۱۳۹۲ خرداد ۱, چهارشنبه

نبــــــرد با اساطير!

اسطوره شکنی محافظه کاران در محاکمه عباس عبدی
اظهارات عباس عبدی در دادگاه موسسه نظر سنجی آينده طی دو هفته گذشته دستمايه گمانه زنی هائی متعدد از انگيزه وی در اظهار اين مواضع شده است.گمانه زنی هائی که در حد فاصل خيانت تا درايت نوسان داشته.

اما صرف نظر از شخصيت حقيقی عباس عبدی و جايگاه و انتسابات سياسی اش ، اين واقعيتی غير قابل کتمان است که در فرهنگ انقلاب اسلامی ايران عبدی و ياران عبدی بشکل اجتناب ناپذيری مبدل به نماد سلطه ستيزی انقلاب اسلامی شده بودند.

عبدی نه به صفت شخصی و نه با تکيه بر انتسابات سياسی اش قابل مقايسه با عباس عبدی اشغالگر سفارت آمريکا در سال 58 و در کسوت سخنگوی دانشجويان پيرو خط امام نيست.

وی و ديگر دانشجويان اشغالگر سفارت آمريکا وارثان انقلاب دومی بودند که توانست در فضای دو قطبی مسلط جهانی که نظام بين الملل را تنها مخير به انتخاب دو گزينه مسکو يا واشنگتن می نمود، راه سومی را به توده های محروم جهان سوم و مسلمانان زير سلطه در خاورميانه ارائه نمايند که طی دو دهه گذشته در بشره جنبش های سلطه ستيز خودنمائی می کند.

اهميت اين اقدام از آنجا ناشی می شد که پيش از اين کمونيستها با داعيه طلايه داری مبارزه ضد آمريکائی و امپرياليستی خود دين را مخدر حرکتهای سلطه ستيزانه و مقوم وضعيت موجود معرفی می کردند.

ليکن علی رغم القاء چنين شائبه ای از دين در جهان سوم، عبدی و يارانش توانستند با اشغال سفارت آمريکا رکورد خط مقدمی مبارزه با امپرياليسم را از دست کمونيستها خارج کرده و علی رغم آموزه های مارکس اين رکورد را چند گام جلوتر از کمونيستها و با نام چند دانشجوی با صبغه مذهبی ثبت نمايند.

مذهبی که پيش از اين قرار بود نقش افيون را در پويشهای سياسی ـ اجتماعی جهان عهده داری کند اينک بسيار پيشگام تر از کمونيستها نيروی محرکه چند جوان دانشجو در اشغال سفارت بزرگترين کشور سرمايه داری غرب شده بود!

اگر عبدی تنها به صفت دانشجوی پــــــيرو خط امام بودنش همين يک عمل را در کارنامه سياسی خود ثبت کرده بود ، اين به اندازه کافی به وی اعتبار و منزلت می داد تا بتوان وی را بعنوان بخشی از ميراث سياسی انقلاب اسلامی ايران بشمار آورد.

بر همين اساس چنانچه دغدغه صيانت از سرمايه ها و ارزش های انقلاب اسلامی ايران از جانب محافظه کاران ايران برخوردار از صداقت می بود منطقاً ايشان می بايست اهتمام خود را معطوف به حراست از اسطوره عبدی می کردند.

عبدی ولو آنکه واقعاً هم به نفع دولت آمريکا جاسوسی کرده بود، اين بر عهده قوه قضائيه ايران بود تا با حفظ اين نماد با موجه ترين شکل ممکن چنين جرمی را مصلحت انديشانه از منظر افکار عمومی پنهان می داشت!

معلوم نيست که بر اساس منطق جناح محافظه کار ايران محاکمه فردی به اتهام جاسوسی برای آمريکا که خود از طلايه داران اشغال کانون جاسوسی آمريکا در منطقه بوده برخوردار از کدام افتخار و منزلت و مصلحتی است.

شوق زدگانی که با استناد به اظهارات عبدی در دادگاه دست افشانی برای شکستن وی می کنند يا مدهوش اند و يا مأجور !

برای وجد آمدگان از محاکمه عبدی افتخار آميز نيست که در محاکمه بخشی از نماد و هويت انقلاب اسلامی ايران در کنار آمريکائيانی قرار بگيرند که در اين طرف آب مانند ايشان برای چنين دادگاهی دست افشانی می کنند.

چقدر پسنديده بود محافظه کاران ايران در رقابتهای سياسی نامتعارف خود تأسی به علی ابن ابيطالب می کردند که علی رغم پيمان شکنی همسر پيغمبر پس از سرکوب ايشان در جنگ جمل ، به حرمت رسول اکرم حرمت وی را نيز نگاه داشت .

هر چند عبدی هرگز پيمان نشکست!



داريوش سجادی

14/دی/81 ـ آمريکا


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر