۱۳۹۲ خرداد ۵, یکشنبه

جعبه پاندورای قاضی مرتضوی


ورود قاضی سعید مرتضوی دادستان تهران به پرونده اتهامی حسین موسویان (علی رغم بروز فراز و فرودهائی که پیش از این از ناحیه صف آرائی و رودرروئی دو تیم هاشمی رفسنجانی و احمدی نژاد بر له و علیه متهم این پرونده ایجاد شده بود) بمثابه باز شدن «جعبه پاندورا» می تواند تبعات سنگینی را بصورت هم زمان به دو طرف این منازعه سیاسی اعمال نماید.

صرف نظر از ماهیت حقوقی این پرونده و میزان اعتبار یا عدم اعتبار اتهامات منتسب به موسویان اما نمی توان این واقعیت را کتمان کرد که با صف آرائی دو تیم احمدی نژاد و هاشمی رفسنجانی بر سر موسویان، وزن سیاسی این پرونده به مراتب سنگین تر از وزن حقوقی آن شده و به همان میزان تبعات آن قبل از آنکه حقوقی باشد بیشتر سیاسی است. تبعاتی که اینک و با ورود قاضی مرتضوی حجم سنگین تری از سیاست را بر این پرونده جنجالی پمپ کرد.

این نکته از آن جهت حائز اهمیت است که قاضی مرتضوی به اتکای پیشینه خود در برخورد با مطبوعات و روزنامه نگاران اصلاح طلب، از آن درجه از دافعه و کراهت نزد اقشار شهروندی متمایل به اصلاح طلبان برخوردار هست تا اینک با ورود غیرمنتظره اش به محکمه موسویان بتواند فضای سیاسی موجود ایران را بشدت مبدل به یک دو قطبی آشتی ناپذیر نماید.

دو قطبی که در آستانه ورود به فضای ملتهب سیاسی انتخابات مجلس در اسفند ماه به همان اندازه که می تواند برای اصولگرایان نزدیک به احمدی نژاد حکم طالع نحس را داشته باشد، همزمان بمثابه موهبتی آسمانی می تواند عاملی موثر در تفوق آرایش سیاسی تیم هاشمی رفسنجانی در این انتخابات باشد تا بدینوسیله ایشان بتوانند آرای شهروندان طبقه متوسط ایران را سرریز در سبد انتخاباتی خود کنند.

اما به همان اندازه که ورود محاسبه نشده مرتضوی به پرونده موسویان استعداد متضرر کردن تیم سیاسی محمود احمدی نژاد در انتخابات پیش رو را دارد، متقابلاً این ورود مؤید آن می تواند باشد که حسین موسویان را نیز در آینده سیاسی ایران باید مهره ای سوخته و تمام شده فرض کرد.

علی رغم این، واقعیت دنیای سیاست نشان داده که تیم هاشمی رفسنجانی به آن اندازه واقع بین و بدون احساس خواهند بود تا قربانی شدن موسویان شان را سخاوتمندانه فدیه پیروزی بزرگ تر خود در انتخابات پارلمانی پیش رو کنند.

اکنون و با ورود قاضی مرتضوی به پرونده موسویان پیش بینی دور از انتظاری نخواهد بود که موسویان دیگر و به راحتی نمی تواند جان سالم از این پرونده به در برد.

اما نکته محوری در چنین فرآیندی آن است که فرجام پرونده موسویان با ورود قاضی مرتضوی حتی اگر منجر به صدور سه بار حکم اعدام نیز برای وی شود، در مجموع بازنده اصلی این دوئل سیاسی تیم احمدی نژادی است که ناسنجیده مهره بدنام خود را وارد بازی کرد که با سوزاندن محتمل موسویان ناخواسته وی را نزد افکار عمومی شهروندان طبقه متوسط مبدل به شهیدی سیاسی همچون غلامحسین کرباسچی در جریان دادگاه جنجالی اش می کند.

شهیدی که میراث خواران آن برخلاف انتظار تیم احمدی نژاد می توانند بیشترین و بهترین بهره برداری را در انتخابات پارلمانی پیش رو جهت تقویت موضع خود به عنوان طلایه داران مبارزه با احمدی نژاد و عقبه سیاسی اش نزد افکار عمومی نمایند.

هر چند با ورود مرتضوی به پرونده موسویان، تیم احمدی نژاد نشان داد عزم خود را جزم کرده تا به هر بهائی در همآوردطلبی با هاشمی رفسنجانی میدان را خالی نکند.

اما اصولگرایان حامی احمدی نژاد با عدم لحاظ عنصر حزم اندیشی در چنین ورودی به همان اندازه که خود را بلاگردان جعبه پاندورای قاضی مرتضوی کردند، عملاً و هم زمان بزرگ ترین هدیه را به جناح هاشمی رفسنجانی دادند تا اکنون ایشان بتوانند با اتکای بر انزجار عمومی شهروندان طبقه متوسط از دادستان تهران با دامن زدن به دو قطبی «دیو و دلبر» هاشمی را جلوتر از خاتمی یا کروبی و دیگر اصلاح طلبان در صف نخست مبارزه با اصولگرایان حامی احمدی نژاد قرار دهند.

این بزرگ ترین هدیه برای جناح هاشمی رفسنجانی می تواند باشد تا با استفاده از جو سیاسی ملتهب ایران در انتخابات پیش روی مجلس کرسی های پارلمان را بشکل موثری بنفع عقبه سیاسی خود تصاحب کند.

ظاهراً تقدیر سیاسی هاشمی رفسنجانی با زیستی سینوسی رقم خورده و برای این سیاستمدار کهنه کار مقدر شده تا همواره خود نیز بین دو قطب دیو و دلبر تغییر مکان دهد.

هاشمی طی 28 سال گذشته تجربه های گرانسنگی از اقبال و ادبار اجتماعی نسبت به خود را از سر گذرانده.

چه آن زمانی که در مقام جانشینی فرمانده کل قوا در عملیات والفجر 10 موفق به فتح ارتفاعات حلبچه و خرمال و بیاره و طویله و نوسود شد تا بدینوسیله بتواند در نماز جمعه تهران مبدل به مالک اشتر زمان شود و چه آن زمانی که در دور نخست ریاست جمهوری اش خود را در کانون شعار: مخالف هاشمی مخالف رهبر است ـ مخالف رهبری دشمن پیغمبر است و چه آن زمانی که بعد از قتل های زنجیره ای مبدل به عالیجناب سرخپوش شد و در انتخابات مجلس ششم تحقیر آقاسی را به جان خرید.

و چه آن روز که در انتخابات ریاست جمهوری به صفت «اکبرشاه» تن به شکستی ناباورانه در مقابل احمدی نژاد داد و چه پیروزی حیرت آورش در انتخابات مجلس خبرگان سالجاری.

اما در تمامی این تجربیات هاشمی نشان داد از آن درجه صبر و فراست برخوردار هست تا اسیر بازی های زمانه نشده و خویشتندارانه شطرنج سیاسی خود را در عرصه مقدرات جهان سیاست بازی کند.

عرصه ای که ظاهراً و به اعتبار ناواردی و بی تجربگی رقیب می رود تا یک بار دیگر شاهین اقبال اجتماعی را بر شانه های هاشمی بنشاند.

در چنین حالتی قابل انتظار ترین اقدام از سوی هاشمی می تواند آن باشد تا این غزل شیوای «میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی» زیر لب زمزمه کند که:



روزگار است آنکه گه عزت دهد گه خوار دارد

چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد.





داریوش سجادی

8/آذر/86


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر