۱۳۹۲ خرداد ۷, سه‌شنبه

اوباما گیج است!


اظهارات رئیس جمهور ایران در سازمان ملل متحد مبنی بر «عاملیت دولت آمریکا در حادثه یازده سپتامبر» اظهارات نامانوسی بود که علی الظاهر نه موضوعیتی برای طرح در چنان جایگاهی داشت و نه برای مساعدت رسانی به سیاست خارجی ایران از استعداد و توانی برخوردار بود.
اظهارات بلاموضوعی که ماهیتاً آنقدر استعداد داشت و دارد تا رئیس جمهور ایالات متحده را گیج و متحیر کند که:
«در ایران چه خبر است؟»
لذا اکنون این پرسش با قوت خود را به اذهان تحلیل گران مسائل ایران تحمیل می کند که:
محمود احمدی نژاد بر اساس چه ضرورت یا مصلحت و نیت پنهان یا آشکاری در شصت و پنجمین اجلاس مجمع عمومع سازمان ملل چنان مواضع شاذی را اتخاذ کرد؟
یکی از کلیدواژه هائی که می تواند به فهم مواضع اخیر احمدی نژاد مساعدت رساند اظهارات وی در مصاحبه اختصاصی چارلی رُز با ایشان بود آنجا که احمدی نژاد از عدم ارسال پاسخ اوباما به پیام تبریک و نامه ایشان گلایه کرد و چارلی رُز متقابلاً ارسال پیام اوباما به آیت الله خامنه ای را به رُخ ایشان کشید.
اما پاسخ احمدی نژاد به چارلی رُز ناظر بر نوعی گلایه بود مبنی بر آنکه:
«من به آقای اوباما نامه نوشته ام نه آیت الله خامنه ای و ایشان باید به من پاسخ می دادند و نه به آیت الله خامنه ای»
فحوای کلام احمدی نژاد مؤید تلاش نچندان پنهان وی جهت شکستن آن قانون نانوشته اما رسمی در جمهوری اسلامی ایران است که حوزه سیاست خارجی و خصوصاً حوزه مناسبات ایران و آمریکا را از صلاحیت های خاص رهبری جمهوری اسلامی می داند.
قانونی نانوشته که اکنون مواجه با این نکته نچندان پنهان احمدی نژاد شده که برخلاف اسلاف قبلی اش با وضوح و شفافیت مطرح می کند که:
«اگر من رئیس جمهورم، سیاست خارجی نیز (ایضاً مناسبات با آمریکا) در حوزه مسئولیت های محوله من است»
بر همین اساس بود که وی کوشید تا قبل از سفرش به نیویورک با تمهید آزادی «سارا شورد» به عنوان ابتکاری شخصی از چنین اقدامی در مقام نشان دادن حسن نیت به آمریکائی ها بهره برده و خود را برخوردار از ابتکار عمل و مسئولیت در حوزه مناسبات ایران و آمریکا نشان دهد.
اقدامی که در نطفه خفه شد و بلافاصله با ورود قوه قضائیه و منتفی اعلام کردن آزادی «شورد» و آزادی وی بعد از 24 ساعت اما بر اساس ملاحظات قضائی، این پیام به احمدی نژاد داده شد که:
از آنجا که میخانه «ساقی صاحب نظری» دارد
می خوردن و مستی ره و رسم دگری دارد!
با سوختن پروژه «سارا شورد» و خصوصاً بعد از آنکه محمود احمدی نژاد در اقدامی بعید و سنت شکنانه کوشید ضمن تعیین نمایندگانی ويژه در حوزه سیاست خارجی بنوعی وزارت خارجه ایران را (که بنا بر سنت در حوزه نفوذ رهبری ایران است) دور زده و قهراً ابتکار عمل در سیاست خارجی را رسماً به عهده بگیرد. اقدامی که بعد از مخالفت رهبری ایران مبنی بر «پرهیز دولت از موازی کاری در سیاست خارجی» طی نشست با رئیس جمهور و هیات دولت در شهریور ماه، عقیم ماند و احمدی نژاد نیز مطابق سنت مالوفش با تاخیری معنا دار تن به توصیه آیت الله خامنه ای داد و حکم نمایندگان ويژه اش را به مشاور تغییر داد و از این طریق نارضایتی خود را نیز ابراز کرد.
چیزی که پیشتر نیز بعد از مخالفت رهبری ایران با انتصاب اسفندیار رحیم مشائی به سمت معاون اولی احمدی نژاد، مواجه با برکناری با کراهت وی توسط احمدی نژاد شد.
پیشتر نیز بیت رهبری در جریان «پروژه هاله اسفندیاری» به شفاف ترین شکل ممکن کوشید همین پیغام را به آمریکا مخابره کند که راه بهبود مناسبات بین ایران و آمریکا قبل از خیابان پاستور از خیابان آذربایجان می گذرد!
در آن تاریخ نیز شاهد بودیم که بعد از بازداشت هاله اسفندیاری، شخص لی هامیلتون، رئیس مرکز «وودرو ویلسون» و مسئول مستقیم هاله اسفندیاری که از قضا ترغیب کننده اصلی دولت آمریکا جهت مذاکره با ایران در کمیسیون گروه مطالعه عراق (کمیسیون بیکر ـ هامیلتون) نیز بود. ابتدا اقدام به نامه نگاری بمنظور آزادی هاله اسفندیاری با روسای سه قوه ایران و شخص هاشمی رفسنجانی کرد اما از آنجا که هیچکدام از این چهار شخصیت حتی نامه ایشان را پاسخگوئی نکردند. نهایتاً وی اقدام به ارسال نامه ای رسمی و محترمانه به رهبری عالیه نظام جمهوری اسلامی کرد.
نامه ای که این بار برخلاف مراودات قبلی بدون پاسخ نماند و بلافاصله پاسخ آیت الله خامنه ای مبنی بر دادن دستور رسیدگی جهت حل مشکل هاله اسفندیاری، از طریق دفتر نمایندگی ایران در نیویورک به صورت رسمی به شخص هامیلتون تقدیم شد.
اصل انجام چنین مراوده ای با توجه به مفاهیم بکار گرفته شده در پاسخ رهبری ایران به نامه هامیلتون ناظر بر این معنا بود که:
با توجه به صراحت قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مبنی بر انحصار تعیین راهبردهای کلان ایران خصوصاً در عرصه سیاست خارجی توسط رهبری، آمريکائیان برای حل مشکلات خود با ایران اولاً باید با رهبری نظام گفتگو کنند و ثانیاً برای چنین گفتگوئی نیز باید گویشی مودبانه و محترمانه اتخاذ کنند.
پیغامی که ظاهراً دولتمردان واشنگتن به وضوح آن را دریافتند و دو سال بعد اوباما رئیس جمهور جدید آمریکا با ارسال پیام تبریکی محترمانه خطاب به آیت الله خامنه ای نشان داد شکل ساختار قدرت سنتی در ایران را برسمیت شناخته.
اما ظاهراً این بار احمدی نژاد است که مایل به تمکین به چنین ساختاری نیست و بعد از سوزانده شدن مهره هایش در حوزه نمایندگی ويژه در سیاست خارجی و ندادن امتیاز و اعتبار آزادی «سارا شورد» به وی در جریان سفر به نیویورک حال نوبت وی بود که با «لگد زدن به زیر میز» اصل ماجرا را اگر نه بنفع خود ولی به ضرر دیگری بر هم بزند.
سخنرانی غیرمترقبه، جنجالی و غیرضروری وی در مجمع عمومی سازمان ملل پیغامی آشکار از سوی وی به محدود کنندگانش در عرصه سیاست خارجی بود مبنی بر آنکه:
اگر قرار است دیگی برای من نجوشد، همان بهتر که نجوشد!



داریوش سجادی

جمعه دوم مهر ماه 89



مقالات مرتبط:
آمریکا در آستانه نوشیدن جام زهر!
http://www.sokhan.info/Farsi/Jumu.htm

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر