۱۳۹۲ خرداد ۱, چهارشنبه

مردی در سايه


نامه ارسالي آيت الله خامنه اي رهبر جمهوري اسلامي ايران به پارلمان مبني بر از دستور كار خارج كردن طرح اصلاحيه قانون مطبوعات ايران (علي رغم برخورداري اين اصلاحيه از اقبال عمومي) در يك ارزيابي منفعت سنجانه ، مجموعاً نشاندهنده كسب پوئن مثبتي در فرآيند يك عمل سياسي براي رهبر ايران بعنوان يك كنشگر سياسي عالي رتبه در هرم قدرت ايران نبوده است .

آيت الله خامنه اي با اين اقدام خود عملاً براي نخستين بار رسماً و علناً در سپهر مواجهه با جبهه اصلاح طلبان در ايران قرار گرفت و افكار عمومي را در ايران و نظام بين الملل «بي دليل» و بشدت بر عليه خود بسيج كرد.

اين هزينه سنگين در حالي به حساب آيت الله خامنه اي واريز شد كه مكانيزم سياسي حاكم بر ايران جهت به فعليت رساندن مصوبات مجلس ، با توجه به تعبيه دو فيلتر شوراي نگهبان و مجمع تشخيص مصلحت نظام كه در انحصار مطلق و مسلط محافظه كاران است و نقش اشرافي اين دو نهاد بر مصوبات مجلس ايران عملاً دخالت آيت الله خامنه اي را در اين مورد بخصوص غير ضروري مي كرد.

اما اينكه رهبر ايران ، علي رغم عدم ضرورت بر دخالت در اين مورد اقدام به ارسال نامه مزبور كرد و حاضر به پذيرش حجم سنگيني از روي برگرداني و ترشروئي افكار عمومي شد را شايد بتوان تا حدود زيادي به زيركــــي «هاشمي رفسنجاني» رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام در هدايت ماهرانه «ديپلماسي پنهان» خود در ساختار تعاملات سياسي ايران مرتبط كرد!

هاشمي رفسنجاني بعد از هجوم سنگين مطبوعات اصلاح طلب به وي در جريان انتخابات مجلس ششم كه منجر به هزيمت و سرافكندگي غير قابل انتظاري براي او شد ، منطقاً ! برخوردار از كينه عميقي از مطبوعات اصلاح طلب شده بود و از آن تاريخ ببعد سعي كرد مدتي با حضور در سايه ، خود را از تيررس آنها دور نگاه دارد .

وي پس از هزيمتش در انتخابات پارلمان عملاً در مقام رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام دو گزينه را پيش رو داشت :

نخست آنكه مي توانست با تكيه بر كرسي رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام از اختلافات اجتناب ناپذير و قابل انتظار پارلمان ششم كه در انحصار اصلاح طلبهاست با شوراي نگهباني كه در سلطه كامل محافظه كارهاست بهره برده و تكليف مصوبات رد شده مجلس توسط شوراي نگهبان را با ريش سفيدي و توان بالاي مجابگريش بنفع اصلاح طلبها بتصويب رسانده و به اين ترتيب شاكله سياسي فرو ريخته اش را با نزديكي به اصلاح طلبها و به تبع آن افكار عمومي باز توليد نمايد.

دومين گزينه هاشمي ، رفتار كينه ورزانه با اصلاح طلبها بود تا بدين وسيله حداقل ، انتقام و تشفي خاطرش را از برخورد نارفيقانه مطبوعات اصلاح طلب را در مجمع و از طريق كارشكني در مسير مصوبات پارلماني كه وي از ورود به آن بازمانده ، بگيرد.

برخي از تحليلگران سياسي معتقدند تراژدي تعطيلي گسترده مطبوعات اصلاح طلب ، فرجام اجتناب ناپذيري براي ايشان بود كه بدون توجه به وزن و قابليت سياسي بالاي هاشمي ، ناشيانه به مصاف با وي رفتند و چنانچه مصلحت انديشانه با اقبال به هاشمي پذيراي وي در اردوي اصلاح طلبها مي شدند ، ضمن آنكه خود را از توانمنديهاي سياسي وي بهره مند مي ساختند ، اكنون نيز به اين سرنوشت تلخ دچار

نمي شدند.

اينكه هاشمي در فرداي نشست مشترك و محرمانه خود با رهبر و سران 3 قوه طي مراسم نماز جمعه تهران قاطعانه از حق مسلم رهبر انقلاب در تعيين خط مشي اصلاحات دفاع كرد و 48 ساعت بعد از آن رهبر ايران اقدام به ارسال نامه معروف مخالفت با اصلاحيه قانون مطبوعات كرد مي تواند نشاندهنده «لابي» سنگين هاشمي بر روي رهبر ايران باشد كه زيـــركانه موفق به مجاب كردن آيت الله خامنه اي جهت ارسال اين نامه شده است.

برجسته ترين نمونه از چنين سلوك منحصر بفرد در منش سياسي هاشمي به زماني باز مي گرددكه وي در ســــال 67 طي مصاحبه اختصاصي با روزنامه ميانه رو «اطلاعات» چاپ تهران در بازگوئي خاطرات خود از ايام آغازين انقلاب اسلامي «هشيارانه» به ذكر اين خاطره پرداخت كه «پس از تشكيل شوراي انقلاب توسط آيت الله خميني در سال 57 (با عضويت وي و 17 نفر ديگر از روحانيون و سياستمداران ) اين وي بوده كه با معرفي آيت الله خامنه اي به امام خميني و تاييد و توصيه وي نزد رهبر فقيد انقلاب مجوز عضويت آيت الله خامنه اي را هم در شوراي انقلاب از ايشان اخذ كرد»

هاشمي در اين مصاحبه با زبان ايهام مديون بودن رهبر آينده ايران به خودش را كه عملاً با «لابي» وي نزد آيت الله خميني موجبات ورود ايشان به لايه هاي بالائي هرم قدرت سياسي در ايران را فراهم كرد ، به آيت الله خامنه اي يادآور مي شد!

هاشمي در جريان اصلاحيه قانون مطبوعات بخوبي مي دانست كه در حالت عادي ، پارلمان اصلاح طلب براحتي اصلاحيه مزبور را از تصويب مي گذرانند و باز اين براي هاشمي مسلم بود كه اين مصوبه مورد اعتراض شوراي نگهبان واقع شده و نهايتاً با احاله اين مصوبه به مجمع تشخيص مصلحت نظام همه نگاهها متوجه هاشمي و نوع برخوردش با اين مصوبه در مجمع تشخيص مصلحت نظام مي شد.

در چنين حالتي هاشمي در بزنگاه دشواري قرار مي گرفت .

وي از سوئي با خاطره تلخي كه از مطبوعات اصلاح طلب در انتخابات مجلس ششم داشت ، روحيتاً فاقد انگيزه براي تائيد چنين مصوبه اي بود كه ماهيتاً متضمن تحكيم موقعيت همان مطبوعاتي مي شد كه علي الظاهر هاشمي آنها را دشمن خود محسوب مي كرد.

و از سوئي ديگر با توجه به اقبال و حمايت افكار عمومي از مطبوعات اصلاح طلب هر تصميمي جز تائيد اين اصلاحيه در مجمع تشخيص مصلحت نظام بار ديگر افكار عمومي را بشدت عليه هاشمي بسيج مي كرد . لذا در يك ارزيابي واقعبينانه چنين بنظر مي رسد كه هاشمي موفق شده زيركانه و بمنظور عدم مواجهه با چنين بزنگاه صعب العبوري با ترغيب رهبر انقلاب ايران ، وي را مجاب به دخالت مستقيم در اين مورد كاملاً غير ضروري نمايد و عملاً همه بحراني را كه بصورتي اجتناب ناپذير در آينده مي توانست متوجه وي شود را با فراست به زمين رهبر انقلاب منتقل كند و خود اكنون با خيالي آسوده در سايه نشسته و به ارزيابي دامنه هاي بحران مي پردازد در حاليكه با مطبوعات اصلاح طلب هم خاطره ايام تلخ انتخابات مجلس ششم را تسويه حساب كرده است.

اين نكته از آنجهت حائز اهميت است كه با ورود آيت الله خامنه اي به اين عرصه ، عملاً تكليف مطبوعات اصلاح طلب براي مدت نامعلومي به حالت تعليق در آمده و هاشمي مي تواند با توجه به 4 سال فاصله افتادن وي از كرسي رياست جمهوري و حل مشكل قانوني براي تصاحب مجدد اين كرسي اكنون با فراغ بال به امكان حضور مجددش در عرصه انتخابات رياست جمهوري سال آينده در غيبت مطبوعات«مزاحم» بيانديشد. اين مسئله مشروط بر آنست كه هاشمي موفق شود توسط متحدين سياسي اش در ده ماه باقي مانده تا پايان رياست جمهوري خاتمي ، با آگرانديسمان كردن مشكلات اقتصادي كشور و اصرار بر عدم توانائي خاتمي در بهبود وضعيت اقتصادي ، قابليت هاي مديريتي خود جهت بهبود وضعيت اقتصادي كشور را در افكار عمومي باز توليد و يادآوري كند و سپس در مصافي نابرابر با خاتمي فاقد رسانه ، فاتح كاخ رياست جمهوري در تهران شود.

هرچند خاتمي در دوم خرداد 76 موفق شد علي رغم عدم برخورداري از عقبه مستحكم رسانه اي در مصافي نابرابر با رقيبش ، پيروزي چشمگيري بدست آورد ، اما جنس انتخابات رياست جمهوري سال 80 در صورت تداوم وضعيت سياسي موجود ايران ، اختلافي اساسي با جنس انتخابات در سال 76 خواهد داشت .

خاتمي در انتخابات سال 80 متكي به پيشينه 4 ساله رياست جمهوري است كه امكان مقايسه عملكرد وي با كانديداي رقيب را مي دهد و چنانچه طي اين ده ماه مخالفين خاتمي با تكيه بر وضعيت نامطلوب اقتصادي افكار عمومي را عليه وي بمباران تبليغاتي كنند در چنين حالتي فضاي مساعدي براي ورود هاشمي به صحنه انتخابات رياست جمهوري به عنوان «ناجي كشتي بحران زده ايران» فراهم مي شود . خصوصاً آنكه براي هاشمي ميزان آراء در مقابل پيروزي در انتخابات در اولويت دوم قرار دارد.

هرچند وي نيز در صورت ورود به انتخابات رياست جمهوري بي تمايل به كسب آرائي 20 ميليوني نظير خاتمي در دوم خرداد 76 نيست اما به اين نكته نيز بخوبي واقف است كه در يك مبارزه سياسي در نهايت آنچه كه اهميت اصلي را دارد پيروزي و تصاحب كرسي است حال چه اين پيروزي با 5 ميليون راي بدست آيد وچه با 20 ميليون راي ! در مجموع اين صاحب كرسي است كه پيروز تلقي مي شود.

اين نكته از آنجهت اهميت دارد كه هاشمي از نقطه نظر مشي سياسي كمتر به بازي در لايه هاي پائين اجتماع علاقه مند است و عموماً ترجيح مي دهد قاعده بازي سياسي اش را در لايه هاي اليگارشيك و سنتي هرم قدرت سياسي ايران قرار دهد .

لذا برخورداري از حمايت اركان و اقطاب قدرت در لايه هاي فوقاني ، همواره انتخاب نخست او بوده و نقشي كه عموماً براي توده هاي مردم قائل است صرفاً در حوزه حمايت هاي پوپوليستي از او و سياستهايش بوده و مي باشد.





داريوش سجادي

25 /مرداد/79

آمريكا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

متن فارسی اين مقاله در تاريخ چهارم شهريور ماه سال 79 در سايت اينترنتی اخبار روز درج گرديد و متن انگليسی آن نيز تحت عنوان Man in the Shadows در تاريخ 12 آگوست 2000 در نشريه گلف 2000 وابسته به دانشگاه کلمبيای نيويورک درج گرديد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر