۱۳۹۲ خرداد ۵, یکشنبه

کوچاندن بلدرچين


ضرورت نهضت تسويه در جنبش اصلاحات
جنبش اصلاحات در صورت حفظ وضع موجود در هر انتخاباتی ولو آنکه پيروز هم شود، محکوم به شکست است!

فعاليت های سياسی در ايران با نزديک شدن به هشتمين دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفند ماه سال جاری تدريجاً در حال شکل گيری است و در اين ميان طبيعی خواهد بود احزاب اصلاح طلب نيز سهم بسزائی از اين فعاليت ها را به خود اختصاص دهند.

ظواهر امر نيز نشان دهنده آن است که اصلاح طلبان با تکيه بر برخی سياست های تندروانه دولت و دل زدگی اقشار متوسط شهری از آن سياست ها برخوردار از اعتماد بنفس بالائی جهت حضور و پيروزی در انتخاباتند.

ضريب اين اعتماد بنفس تا حدی است که مصطفی تاجزاده عضو مشترک حزب مشارکت و سازمان مجاهدين انقلاب در مصاحبه با خبرگزاری ايلنا به اعتبار محوريت محمد خاتمی نزد مجموعه احزاب اصلاح طلب صراحتاً خبر از آن داده که:

مجموعه عوامل و شرايط به سود اصلاح طلبان است و اصلاح طلبان به نتيجه هر انتخابات آزادی در کشور خوشبين هستند.

علی رغم اين خوش بينی تجربه سياسی 8 سال اصلاحات اثبات کننده آن است که جبهه اصلاح طلبی در صورت حفظ وضعيت موجود و امتناع از تبيين شفاف شاکله و هويت سياسی خود، در صورت ورود به هر انتخاباتی بازنده آن خواهد بود ولو آنکه اين حضور منجر به پيروزی حداکثری ايشان همانند انتخابات دوم خرداد 76 شود!

دليل چنان شکستی بازگشت به فقدان مرزبندی شفاف بخش موثری از اصلاح طلبان با مبانی و اصول و مواضع حاکم و برسميت شناخته شده در انقلاب اسلامی دارد.

طبعاً تا زمانی که اصلاح طلبان به بهای کسب آرای بيشتر نخواهند صراحتاً سرحدات فکری و سياسی و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی خود را اعلام کرده و وجوه تمايز خود با ديگر جريانات سياسی و اجتماعی را برجسته نمايند در آن صورت شايد بتوانند همچون دوم خرداد 76 موفق به کسب محير العقول آرای ماکزيممی جامعه شوند اما همين اقبال کثيرالسليقه چشم اسفنديار هزيمت ايشان را فراهم خواهد کرد.

تجربه تاريخی بايد به اصلاح طلبان اين واقعيت اجتناب ناپذير را تفهيم کند که ايشان به دو دليل ناگزيرند دندان طمع آراء حداکثری را در کام خود ريشه کن کنند:

نخست آنکه کسب آرای ماکزيممی از طريق برجسته کردن جاذبه ها و استتار دافعه ها منجر به آن خواهد شد تا در فردای پيروزی، ايشان مواجه با سياهه بلندی از مطالبات متنوع و بعضاً متناقض از شهروندان شوند که اصلاح طلبان نه انگيزه تامين و تحقق آن را دارند و نه توان تحصيل آن مطالبات در توان شان است.

گذشته از آنکه چنين اقبال کثيرالسليقه ای در بطن خود از آن درجه از ظرفيت برخوردار خواهد بود تا حساسيت مضاعف مخالفان اصلاحات در هرم قدرت را عليه خود بسيج کرده تا از هر راه ممکن همانند تجربه دو دوره رياست جمهوری خاتمی موجبات شکست اصلاح طلبان را فراهم کنند.

شعار متخذه «ايران برای ايرانيان» شعار پرجاذبه و در عين حال قابل مناقشه ای بود که در فاز پيشين اصلاحات بيشترين صدمه را به جنبش اصلاح طلبی زد.

اشتباه اصلاح طلبان در 8 سال اصلاحات آن بود که با تأسی به اين شعار قطاری را تمهيد و در مسير اصلاحات راه اندازی کردند که به صفت ظاهر برخوردار از حداکثر گنجايش مسافر بود اما مشکل اين قطار از آنجا ناشی می شد که مسافرانی با مقاصدی متفاوت و بعضاً متناقض و بلکه متنافر را به همراه داشت.

اينکه سيد محمد خاتمی در سخنان خود طی نشست با اعضای ادواری مجلس دانش آموزی با اشاره به اصلاح طلبان صراحتاً اعلام کرد:

«ابتدا باید مشخص کنید که چه كسی هستید و چه می‌خواهید انجام دهید ... شما باید مشخص کنید که اسلام را قبول دارید و از اسلام دفاع می کنيد و و به آن پايبند هستيد»

ناظر بر ضرورت تنزه طلبی نهضت اصلاحات از خواست ها و مطالبات نامانوس با ماهيت انقلاب اسلامی است.

مناقشه انگيز بودن شعار «ايران برای ايرانيان» از آنجا ناشی می شد که اين شعار قبل از آنکه مشخص کند کدام ايران را برای کداميک از ايرانيان مورد اشاره قرار داده وارد ادبيات سياسی اصلاح طلبان شد.



... طبعاً چنانچه «هویت ملی» برآیند باورها و سلایق و ارزش ها و هنجارها و عادات و ایستارهای يک جامعه فرض شود با عنایت به چنین سازه ای از «هویت ملی» اکنون می توان به اين صرافت افتاد که قبل از آنکه وطن هویت دهنده به شهروند باشد، اين شهروند است که با اتکای بر مختصات هویتی خود دست به گزینش وطنش می زند؟

این بدآن معنا است که زادگاه انسان لزوماً تضمین کننده هویت انسان نیست. هویت برخلاف ظاهر انتصابی اش امری است اکتسابی.

بر این اساس می توان «هویت خود» را بدون تعلق و دلبستگی به «زادگاه خود» از طریق همدلی با ارزش های «وطن مطلوب خود» تعریف و تعیین کرد.

بدین معنا یک متولد ایران علی رغم تکافوی ادله بر اثبات ايرانی بودنش، وقتی با فرهنگ غربی و سلیقه غربی و هنجارغربی و ارزش ها و خواست های غربی در ایران زندگی می کند در واقع یک غربی است که از بد حادثه محکوم به زندگی در ایران شده ...

برگرفته از مقاله «ايران های من» http://www.sokhan.info/Farsi/Iranha.htm



اشتباه راهبردی اصلاح طلبان از آنجا ناشی می شد که در پروسه سياست ورزی آغوش خود را تا حدی برای استقبال از سلايق و مطالبات خرده فرهنگ های متنوع موجود در ايران گشودند که در کسر قابل اعتنائی از آنها اساساً کمترين دلبستگی با مبانی و ارزش های بومی و فرهنگی ملهم از انقلاب اسلامی مشهود نبود.

اين بمعنای لاحقی ديگر خرده فرهنگ های ولو متنافر با ارزش های انقلاب از حقوق شهروندی شان در ايران نيست. بلکه ايشان بايد بپذيرند قواعد سياست حکم می کند بازيگران هر کدام مسئولانه علم کش هويت و موجوديت مستقل خود بوده و مسئوليت عمل و نظر خود را مستقلاً و زير بيرق خود بپذيرند.

علی شکوری راد چهره صريح و ارزشمند جبهه اصلاحات به درستی مشابه همين گلايه را مکرراً از دفتر تحکيم وحدت داشته که چرا دانشجويان فعال در اين تجمع که برخوردار از سبقه ای اسلامی و انقلابی است عمق استراتژيک اين تجمع را در اختيار گروه و دستجاتی از دانشجويان قرار داد که کمترين دلبستگی را نيز با ارزش های و آرمان های اسلام و انقلاب نداشتند؟

اکنون نيز بدنه مديريتی اصلاح طلبان پيشرو موظفند پاسخگوی همين سوال در ابعادی ملی شوند که علی رغم صراحت سيد محمد خاتمی بر حفظ سرحدات و اصول و ارزش های انقلاب اسلامی چرا ايشان عمق استراتژيک جنبش اصلاحات را در اختيار جريان هائی قرار دادند که اساساً خوانشی نامانوس با اهداف جنبش اصلاح طلبی داشته و دارند؟

اصلاح طلبان جهت تضمين موفقيت خود در سامانه سياسی ايران ناگزيرند در کنار مواضع ايجابی، بوضوح مواضع سلبی خود را نيز بيان کنند. ايشان می توانند ضمن بيان شفاف جاذبه ها و دافعه های خود علی رغم از دست دادن بخش متنوعی از آرای نامانوس با ارزش های مولود از انقلاب اسلامی، با تن دادن به آرای حداقلی اما همگن از حجم دمکراسی خود کاسته و بر عمق آن بيفزايند.

در غير اين صورت نمی توانند مدعی واکنش های انقباضی مخالفان خود در جبهه مقابل شوند.

دانش بيولوژی اثبات کرده کم حافظه ترين جانداران در کره زمين ماهی گُلد فيش است که صرفاً برخوردار از عمر حافظه 3 ثانيه ای است. تجربه 8 سال اصلاحات نيز به سهم خود مدرکی قابل استناد از قلت عمق حافظه تاريخی نزد پاره ای از اصلاح طلبان بود که به راحتی تجربه تاريخی مشروطيت را فراموش کرده و همانطور که در فردای پيروزی مشروطه خواهان، عمده انرژی نهضت توسط روشنفکری سکولار يا هزينه اعدام شيخ فضل الله نوری شد و يا صرف تحقق و تامين مفاهيم و مطالباتی که از ابتدا «روحانيت علمدار نهضت» نه دغدغه و نه سودای آن را داشتند و جنبش زمانی به خود آمد که محصول همه آن مجاهدت ها و سلحشوری ها در بستر استبداد رضاخانی جوانه زد.

همان کاری که در جنبش اصلاحات بی دليل صرف منازعه با بديل شيخ فضل الله شد و بعد از استهلاک ناموجه همه ظرفيت های اصلاح طلبی اکنون اصلاح طلبان در گوشه عزلت غمبرک زده و درست يا نادرست چه کنم چه کنم وار انگشت اشاره شان را متوجه خطر بازتوليد استبداد در کشور کرده اند.

داستان فولکولريک «بلدرچين و برزگر» مصداق بارز اشتباه استراتژيک اصلاح طلبان طی دو دوره رياست جمهوری خاتمی بود.

بلدرچينی که به اتفاق فرزندانش کاشانه خود را مستقر در مزرعه برزگری کرده بود و تنها زمانی تن به ترک آن کاشانه داد که مطمئن شد برزگر و فرزندانش اين بار برای درو محصول معطل ديگران نمانده و عزم خود را جزم کرده اند تا با اتکای بر خود و داشته های خود محصول را درو کنند.

مشکل بلدرچين های جنبش اصلاحات نيز آن بود که از ابتدا و به غلط اين فرصت را يافتند تا کاشانه خود را در زمينی علم کنند که تعلقی به ايشان نداشت.

اصلاح طلبان ناگزيرند برای تضمين بقا و موفقيت سياسی خود حزم انديشانه دست به نهضت تسويه در جنبش زده و بلدرچين های خوش نشين در ايوان اصلاحات را به کاشانه خود کوچ دهند.

اصلاح طلبان منطقاً توان ميزبانی از ميهمانانی را ندارند که فرصت طلبانه بر سر سفره ايشان نشسته و طلبکار همه اصول و شعارها و مواضع و عملکرد قابل دفاع انقلاب شده اند.

به تعبير بنيان گذار جمهوری اسلامی:

«آغوش کشور و انقلاب هميشه برای پذيرفتن همه کسانی که قصد حکومت و آهنگ خدمت و مراجعت داشته و دارند گشوده است ولی نه به قيمت طلبکاری آنها از همه اصول که چرا مرگ بر آمريکا گفتيد؟ چرا جنگ کرديد؟ چرا نسبت به منافقين و ضد انقلابيون حکم خدا را جاری می کنيد؟ چرا شعار نه شرقی و نه غربی داده ايد؟ چرا لانه جاسوسی را اشغال کرده ايد و صدها چرای ديگر»



اين واقعيتی تلخ است که کسانی در بدنه جنبش اصلاحات نفوذ کردند که از مبنا نه ماهيت انقلاب را قبول داشتند نه دلبستگی با اسلام داشتند، نه توان فهم جنگ هشت ساله را داشتند، نه چرائی اشغال سفارت آمريکا را درک کردند و اکنون نيز زيرکانه با مصادره به مطلوب کردن تئوری ارزشمند تحول مفاهيم دينی دکتر سروش، ماهيت اخلاقی خود را ورای نظريه «قرائت های متفاوت از دين» پنهان کرده تا بدينوسيله استتاری بر شل دینی و بلکه بی دینی خود جعل کنند.



داريوش سجادی

16/تير/86

خلاصه اين مقاله پيشتر در روزنامه اعتماد ملی منتشر شده است:

http://www.roozna.com/Images/Pdf/16_26_4_1386.Pdf


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر