۱۳۹۲ خرداد ۷, سه‌شنبه

شکار ناموفق


مناظره انتخاباتی میرحسین موسوی و محمود احمدی نژاد صرف نظر از بازنده یا برنده ظاهری آن، مؤید جدال زیرپوستی جناح های قدرت در ایران بود که با توجه به واکنش های صورت گرفته بعد از آن می توان ناکامی تیم احمدی نژاد در مصاف با هاشمی را از آن استنباط کرد.

در مناظره مزبور آنکه کمتر حضور داشت یا از سوی احمدی نژاد کمتر دیده می شد شخص موسوی بود و ایشان تعمداً از همان ابتدا با حمله سنگین و بدون مقدمه خود به هاشمی رفسنجانی کوشید ابتکار عمل را در عرصه انتخابات در دست گرفته و با بازتولید دو قطبی «شاهزاده و گدا» تجربه شیرین انتخابات سال 84 را با تضمین موفقیت خود هم سان سازی کند.

چنین تاکتیکی بازگشت به تجربه موفق احمدی نژاد در انتخابات سال 84 دارد که ایشان توانست در دور دوم با قرار گرفتن در مقابل هاشمی، خود را در مقام نماینده نهضت ضد اشرافیگری و تعلق به اقشار فرودست در مقابل اتهام «نماد اشرافیت هاشمی» تعریف و برسمیت بشناساند.

دو قطبی که ضریب موفقیت وی در فرجام رقابت با هاشمی را تضمین کرد.

اما تلاش مجدد احمدی نژاد در بازتولید آن تجربه شیرین نشان داد دام چاله احمدی نژاد عاری از در نظرگرفتن فراست هاشمی است.

هر چند اتخاذ چنین تاکتیکی مبین زیرکی احمدی نژاد است؛ اما ایشان متوجه نبود که در مقابل وی فردی قرار داد که بغایت از ایشان زیرک تر و حزم اندیش تر است تا تن به تله وی دهد.

همه اشتیاق احمدی نژاد بعد از مناظره با موسوی در آن بود که از فردای آن مناظره، با تاکتیک «شکار خرس» بتواند طعمه خود را جهت تیررس قرار گرفتن از بیشه به دشت بکشاند.

آرمانی ترین وضعیت برای احمدی نژاد واکنش پرخاشجویانه هاشمی و قرار دادن خود در مواجهه با احمدی نژاد بود. وضعیتی که برخلاف توقع احمدی نژاد مواجه با کم محلی و بعضاً بی توجهی تعمدی هاشمی شد و ایشان زیرکانه این فرصت طلائی را از احمدی نژاد مضایقه کرد.



نشست مشترک سران نظام در مرقد بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران در فردای «مناظره احمدی نژاد با موسوی» و تعمد هاشمی در آن نشست به گرفتن عکس یادگاری و صمیمانه با احمدی نژاد را می توان «پاتک» هوشمندانه ای از سوی هاشمی به «تک» احمدی نژاد تلقی کرد.







هاشمی با چنین رویکردی موفقانه کوشید از سوئی مانع از تحقق دو قطبی رویائی احمدی نژاد شود و از سوی دیگر تمهید کننده تردید و عدم اعتماد اقشاری شد که تحت تاثیر مبارزه طلبی رئیس جمهور با رئیس مجلس خبرگان قرار گرفته بودند.

با توجه به شکست احمدی نژاد در تحقق آن «دو قطبی آرمانی» مناظره وی با موسوی واجد اهمیت دیگری نبود و بلاتردید برداشت ثانوی ایشان از آن مناظره را نه می توان بمعنای شکست وی تلقی کرد و نه متضمن موفقیت اش بود.

وی در عین حالی که دچار ریزش آرائی از ناحیه آن مناظره نشد، متقابلاً بر سبد آرای خود نیز نیفزود و تنها با گارد تهاجمی که در آن مناظره علیه هاشمی و خاتمی و ایضاً موسوی گرفت، موفق شد ضمن تحریک و تهییج طرفدارانش، آرای سنتی و تضمین شده و موجود خود را ترغیب و مصمم تر نسبت به خود کند.

اما در طرف مقابل نیز موسوی با تن ندادن به دام چاله احمدی نژاد این فرصت را یافت تا با بیان دلچرکینی های موجود طبقه متوسط از احمدی نژاد، شور و هیجان فشرده ای را به بدنه طرفداران خود پمپ کند. هیجانی که در بطن خود تا آن اندازه استعداد داشت و دارد تا آرای خاموش جامعه را نیز تحت الشعاع جهت ورود به انتخابات بنفع موسوی کند.

اقبالی که تجربه دوم خرداد نشان داده بدلیل تقدم شور بر شعور، هر چند در کوتاه مدت می تواند اسباب ظفرمندی را فراهم کند اما در میان مدت مبدل به نقیض خود شده و صاحب آن اقبال را اسیر منویات نامتعارف و بعضاً متناقض شیدائیان می کند.



اکنون چشم امید اصلاح طلبان به کروبی است تا ببینند ایشان می تواند با خویشتنداری و عقلانیت سکان هدایت کشتی انتخابات و ایضاً ریاست جمهوری را با گرایش اصلاح طلبانه بر مدار عقلانیت قرار دهد؟



داریوش سجّادی

16/خرداد/88

روزنامه اعتماد ملی



http://roozna.com/2009/6/6/EtemaadMelli/936/Page/24/EtemaadMelli_936_24.pdf


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر