۱۳۹۲ خرداد ۵, یکشنبه

کار پاکان را قیاس از خود مگیر


نقدی بر مجادله اخیر اکبر گنجی با مهندس عزت الله سحابی

ورود به مجادله اخیر آقای اکبر گنجی با مهندس عزت الله سحابی بر سر ادعای جناب سحابی مبنی بر هیجان زدگی اولیه و سرخوردگی متقابل و زودرس آقای گنجی (1) هر چند در کانون تحولات مبتلابه موجود در مناسبات رو به وخامت ایران و آمریکا می تواند کم سلیقگی باشد و شرط عقل حکم می کند در چنین شرایطی وقعی به روند خود تخریبی آقای گنجی نگذاشت، اما از آنجا که مشارالیه در پاسخ به جناب آقای سحابی مغالطاتی را سهواً یا عمداً مرتکب شدند که بی ارتباط با مسائل روز نیست، بلااشکال می تواند نباشد تا بابی را که ایشان خود گشودند به تعبیر خودشان نورافشانی شود.

موضوع از آنجا ناشی می گردد که مهندس سحابی طی مصاحبه با روزنامه اعتماد (2) در بخشی از پاسخ خود به دلایل بروز «بحران انگیزه» نزد نیروهای تحول خواه اظهار داشتند:

«شکست های مکرر، احساس ناامیدی را در آحاد جامعه، حتی به روشنفکران القا می کند. اما روشنفکرانی که حدود 50 سال سابقه فعالیت دارند، شاه را دیده اند، انقلاب 57 را دیدهاند، سال های 60 را دیده اند، نباید در مقابل حوادث بلرزند. به عنوان مثال رهبران جریان اصلاح طلب، نهایتاً بین 50 تا 55 سال سن دارند. موفقیت های اولیه خیلی آنها را داغ کرده بود و شاد شده بودند... به خاطر دارم در سال 78، میزگردی در حسینیه ارشاد با حضور عباس عبدی، اکبر گنجی و آقای مرعشی و بنده برگزار شد. آقای گنجی در آن میزگرد خیلی زود داغ شده بود. من منظورم این نیست که آقای گنجی امروز از اصول خود عدول کرده بلکه منظورم این است که جوان بودن آنها و نیز فقدان تجربه های عمیق سیاسی، آنان را زود دچار سرخوردگی می کند و دیدید که برخی از آنان چگونه از صحنه مبارزه ملی کنار رفتند. آقای گنجی و افشاری به راحتی از صحنه مبارزه ملی کنار رفتند و دخالت خارجی را یک راه حل جدی می دانند، در حالی که یک مبارز باتجربه ملی به سادگی به این نتیجه نمی رسد»

فردای انتشار این مصاحبه بود که آقای گنجی در مقام دفاع از خود جوابیه ای را منتشر کرد که طی آن ادله قابل مناقشه ای مطرح شد که بند بند آن حاکی از تباین وی با واقعیات و الزاماتمبارزه پاک سیاسی است.

ظاهراً رنجش اصلی آقای گنجی از اظهارات مهندس سحابی بازگشت به ادعای ایشان مبنی بر «پایمردی گنجی بر دخالت خارجی بعنوان راه حل مشکلات ایران» دارد. اما وی برای تبرئه خود از چنین ادعائی به فراست «مخالفت خود با دخالت نظامی در ایران» را جایگزین عبارت «اعتقاد به دخالت خارجی» مطروحه از جانب مهندس سحابی کرده اند.

البته ادعای آقای گنجی مبنی بر اظهار مداوم مخالفتش با دخالت نظامی در ایران ادعائی کامل صادق است و ایشان به استناد و شواهد بسیار که در همان جوابیه به مهندس سحابی آدرس داده اند از مخالفان سرسخت چنین رویکردی بوده و می باشند. اما ظاهراً مشارالیه به عمق اظهارات مهندس سحابی کم توجهی کرده و می کنند.

علی الظاهر اشاره مهندس سحابی به تمایل گنجی به دخالت خارجی ناظر بر این اصل بدیهی است که گنجی با مخاطب قرار دادن غرب اعم از سازمان ها و نهاد ها و گروه ها و دولت های خارجی ، گفتگو با غرب و متقاعد کردن ایشان جهت فشار بر جمهوری اسلامی بمنظور تامین منویات خود را مرجح بر گفتگو با مردم کشور خود کرده و صادقانه بر این باور رسیده که نمی توان و نباید خود را معطل بی عملی و بی تحرکی جامعه ایران در تمشیت از فرامین و فراخوان های ایشان و همراهان ایشان کرد.

این نکته از آن جهت قابل استناد است که مشارالیه در پاسخ به آقای سحابی به ایهام شواهدی از این ابلوموفیزم اجتماعی موجود نزد جامعه ایران را نشانه گذاری کرده آنجا که در بخشی از پاسخ خود به مهندس سحابی متذکر می شوند:

برای گذار به دموکراسی چه باید کرد؟ ... همانگونه که بارها تاکید کرده ام ، اگر تا ابد در باره مفهوم آب سخن بگوئیم ، مفهوم آب رفع تشنگی نخواهد کرد. اگر تا ابد در باره مفهوم خانه سخن بگوئیم ، مفهوم خانه کسی را صاحب خانه نخواهد کرد. بر همین وجه، اگر تا ابد درباره مفاهیم دموکراسی و آزادی و حقوق بشر سخن بگوئیم، از دل این مفاهیم ، دموکراسی و آزادی و حقوق بشر بیرون نخواهد آمد. همانطور که برای رفع تشنگی و صاحبخانه شدن باید «کاری» کرد، برای گذار به دموکراسی هم باید «کاری» کرد.

ایشان پیشتر نیز و بارها طی مصاحبه ها و مقالات خود ضمن گلایه از بی عملی اصلاح طلبان بر این نکته ابرام می ورزیدند که «بهشت را به بها دهند و نه بهانه» و شرط تحقق دمکراسی پذیرش دادن هزینه و پایمردی برای آن است. اما ظاهراً و اکنون که کمتر اقبال یا تحرک و جوشش یا لبیکی از جانب هم وطنان، نسبت به مواضع و مواعض خود می بینند بر خلاف اعتراف صادقانه اش در دفتر نخست مانیفست جمهوری خواهی مبنی بر آنکه:

اگر کسی گمان می کند «دستی از غرب بیرون آید و کاری بکند» انتظار بیهوده ای دارد و راه خطائی در پیش گرفته.

اینک تصمیم گرفته اند دیوژن وار متکدی کسب نظر لطف و دست تفقد غربی ها بمظور حل مشکل ایران در کریدورهای پارلمان اروپا و سازمان ملل و اتحادیه اروپا و فلاسفه و آرتیست های هالیوود شوند!

آقای گنجی وقتی گلایه می کنند که نمی توان با بسنده کردن به تعریف مفهوم آب رفع عطش کرد همچنانکه نمی توان با اتکای صرف بر تعریف مفهوم خانه صاحب خانه شد به صراحت بیان می کنند: از آنجا که مردم در داخل، حال به هر دلیلی مایل نیستند هزینه مطالبات خود را بدهند و وقعی به فراخوان ها و احکام جهادیه وی نمی گذارند، باید رفت در خارج از کشور و با کسانی حرف زد و ایشان را ترغیب به مداخله ولو غیر نظامی در ایران کرد که حداقلی از حرف شنوی و احساس مسئولیت را دارند.

جناب گنجی ظاهراً متوجه نیستند همین امر یعنی حمایت از دخالت خارجی در امور داخلی ایران و عدم توجه به ظرفیت ها و توان داخلی کشور.

جناب گنجی ظاهراً کمتر به این نکته عنایت دارند که چنانچه حساسه های جامعه شهروندی ایران نسبت به فرمایشات ایشان فاقد واکنش است اشکال از فرستنده است و نباید از گیرنده های مردم ایراد گرفت.

ایشان توجه به این نکته ندارند که هر چند با خوانش صدها باره «کتاب شنا» هرگز نمی توان شناگر شد اما شرط شناگری، آشنائی با محل شنا نیز هست.

ظاهراً و چنانچه اشتباه نکنم نخستین بار آقای شمس الواعظین یا آقای بهنود بودند که

خاطره تیم قهرمانی شنای ایران در تورنومنت های جهانی در سالهای ماضی را بازگو کردند که علی رغم کسب مدارج بالای این تیم در مسابقات بین المللی در سفر به شمال و شنا در دریای از قضا طوفانی مازندران تعدادی از ایشان غرق شدند!

این بدان معناست که نه تنها صرف خواندن کتاب شنا بمعنای شناگر بودن نیست بلکه محل شنا و آشنائی با مختصات و واقعیات آن نیز شرط لازم و ضروری برای توفیق شناگری است.

مشکل آقای گنجی آن است که صدها «کتاب شنا» خوانده و اتفاقاً شناگر ماهری نیز هستند، اما مشکل آنجاست که دریائی را برای شناگری خود انتخاب کرده که کمترین قرینه ای با بافت و واقعیت دریای متـوّج و بومی ایران ندارد.

اینکه ایشان در نشست و برخاست خود با فلاسفه غرب طی سفرهای دوره ای اروپا و آمریکا به اشتیاق و خوش باشی اقدام به بازگوئی نوشته های خود ایشان به ایشان می کنند ناظر بر این معناست که وی با ضعف اعتماد بنفس و جوان سرانه بدنبال اثبات «خوانش خوب کتب ایشان» توسط خود «به ایشان» است که :

ببینید چقدر خوب با اندیشه ها و کتب شما آشنایم.

اما طبعاً همین شخص وقتی در بازگوئی همه آن اندیشه ها و ئیسم های فلسفی و سیاسی مواجه با بی تفاوتی جامعه بومی خود می شود ظاهراً چاره ای نمی یابد تا سرخورده از مردم خود که «آنها مرا نمی فهمند» دست به دامان خارجی ها شوند ولو با این توجیه که: مخاطب من ارتش های خارجی نیست.

نمونه ناموفقی روشنفکرانی همچون آقای گنجی در عدم کسب موفقیت در ایجاد گفتمان با مردم خود یادآور آن لطیفه رندانه ایست که:

نامزد انتخابات ریاست جمهوری در سخنرانی خود نزد شهروندان با شور و اشتیاقی زائد الوصف اشعار می داشت : چنانچه به من رای دهید امپریالیسم و کمونیسم و سوسیالیسم و نهیلیسم و ماتریالیسم و رادیکالیسم و فاشیسم و مارکسیسم را در سطح جهان از بین می برم و پیرمردی ساده دل به نمایندگی از همان جامعه، صادقانه از ایشان می پرسد:

تصدقت بشم. اگر بهت رای بدم این رُماتیسم منم از بین می بری؟

مشکل افرادی نظیر آقای گنجی آنجاست که کمتر عنایت به این اصل دارند که صحنه مبارزه ملی یعنی رویش و جوشش و پویش در زمین خودی.

سلوک زبانزد مرحوم ابوترابی در زمان اسارت نزد ارتش صدام حسین استراتژی بایسته و شایسته ای است که به بهترین نحو می تواند سرمشق افرادی امثال آقای گنجی جهت فهم صحنه مبارزه ملی باشد آنجا که علی رغم شدیدترین شکنجه ها و دو بار رفت و برگشت پای چوبه دار در اسارتگاه بغداد، آن مرحوم وقتی مواجه با بازرسان صلیب سرخ و پرسش از نوع برخورد عراقی ها با خود شد ضمن ابراز رضایت کمترین گلایه و اشاره ای به شکنجه ها و بد رفتاری های عراقیان نسبت به خود نکرد!

چنین اقدامی آنچنان برای عراقی ها شگفت آور بود که بعد از عزیمت بازرسان صلیب سرخ کنجکاوانه از وی جویای چنین پاسخی از آن مرحوم شدند و پاسخ ذکاوتمندانه ایشان می تواند و باید الگوی آقای گنجی باشد آنجا که خطاب به عراقی ها گفت:

علی رغم آنکه در حال حاضر من و شما در دو جبهه مخالف با یکدیگر در حال جنگیم اما با توجه به آنکه هر دو مسلمانیم شایسته نیست یک مسلمان شکوائیه خود از مسلمانی دیگر را نزد اجنبی ببرد!

متاسفانه کسری از ایرانیان در داخل و خارج از کشور با این توجیه که می توان و باید با تکیه بر نیروی خارجی از طریق فشار بر داخل مشکل ایران را حل کرد، سرمایه ها و ظرفیت های سیاسی خود را در اختیار عامل خارجی گذاشته و متاسفانه و همواره در نهایت خود مُبدل به ابزار خارجی شده اند.



آقای گنجی در پاسخ خود به مهندس سحابی در توصیف مبارزه ملی متذکر شده اند:

«در عصر جهانی شدن و کاهش قدرت دولت ملی مدرن، مفهوم استقلال و ملی را باید از نو به گونه ای تعریف کرد که با ساختار های جدید جهانی سازگار افتد.»

تصادفاً جنجال اخیر سفر آقای احمدی نژاد به نیویورک و برخورد توهین آمیز ریاست دانشگاه کلمبیا با ایشان مثال خوبی از مفهوم ملی را در همین عصر جهانی شدن در اختیار می گذارد که چگونه کسر بزرگی از ایرانیان خارج و داخل کشور به دلیل برخورداری از انتقادات موجه یا ناموجه از قبل سخنان و مواضع مناقشه آمیز آقای احمدی نژاد، هم سو و هم دهان با رئیس دانشگاه کلمبیا برای اهانت های وی به نماینده ملت ایران هلهله و دست افشانی کردند اما در همین عصر جهانی شده، وقتی سال گذشته رئیس جمهور بوش که با دوپینگ سوپریم کورت بر کرسی ریاست جمهوری آمریکا تکیه زد، مواجه با توهین های زننده و خارج از ادب و نزاکت هوگو چاوز در نطق خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد شد، جمهوریخواه و دمکرات متفقاً و در کنار یکدیگر در یک واکنشی ملی به دفاع همه جانبه از رئیس جمهورشان پرداختند، علی رغم آنکه به شهادت جمیع فرهیختگان جهان جورج بوش یکی از سفیه ترین روسای جمهوری است که تاریخ آمریکا به خود دیده.

آقای گنجی در بخش دیگری از پاسخ به اظهارات مهندس سحابی در توصیف چیستی صحنه مبارزه ملی ضمن رد محوریت صحنه مبارزه ملی در مرزهای داخلی جهت اثبات ادعای خود به سابقه مبارزه چندین شخصیت سیاسی ایران در خارج از کشور اشاره کرده و اظهار داشته اگر این ادعا صحیح باشد که صرف حضور داخل مرزهای ایران موید صحنه مبارزه ملی است در آن صورت:

آقای خمینی در تمام سال های اقامت در نجف و پاریس ... صحنه مبارزه ملی علیه شاه را ترک گفته بودند.

وی همچنین از مهندس سحابی پرسیده:

آیا وقتی مرحوم دکتر شریعتی ایران را در سال 1356به قصد اقامت در غرب ترک گفت، از صحنه مبارزه ملی کنار رفت؟ آیا سالها اقامت دکتر ابراهیم یزدی در آمریکا را باید به منزله ترک مبارزه ملی تلقی کرد؟



ظاهراً جناب آقای گنجی در این بخش از اظهارات خود کمتر به این نکته توجه کرده اند که اولین و مهم ترین مؤلفه در مبارزه ملی چه در داخل و چه در خارج از کشور پاک آئینی است.

مبارزه ملی قواعد منحصر بفرد خود را دارد و باید متکی بر رعایت «قواعد پاک دنیای سیاست» باشد. صرف حضور و فعالیت در خارج از کشور با توجیه « مبارزه ملی» بالذات متضمن هیچ ارزش و صلاحیتی نیست در غیر این صورت چه تفاوتی است بین فعالیت برون مرزی آقای گنجی با گروهک تروریستی مسعود رجوی و مساعی جمیله رضا پهلوی و دوستان مرتبط اش با کاخ سفید و CIA و وزارت خارجه و لابی های صهیویستی در ایالات متحده؟

مطمئناً ایشان نیز در جمیع فعالیت های خود مدعی مبارزه ملی و صادقانه برای آزادی مردم ایرانند!

شایسته بود جناب آقای گنجی حداقل به استراتژی دوست صمیمی خود «آقای حجاریان» ملتزم می ماند و تاسی به همان راهبرد فشار از پائین (و نه از خارج) و چانه زنی در بالا می کرد تا امروز برای توجیه درستی «توسل به فشار خارجی» متوسل به چنین توجیهاتی نشوند.

حال بگذریم که همان استراتژی فشار از پائین و چانه زنی در بالا بواسطه تندروی برخی از نیروهای اصلاح طلب منجر به تحریک چشم طمع اجنبی شد تا بصورت مهمان ناخوانده خود را در جمع جنبش اصلاحات پمپ کنند.

بر همین اساس جناب آقای گنجی در مقایسه مبارزات خارج از کشوری خود با آیت الله خمینی و دکتر شریعتی دچار قیاس مع الفارغ شده اند.

شایسته است جناب آقای گنجی به این پرسش پاسخ دهند که مرحوم خمینی در کجای مبارزات سیاسی خارج از کشوری خود با برخورداری از رانت پارلمان اروپا و نشست و برخاست با سخنگوی اتحادیه اروپا و نماینگان مجلسین و سیاستمداران و فیلسوفان و آرتیست های غربی و برخورداری از دست تفقد رئیس جمهور آمریکا در جریان اعتصاب غذایشان و مجالست با رئیس جمهور روسیه، مبارزه ملی برای کشورشان می کردند؟

آیا این نکته بر آقای گنجی مجهول مانده که برخلاف برخورداری ایشان از امکان سفرها و گشت های سیاحتی و زیارتی! به اروپا و آمریکا، مرحوم خمینی در ترکیه و نجف بصورت تبعید زندگی می کردند و علی رغم این بدلیل تکیه صرف بر مردم در داخل کشور و قرار دادن اصل مبارزه در زمین خودی، توانستند بعد از هجرت به پاریس بدون نیاز به همنشینی و مجالست با سیاستمداران و سازمان های غربی و بلکه رد همه تقاضاهای ملاقات ایشان با خود به موثرترین شکل ممکن انقلاب مردم ایران را از خارج از کشور مدیریت کنند؟

آیا مرحوم شریعتی بعد از خروج از کشور، مبارزه ملی خود را متکی بر کریدورهای سیاسی و بین المللی خارج از کشوری کرد و یا آنکه در خارج نیز مسئولانه و با حفظ مخاطب داخلی خود اهتمام خود را یا صرف پاسخگوئی به آن کشیش هتاک به رسول الله در سخنرانی پرشورش در «زن در چشم و دل محمّد» در سوربون کرد و یا شانه به شانه احمد بن بلا مدافع انقلابیون الجزایر شد؟

آقای گنجی حتی در مقایسه مبارزات ملی خود با دکتر یزدی نیز به خطا رفته اند.

ایشان در حالی خود را با دکتریزدی مقایسه می کنند که برخلاف امکانات گسترده خود برای سیر و سیاحت در غرب، دکتر یزدی بیش از سه سال است که پشت سد ویزای آمریکا برای درمان سرطان خود معطل مانده. در طول مبارزات خارج از کشوری ایشان نیز علی رغم همه اتهامات و فشارهای دست راستی های ایران به وی و سازمان تحت امر وی، شاهد کمترین مجالست یا مجاهدت وی جهت کسب نظر غربی ها بمنظور حل مشکل ایران نبوده ایم.

خمینی و شریعتی و یزدی کجا همچون اکبر گنجی صدرنشین محافل غربی بودند و برخوردار از امکان گرفتن عکس های یادگاری با ایشان شدند؟

اساساً چرا مجموعه جهان غرب در طول مبارزات مرحوم خمینی و شریعتی هيچوقت روی خوشی به مبارزات ایشان نشان نداد وامروز چنین گشاده رویانه آغوش خود را بر روی جناب آقای گنجی و شمار دیگری از هم مسلکان ایشان باز کرده است؟

جز آنکه موجب خوشایند جناب آقای گنجی باشد یا نباشد بواسطه 28 سال ایستادگی سینه به سینه ایران در مقابل زیاده خواهی و سلطه طلبی مجموعه تمدنی غرب بويژه ایالات متحده و تلاش جهت بازتولید سال های خوش باجگیری ایشان از ایران (صرف نظر از نارسائی های موجود در ایران فعلی) اکنون واشنگتن و متحدین اش به استقبال هر شخص و گروهی که بتواند از طریق ایشان فشار بر تهران را افزایش داده، رفته و از میان ایشان به نفع مطامع و باج خواهی خود یارگیری می کند. والی کدام گربه ای محض رضای خدا موش گرفته که اکنون چنین توقعی از ایشان را می توان داشت؟



جناب آقای گنجی شایسته بود قبل از مقایسه خود با آقایان خمینی و شریعتی گوشزد حضرت مولانا را جدی می گرفتند که:

کار پاکان را قیاس از خود مگیر

گر چه باشد در نوشتن شیر، شیر

هر چند مولانا نیز ناشکیبانه با حمله مغول، ملت خود را تنها گذاشت و تا «روم» گریخت اما حتی در قونیه نیز هرگز اصول فروشی نکرد.

جامعه سیاسی ایران بخوبی بیِآد دارند که چگونه در سال 78 بعد از آنکه رهبری ایران طی یک سخنرانی مطبوعات را پایگاه دشمن خواند، چه حجم بزرگی از ترشروئی مبتلابه مطبوعات اصلاح طلب نسبت به چنین اتهامی شد.

اکنون و بعد از گذشت بیش از 8 سال از آن تاریخ آیا آقای گنجی می توانند بفرمایند چهره های شاخص آن مطبوعات اصلاح طلب در کجای دنیا قرار دارند و در دامن کدام کشور و کشورها و از دست کدام نهاد ها ارتزاق می کنند؟

آقای گنجی می توانند بفرمایند صحنه مبارزه ملی آن چهره های شاخص مطبوعات اصلاح طلب اکنون و در خارج از کشور کجاست و چیست؟







حال بگذریم که نهاد های اطلاعاتی نیز در ترغیب ایشان به چنان پیمان شکنی و خروج عهد شکنانه ای از کشور نقشی اصلی را بازی می کرد. اما نمی توان منکر وجود و حضور و رعایت قواعد مبارزه ملی توسط دیگر روزنامه نگاران اصلاح طلب شد که ماندن در ایران و تکیه بر پرنسیب های اخلاقی و سیاسی و مطبوعاتی را مرجح بر خوش نشینی در غرب کرده و می کنند.



جناب آقای گنجی در بخش پایانی جوابیه خود اظهار داشته اند:

«اگر تا ابد درباره مفاهیم دموکراسی و آزادی و حقوق بشر سخن بگوئیم ، از دل این مفاهیم ، دموکراسی و آزادی و حقوق بشر بیرون نخواهد آمد. همانطور که برای رفع تشنگی و صاحبخانه شدن باید «کاری» کرد، برای گذار به دموکراسی هم باید «کاری» کرد. در دهه ماقبل انقلاب، همه چیز به عمل و پراتیک فروکاسته می شد و نظر ورزی کاری بورژوایی خوانده و نفی می شد. مدتی است که هر گونه اقدام عملی نفی و فقط نظر ورزی و گفتن و نوشتن پیشیه ما شده است.»



جناب آقای گنجی اگر صادقانه به چنین عملگرائی ملتزمند شایسته است تا به اذهان کنجکاو پاسخگو باشند که اساساً مشکل ایشان با دکتر شریعتی چیست که در مقاله تبارشناسی انقلاب 57 آنچنان هیجانزده آموزه های ایشان را تخطئه کردند؟

ظاهراً جناب گنجی بشدت برخوردار از ذهن مشوش و پرآشوبی شده اند و در حالی امروز مدافع عملگرائی شده اند که همان شریعتی که در تبارشناسی انقلاب 57 آموزه هایش مورد تخطئه قرار گرفت 30 سال جلوتر از امروز آقای گنجی شناخت علی را ذهنیت معرفی کرد و حُب علی را احساس اما تشیع علی را عمل معنا کرد.



در ماهیان تشنه (3) امیدوارانه با اشاره به نارسائی ها و فقر هویتی جامعه روشنفکر غربگرای ایران پیشنهاد آن را به جناب آقای گنجی داده بودم تا از فرصت موانست با ایشان بهره برده و ضمن دستگیری از آنها اهتمام خود را صرف عبور ایشان از آن دنیای متوهم و تخیلی شان کنند.

همچنانکه در زمان حضور جناب گنجی در مسکو ضمن تماس تلفنی مشفقانه ایشان را اندرز دادم که از خیر سفر به آمریکا بگذرد که در غیر این صورت ایشان را در آنجا ایزوله خواهند کرد.

متاسفانه امروز و برخلاف میل چاره ای نیست جز آنکه بپذیریم جناب آقای گنجی در ایزوله سیاسی خود در آمریکا قبل از آنکه بتوانند دستگیر کسی باشند خود بشدت محتاج دستگیرنده شده اند.



جمله عالم زین سبب گمراه شد
كم كسی ز ابدال حق آگاه شد



داریوش سجادی

11/مهر86







ـــــــــــــــــــــــ

1ـ پاسخ اکبر گنجی به اظهارات مهندس عزت الله سحابی:

http://mizannews.com/default.asp?nid=2389

2ـ تحلیل عزت الله سحابی از وضعیت نیروهای تحول خواه ـ مصاحبه با روزنامه اعتماد ـ 4/مهر/86 :

http://www.etemaad.com/Released/86-07-04/204.htm#46495

3ـ ماهیان تشنه:

http://www.sokhan.info/Farsi/Mahiteshneh.htm

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر