظر مساعد «دلبر محبوب شان» می کوشند با هر چه بیشتر خودآرائی و دلربائی از محبوب شرایط ازدواج خود با ایشان را فراهم کند.
اصلاح طلبان بر اساس همین نگاه، عمده اهتمام خود را صرفا معطوف به کسب پیروزی در انتخابات به هر بهائی کرده بدون لحاظ کمترین دوراندیشی برای فردای پیروزی و تحقق وعده های داده شده و مطالبات پمپ شده به بدنه خاموشی که اصلاح طلبان از اساس فاقد توانائی برای تحقق آن در جامعه فرهنگی ایرانند.
هر اندازه این دسته از اصلاح طلبان قرابت بیشتری با فهم پدیده انتخابات بمثابه نوعی خواستگاری معطوف به ازدواج دارند اما از این نکته بعضا غفلت می کنند که در فرهنگ ایرانی، هوشمندانه همواره بر این نکته تاکید شده که «زن گرفتن راحت است اما نگهداری اش سخت است»
واقعیت نهفته در این «فرهنگ عامه» ناظر بر این اصل است که هر اندازه کسب نظر مساعد شریک زندگی در مرحله خواستگاری و ازدواج سهل به نظر می رسد اما رسالت اصلی و اساسی، توان مدیریت و تامین زندگی سعادتمند با شریک زندگی بعد از کسب پاسخ آری ایشان در پای سفره عقد است که شامل تامین امنیت و رفاه و مطالبات مشروع زندگی مشترک زناشوئی است.
بر این اساس این دسته از اصلاح طلبان باید پاسخگوی به این پرسش باشند که بر فرض آنکه یک بار دیگر توانستند با تحریک آرا و مطالبات نامانوس بدنه خاموش اجتماعی در ایران بر کرسی قدرت تکیه زنند در آن صورت با توجه به ساختار کماکان بکر و دست نخورده فرهنگی و اجتماعی و سیاسی ایران چه تدبیری در آستین دارند تا بتوانند مطالبات این عروس فرنگی را تامین کنند؟
داریوش سجّادی
12/شهریور/87
لینک ثابت مقاله : http://www.sokhan.info/Farsi/Aroos.htm
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر