ترجمه فارسی نامه يک شهروند ايرانی مقيم آمريکا به جورج بوش به مناسبت سخنان پرخاشگرانه اخير ايشان نسبت به ايران
جناب آقای رئيس جمهور!
نُطق ساليانه و علی الظاهر شورانگيز جنابعالی در صحن کنگره آمريکا و هشدار به جنگ تان در آن اظهارات عليه ايران در کنار دو کشور عراق و کره شمالی به عنوان «محورشيطانی»! حامی تروريسم که مشمول کف زدن های مکرر مُستمعين حاضر در آن اجلاس شد، مُبين فهم و اجماع مشترک عالی رُتبگان سياسی ايالات متحده آمريکا در دولت و کنگره و سنا از مسائل مبتلا به در جمهوری اسلامی ايران می باشد!
جنابعالی همچنين در آن سخنرانی با تفکيک قائل شدن ميان دو گروه مُنتخبين و غير منتخبين در ساختار حاکميت ايران، تصريحاً حمايت خود را از تقويت جناح منتخب در ايران اعلام داشته و مجدداً دو روز بعد در اظهارتی مشابه با وحشی توصيف کردن ايرانيان! يا حداقل بخشی از ايرانيان! تمايل خود به برخورد نظامی با جمهوری اسلامی ايران را در صورت عدم رعايت آنچه که جنابعالی رعايت حقوق پذيرفته شده بين المللی تلقی می فرمائيد، ابراز داشتيد.
جناب آقای رئيس جمهور!
پيش از جنابعالی يکبار ديگر پرزيدنت «رونالد ريگان» در دوران زمامداری خود در کاخ سفيد ايرانيان را به صفت وحشی توصيف کرده بود که البته در همان زمان «رمزی کلارک» دادستان کل وقت ايالات متحده در پاسخ به ايشان ابراز داشت:
«فلسفه وجودی اين ملت (ايران) از نظر تاريخی و روانی، وابستگی مطلق به دو عاملِ مقاومت و اعتراض در برابر ظلم داشته است»
اما نکته مغفولی که در اظهارات هيجان زده و احساسی جنابعالی ايرانيان را آزار می رساند آنست که علی رغم همه ادعاهای خيرخواهانه و دمکراسی طلبانه شما برای مردم ايران، حافظه تاريخی ايرانيان نمی تواند اين نکته را فراموش کند که چگونه رئيس جمهور ايالات متحده آمريکا که امروز دغدغه صيانت از حقوق بشر و دمکراسی در ايران و پايمال شدن آن توسط عده ای بزعم جنابعالی غير مُنتخب را پيدا کرده، پنجاه سال پيش همين آمريکای مهد دمکراسی و رعايت حقوق بشر در گزينش ميان يک حکومت منتخب مردم تحت زعامت دکتر محمد مصدق با جمعی مستبد و غير منتخب جانب دشمنان آزادی و دمکراسی را گرفت حکومت نوپا و دمکرات مليون در ايران را با تشبث به کودتای نظامی و به نفع غير منتخبين وقت، قربانی مطامع و منافع اقتصادی خود کرد؟
اين پرسش اساسی همواره حافظه تاريخی ايرانيان را گزيده که جايگاه صداقت در ديپلماسی ظاهرالصلاح کاخ سفيد کجاست؟
همچنانکه ايرانيان هرگز نمی توانند 22 سال عداوت و کارشکنی ايالات متحده در مسير حرکت حکومت منبعث از انقلاب سال 57 خود عليه رژيم غير منتخب و مستبد پهلوی را در جهاز هاضمه خود هضم کنند!
جناب آقای رئيس جمهور!
اجازه دهيد صادقانه خدمتتان عرض کنم که تهديد های جنگ طلبانه جنابعالی عليه ايران بخوبی تاثير خود را نزد افکار عمومی ايرانيان گذاشت.
حضور ميليونی مردم ايران در راهپيمائی سالگرد پيروزی انقلاب اسلامی بعد از اظهارات خصومت آميز جنابعالی مؤيد و سند محکمی از آنست که علی رغم اختلاف نظر ها و موانع و مشکلات متعدد در زندگی اجتماعی، سياسی و اقتصادی ايرانيان و حتی علی رغم دل چرکينی بخش وسيعی از مردم از عملکرد آن عده بزعم جنابعالی «غير مُنتخب» در ايران، به هنگام احساس خطر از ناحيه تهاجم خارجی ايرانيان تکيه بر خودی را مُرجح بر چشم اميد داشتن به الطاف خفيه و نظامی اجنبی می دانند.
جناب آقای رئيس جمهور!
ايرانيان مردم باهوش و فراستی هستند و توانائی بالائی در تشخيص خطر دارند. حضور گسترده مردم ايران در راهپيمائی سالگرد انقلاب اسلامی بدنبال مواضع جنگ طلبانه جنابعالی عليه کشورشان بايد بخوبی به جنابعالی تفهيم کرده باشد که ايرانيان خطر را تا بن دندانشان احساس کرده و با تمام وجود از هل من مبارز طلبی شما هراسيده اند! و برای توجيه ترس خود از ادله محکم و قابل قبولی نيز برخوردارند و اين به عهده جنابعالی و مشاوران جنابعالی است تا پاسخ اين پرسش را بيآبند که چرا ايرانيان بجای آنکه مفتون ليبرال دمکراسی کشور شما باشند مرعوب نظاميگری آن هستند؟
جناب آقای رئيس جمهور!
به ايرانيان حق بدهيد که از شما و ساز و برگ نظامی کشور شما و تهديدات نظامی ارتش فوق مدرن شما معقولاً! بهراسند.
آنها بخوبی می دانند که در صورت تحرک ماشين جنگی ايالات متحده، جنگ سالاران شما استعداد بالائی در کشتار دارند. پيام آنها به جنابعالی و دولتمردان تحت امر جنابعالی آنست که آقای رئيس جمهور، ما را نکشيد!
ما ناظر کودتای نظامی شما در سال 32 عليه دولت منتخب مان بوده ايم! ما ناظر حمايت همه جانبه شما از رژيم مستبد و غير مُنتخب پهلوی بوده ايم! ما بخوبی به ياد داريم که چگونه هواپيمای مسافربری غير نظامی ما را نظاميان شما بدون پروا در آسمان خليج فارس مورد تهاجم قرار دادند و پس ازقتل عام تمامی 220 نفرسرنشين آن پرواز، فرمانده ناوگان بعمل آورنده چنين سبوعيتی مدال شجاعت دريافت کرد!
مردم ايران کمترين ظنی در توانائی خونريزی ارتش ايالات متحده ندارند همچنانکه کمترين باوری به ادعاهای دمکراسی خواهانه کاخ سفيد در خاور ميانه ندارند!
جناب آقای رئيس جمهور!
علی رغم تظاهر جنابعالی به تمايلتان جهت تقويت و موفقيت جناح منتخب ايران تحت زعامت رئيس جمهور خاتمی، اما برای ايرانيان هيچوقت ماهيت عملکرد سياستگذاران کاخ سفيد مؤيد حُسن نيت واشنگتن در مواجهه اش با ايرانِ پس از روی کار آمدن خاتمی اصلاح طلب نبوده است.هر چند ايرانيان به دمکراسی شاداب و بالنده شان که بيشترين جلوه را در انتخابات رياست جمهوری سال 76 از خود بروز داده مباهات می کنند، اما سياست خاورميانه ای واشنگتن به ايرانيان تفهيم کرده آمريکا همواره حاکميت اقتداری آهنين و يکپارچه در حکومتهای خاورميانه ای را مُرَجح بر دمکراسی های بومی می داند.
از نظر مردم ايران ماهيت مناسبت سياسی ـ اقتصادی مورد وثوق آمريکا در خاورميانه بدليل طبع امنيت طلبانه اين کشور جهت تضمين سرمايه گذاريهای اقتصادی اش ، مُتعارض با خيزش های دمکراسی خواهانه است و به همين واسطه ايرانيان دمکراسی در منطقه خاورميانه و خصوصاً خليج فارس که تامين کننده بخش عمده ای از منافع مالی آمريکاست را بمثابه آفت برای سياست خاورميانه ای واشنگتن می دانند لذا اين توقعی طبيعی بود که بزعم ايرانيان بعد از انتخابات رياست جمهوری سال 76 در ايران، سِنسورهای سياسی آمريکا در خاورميانه سيگنالهای هشداردهنده ای را برای واشتگتن ارسال کند!
جناب آقای رئيس جمهور!
در کسوت يک روزنامه نگار ايرانی مقيم ايالات متحده پيش از اين نيز اعلام کرده بودم که«واشنگتن تاکنون با تکيه بر ساختارهای سنتی و غيردمکراتيک دولتهای بومی خليج فارس توانسته از حاکميت يکدست، مُقتدرانه و استبدادی اين کشورها بخوبی جهت تضمين سرمايه گذاريهای خود سود ببرد لذا قطعاً اِپيدمی شدن دمکراسی از نوع دمکراسی ايران در اين منطقه که مُتضمن ورود و صاحب رای شدن بخشهائی ديگر از وجوه قدرت در ساختار حکومتهای استبدادی خاورميانه که بمثابه حيات خلوت های اقتصادی آمريکا می باشند، بمعنای بخطر اُفتادن و افزايش هزينه های سياسی حضور مسلط واشنگتن در اين بخش از جهان است.
برای کاخ سفيد فرآيند مورد وثوق در تحولات ايران ، يکپارچگی و انسجام قدرت در شاکله حکومت است که نيل به اين مقصود را آمريکائيها بفراست در تضعيف جناح دمکراسی خواه و تقويت جناح تماميت خواه ايران يافته که بالقوه از استعداد و توان بالائی در اعمال حاکميت يکپارچه و مستبدانه برخوردارند.
خاتمی و جناح اصلاح طلب ايران هرچقدر برای ايرانی ها جذاب باشد برای دولتمردان واشنگتن برخلاف ادعای ظاهريشان ، خطرناک و دردسر آفرين است.
اينکه کاخ سفيد طی سالهای روی کار آمدن خاتمی و متحدين آن علی رغم آگاهی از تاثير منفی اعلام ظاهری حمايتش از روند اصلاحات در ايران ، زيرکانه و بتناوب اقدام به ابراز استقبال از روند اصلاحات در ايران می نمايد، مُبين تمهيد رسانی در خفای واشنگتن به جناحی در ايران است که رويکردشان در سياست قبل از احصاء آزادی ، اعمال امنيت است. امنيت آهنينی که ماحصل آن می تواند مُتضمن منافع مالی و تجاری مافيائی ايشان در کنار چشمداشت های اقتصادی کاخ سفيد باشد.
گذشته از آنکه محروم ماندن ايران از وجوه جذاب دمکراتيک و مردم سالارانه و برخورداريش از چهره ای عبوس و ياغی در منطقه خاورميانه اين فرصت را برای دولت صهيونيستی اسرائيل نيز فراهم می آورد تا با استناد به آن، توجه افکار بين الملل را همواره متوجه تهران کرده و از قبال اين عطف توجه اقدام به ايجاد غفلت در افکار عمومی نسبت به سياستها و اقدامات جنايتکارانه خود در سرزمين های اشغالی، و کسب فرصت جهت تمشيت و تداوم بزهکاريهای سياسی اش نمايد.
جُرم بزرگ خاتمی از نظر کاخ سفيد خدشه افکندن در يکپارچگی حاکميت سياسی ايران است. برای واشنگتن پای ميز مذاکره نشستن با يک حکومت يکدست و آهنين در خاورميانه بمراتب پسنديده تر از مذاکره با حکومت دمکراتيک و آزاديخواهی است که می تواند نبض حيات اقتصادی اين کشور در خليج فارس را مواجه با خطرِ «دومينوی دمکراسی» نمايد.
نفت و دلارهای نفتیِ خليج فارس چيزی نيست که آمريکا اجازه دهد کسی با آن شوخی کند. يکبار عراق نابخردانه پای در اين باتلاق گذاشت و خود را مواجه با حضور تمام قد نظامی آمريکا کرد .
اپيدمی شدن دمکراسی شورآفرين ايران، در ساختار سياسی دولتهای استبدادی خليج فارس بمعنای از دست رفتن سلطه انحصاری و نفوذ کلام واشنگتن در دولتهای بومی منطقه است.
واشنگتن بمراتب ترجيح داده تا زمانی که می تواند با يک طرف در کشورهای خاورميانه و خصوصاً خليج فارس وارد مذاکره شود، از بروز شئون جديد قدرت ولو آنکه اين شئون از خاستگاهی دمکراتيک هم برخوردار باشند، ممانعت بعمل آورد.
طبعاً تا زمانيکه اين کشور به راحتی می تواند تنها با امضاء يا فرمان يک شيخ عرب به تمامی اهداف سياسی ـ اقتصادی خود در منطقه برسد، تمايلی به طولانی کردن و افزايش هزينه های توافقاتش با اين کشورها در پروسه های پارلمانتاريستی و دمکراتيکِ مُنبعث از نمونه ايرانی نخواهد داشت.
بتعبير «ريچارد نيکسون» رئيس جمهور فقيد آمريکا :
«در آمريکا پول همه چيز نيست ، بلکه تنها چيز است»!
و واشنگتن بمنظور حفظ «تنها چيزش» از قربانی کردن دمکراسی و پارلمانتاريسم و آزاديخواهی ملتهائی که می توانند با تکيه بر آن در حيات خلوت اقتصادی کاخ سفيد ناامنی فراهم آورند، پروائی ندارد» *
جناب آقای رئيس جمهور!
اُشتلم! جنابعالی به جناح غير مُنتخب در ايران از آنجا نزد قاطبه مردم ايران فاقد اصالت است که مشاهده می کنند ديگر کشورهای متحد آمريکا در خاورميانه که از مناسبات بسيار حسنه ای نيز با حکومت شما برخوردارند سالهاست که فاقد حداقلهای وجوه دمکراتيک و التزام به رعايت حقوق بشر در کشورشان می باشند.
لذا به همين واسطه اکنون از جنابعالی می پُرسند: همزمان با عتاب شما به اقليت غير مُنتخب در ساختار حکومت ايران، مُنتخبين مردم در حکومت عربستان و کويت و امارات متحده عربی و پاکستان و ديگر متحدينتان در خاورميانه کجايند که مورد حمايت جنابعالی قرار بگيرند؟
جناب آقای رئيس جمهور!
ايرانيان قائل به آنند که پرخاش جنابعالی نسبت به آن اقليت غير مُنتخب مطرح شده در ايران، قبل از آنکه متضمن واهمه و يا تضعيف ايشان در ساختار حکومت شود، تمهيد کننده تقويت ايشان جهت تحميل سياستهای انقباضی در کشور با توجيه وضعيت جنگی جهت مقابله با دشمن خارجی است که در تحليل نهائی به ضرر روند اصلاحات و دمکراتيزاسيون در کشور می شود.
همانگونه که تا پيش از عمليات تروريستی يازدهم سپتامبر نيز ايالات متحده ائی با بالاترين سطح رکود اقتصادی طی ده سال اخير تحويل جنابعالی و دولت تحت امرتان قرار گرفته بود که بنا بر ارقام وزارت بازرگانی خودتان متوسط نرخ رشد اقتصاد ايالات متحده بر اساس آمار ماه آوريل تا ژوئن 2001 تنها به 2/0 درصد می رسيد در حالی که رقم مشابه در سال قبل و در دوره زمامداری دمکراتها به بيش از پنج درصد بالغ می شد، اکنون تشبث جنابعالی به توصيف «محور شيطانی» عليه کشورهای فوق الذکر در سخنان اخيرتان را می توان درنهايت تامين کننده «نعمت شيطانی» برای سودآور کردن خط توليد کارتلهای تسليحاتی کشورتان با تکيه بر نبرد جهانی عليه تروريسم تلقی کرد!
جناب آقای رئيس جمهور!
بعنوان آخرين نکته اجازه فرمائيد خدمتتان معروض دارم همانقدر که ايرانيان در داخل کشور از هل من مبارز طلبی جنابعالی عليه کشورشان به هراس افتادند، به همان ميزان نيز شهروندان ايرانی مقيم ايالات متحده مرعوب گويش شما شده و دلنگران تضييع حقوق شهرونديشان در صورت رو در رو ئی ارتش آمريکا با جمهوری اسلامی ايران شده اند! و ناخواسته اقدام به واکنشهای روانی متناقض، ترس در کنار ابراز ارادت به مراجع قدرت در آمريکا و اعلام برائت از جمهوری اسلامی ايران می نمايند! و اين مُبين کمال شرمساری برای جامعه روشنفکری ايالات متحده است که آمريکائی که همواره با تکيه بر ليبرال دمکراسی خود به دنيا فخر و مُباهات فروخته اکنون ناتوان از ايجاد حداقلهای اعتماد به نفس و امنيت روانی برای شهروندان غير بومی خود شده است.
جناب آقای رئيس جمهور!
حتی در تحرير اين نامه جمعی از دوستان ايرانی اينجانب که سالها در کشور شما زندگی شرافتمندانه داشته و با رعايت قوانين و تقبل مسئوليتهای اجتماعی و پرداخت ماليات سهم خود را در پيشرفت جامعه آمريکا ادا کرده اند، پس از بروز تنش های اخير ميان واشنگتن با کشور خاستگاهشان ضمن بر حذر داشتن اينجانب از بيان موارد مذکور، جهت در امان ماندن از تبعات احتمالی معاشرت با نويسنده ((در صورت برخورد قهرآميز حکومت ليبرال دموکرات مدعی آزاد بودن شهروندان درآمريکا با راقم اين نامه)) بشدت از اينجانب فاصله گرفته اند!
جناب آقای رئيس جمهور!
پروای ايشان اگرقرين بر صحت باشد لازم به نظر می رسد تا جنابعالی قبل از آنکه مشق آزادی و دموکراسی به ديگر کشورها بدهيد به فکر حل معضل احساس ناامنی شهروندان خودتان باشيد و چنانچه اين واهمه تنها برخاسته از يک احساس و توهم کاذب باشد باز هم اين مُبين اوج شکست نظام ليبرال دمکرات شما خواهد بود که شهروندان غير بومی خود را آنچنان مرعوب ساختار سياسی خود کرده که رفتارهای شخصی و اجتماعی خود را تنها براساس يک احساس و ترس مجعول تنظيم نموده و سيستم حکومتی ايالات متحده نتوانسته امنيت روانی و ذهنی به ايشان بر اساس باور قلبی به حقوق انسانی و شهرونديشان بدهد و در هر دو حالت اين امر مُبين آنست که ليبرال دمکراسی شما صرفاً يک نظام حقوقی است که فاقد کمترين ضمانت اجرا می باشد.
جناب آقای رئيس جمهور!
حکومت بر شهروندان مرعوب افتخار نيست، جنايت است. اکنون ايرانيان داخل کشور از شما و ديگر مسئولين ايالات متحده می پرسند: شما با هم وطنان ما که به رسم امانت آنها را به شما در ايالات متحده سپرديم چه کرده ايد؟ چگونه توانسته ايد اينچنين شخصيت حقوقی و اجتماعی آنها را با شديدترين شکل ممکن له کرده و از ايشان شهروندانی مرعوب و منفعل در ساختار حکومت ليبرال دمکراتيک خود که به زعم پروفسور فوکوياما نقطه تفوق و پايان تاريخ تلقی شده، بسازيد؟
آرمانی ترين وضعيت برای ليبرال دمکراسی شما بستگی صرف به استعداد شخصی شهروندانتان در باور ارزش ها و حقوق شهروندی ليبرال دمکراسی تان دارد و تنها عامل اساسی در بالا بردن ضمانت اجرای اين ارزش ها و حقوق در آمريکا، همان چيزی است که پيش از اين به نقل از رئيس جمهور فقيدتان «ريچارد نيکسون» به آن اشاره کردم: پـــــــــــــــــــــــــــــول!!!
داريوش سجادی ـ روزنامه نگار مقيم آمريکا
25/بهمن/80
- http://www.geocities.com/dariushsajjadi/farsimaterial/Aic.html
جناب آقای رئيس جمهور!
نُطق ساليانه و علی الظاهر شورانگيز جنابعالی در صحن کنگره آمريکا و هشدار به جنگ تان در آن اظهارات عليه ايران در کنار دو کشور عراق و کره شمالی به عنوان «محورشيطانی»! حامی تروريسم که مشمول کف زدن های مکرر مُستمعين حاضر در آن اجلاس شد، مُبين فهم و اجماع مشترک عالی رُتبگان سياسی ايالات متحده آمريکا در دولت و کنگره و سنا از مسائل مبتلا به در جمهوری اسلامی ايران می باشد!
جنابعالی همچنين در آن سخنرانی با تفکيک قائل شدن ميان دو گروه مُنتخبين و غير منتخبين در ساختار حاکميت ايران، تصريحاً حمايت خود را از تقويت جناح منتخب در ايران اعلام داشته و مجدداً دو روز بعد در اظهارتی مشابه با وحشی توصيف کردن ايرانيان! يا حداقل بخشی از ايرانيان! تمايل خود به برخورد نظامی با جمهوری اسلامی ايران را در صورت عدم رعايت آنچه که جنابعالی رعايت حقوق پذيرفته شده بين المللی تلقی می فرمائيد، ابراز داشتيد.
جناب آقای رئيس جمهور!
پيش از جنابعالی يکبار ديگر پرزيدنت «رونالد ريگان» در دوران زمامداری خود در کاخ سفيد ايرانيان را به صفت وحشی توصيف کرده بود که البته در همان زمان «رمزی کلارک» دادستان کل وقت ايالات متحده در پاسخ به ايشان ابراز داشت:
«فلسفه وجودی اين ملت (ايران) از نظر تاريخی و روانی، وابستگی مطلق به دو عاملِ مقاومت و اعتراض در برابر ظلم داشته است»
اما نکته مغفولی که در اظهارات هيجان زده و احساسی جنابعالی ايرانيان را آزار می رساند آنست که علی رغم همه ادعاهای خيرخواهانه و دمکراسی طلبانه شما برای مردم ايران، حافظه تاريخی ايرانيان نمی تواند اين نکته را فراموش کند که چگونه رئيس جمهور ايالات متحده آمريکا که امروز دغدغه صيانت از حقوق بشر و دمکراسی در ايران و پايمال شدن آن توسط عده ای بزعم جنابعالی غير مُنتخب را پيدا کرده، پنجاه سال پيش همين آمريکای مهد دمکراسی و رعايت حقوق بشر در گزينش ميان يک حکومت منتخب مردم تحت زعامت دکتر محمد مصدق با جمعی مستبد و غير منتخب جانب دشمنان آزادی و دمکراسی را گرفت حکومت نوپا و دمکرات مليون در ايران را با تشبث به کودتای نظامی و به نفع غير منتخبين وقت، قربانی مطامع و منافع اقتصادی خود کرد؟
اين پرسش اساسی همواره حافظه تاريخی ايرانيان را گزيده که جايگاه صداقت در ديپلماسی ظاهرالصلاح کاخ سفيد کجاست؟
همچنانکه ايرانيان هرگز نمی توانند 22 سال عداوت و کارشکنی ايالات متحده در مسير حرکت حکومت منبعث از انقلاب سال 57 خود عليه رژيم غير منتخب و مستبد پهلوی را در جهاز هاضمه خود هضم کنند!
جناب آقای رئيس جمهور!
اجازه دهيد صادقانه خدمتتان عرض کنم که تهديد های جنگ طلبانه جنابعالی عليه ايران بخوبی تاثير خود را نزد افکار عمومی ايرانيان گذاشت.
حضور ميليونی مردم ايران در راهپيمائی سالگرد پيروزی انقلاب اسلامی بعد از اظهارات خصومت آميز جنابعالی مؤيد و سند محکمی از آنست که علی رغم اختلاف نظر ها و موانع و مشکلات متعدد در زندگی اجتماعی، سياسی و اقتصادی ايرانيان و حتی علی رغم دل چرکينی بخش وسيعی از مردم از عملکرد آن عده بزعم جنابعالی «غير مُنتخب» در ايران، به هنگام احساس خطر از ناحيه تهاجم خارجی ايرانيان تکيه بر خودی را مُرجح بر چشم اميد داشتن به الطاف خفيه و نظامی اجنبی می دانند.
جناب آقای رئيس جمهور!
ايرانيان مردم باهوش و فراستی هستند و توانائی بالائی در تشخيص خطر دارند. حضور گسترده مردم ايران در راهپيمائی سالگرد انقلاب اسلامی بدنبال مواضع جنگ طلبانه جنابعالی عليه کشورشان بايد بخوبی به جنابعالی تفهيم کرده باشد که ايرانيان خطر را تا بن دندانشان احساس کرده و با تمام وجود از هل من مبارز طلبی شما هراسيده اند! و برای توجيه ترس خود از ادله محکم و قابل قبولی نيز برخوردارند و اين به عهده جنابعالی و مشاوران جنابعالی است تا پاسخ اين پرسش را بيآبند که چرا ايرانيان بجای آنکه مفتون ليبرال دمکراسی کشور شما باشند مرعوب نظاميگری آن هستند؟
جناب آقای رئيس جمهور!
به ايرانيان حق بدهيد که از شما و ساز و برگ نظامی کشور شما و تهديدات نظامی ارتش فوق مدرن شما معقولاً! بهراسند.
آنها بخوبی می دانند که در صورت تحرک ماشين جنگی ايالات متحده، جنگ سالاران شما استعداد بالائی در کشتار دارند. پيام آنها به جنابعالی و دولتمردان تحت امر جنابعالی آنست که آقای رئيس جمهور، ما را نکشيد!
ما ناظر کودتای نظامی شما در سال 32 عليه دولت منتخب مان بوده ايم! ما ناظر حمايت همه جانبه شما از رژيم مستبد و غير مُنتخب پهلوی بوده ايم! ما بخوبی به ياد داريم که چگونه هواپيمای مسافربری غير نظامی ما را نظاميان شما بدون پروا در آسمان خليج فارس مورد تهاجم قرار دادند و پس ازقتل عام تمامی 220 نفرسرنشين آن پرواز، فرمانده ناوگان بعمل آورنده چنين سبوعيتی مدال شجاعت دريافت کرد!
مردم ايران کمترين ظنی در توانائی خونريزی ارتش ايالات متحده ندارند همچنانکه کمترين باوری به ادعاهای دمکراسی خواهانه کاخ سفيد در خاور ميانه ندارند!
جناب آقای رئيس جمهور!
علی رغم تظاهر جنابعالی به تمايلتان جهت تقويت و موفقيت جناح منتخب ايران تحت زعامت رئيس جمهور خاتمی، اما برای ايرانيان هيچوقت ماهيت عملکرد سياستگذاران کاخ سفيد مؤيد حُسن نيت واشنگتن در مواجهه اش با ايرانِ پس از روی کار آمدن خاتمی اصلاح طلب نبوده است.هر چند ايرانيان به دمکراسی شاداب و بالنده شان که بيشترين جلوه را در انتخابات رياست جمهوری سال 76 از خود بروز داده مباهات می کنند، اما سياست خاورميانه ای واشنگتن به ايرانيان تفهيم کرده آمريکا همواره حاکميت اقتداری آهنين و يکپارچه در حکومتهای خاورميانه ای را مُرَجح بر دمکراسی های بومی می داند.
از نظر مردم ايران ماهيت مناسبت سياسی ـ اقتصادی مورد وثوق آمريکا در خاورميانه بدليل طبع امنيت طلبانه اين کشور جهت تضمين سرمايه گذاريهای اقتصادی اش ، مُتعارض با خيزش های دمکراسی خواهانه است و به همين واسطه ايرانيان دمکراسی در منطقه خاورميانه و خصوصاً خليج فارس که تامين کننده بخش عمده ای از منافع مالی آمريکاست را بمثابه آفت برای سياست خاورميانه ای واشنگتن می دانند لذا اين توقعی طبيعی بود که بزعم ايرانيان بعد از انتخابات رياست جمهوری سال 76 در ايران، سِنسورهای سياسی آمريکا در خاورميانه سيگنالهای هشداردهنده ای را برای واشتگتن ارسال کند!
جناب آقای رئيس جمهور!
در کسوت يک روزنامه نگار ايرانی مقيم ايالات متحده پيش از اين نيز اعلام کرده بودم که«واشنگتن تاکنون با تکيه بر ساختارهای سنتی و غيردمکراتيک دولتهای بومی خليج فارس توانسته از حاکميت يکدست، مُقتدرانه و استبدادی اين کشورها بخوبی جهت تضمين سرمايه گذاريهای خود سود ببرد لذا قطعاً اِپيدمی شدن دمکراسی از نوع دمکراسی ايران در اين منطقه که مُتضمن ورود و صاحب رای شدن بخشهائی ديگر از وجوه قدرت در ساختار حکومتهای استبدادی خاورميانه که بمثابه حيات خلوت های اقتصادی آمريکا می باشند، بمعنای بخطر اُفتادن و افزايش هزينه های سياسی حضور مسلط واشنگتن در اين بخش از جهان است.
برای کاخ سفيد فرآيند مورد وثوق در تحولات ايران ، يکپارچگی و انسجام قدرت در شاکله حکومت است که نيل به اين مقصود را آمريکائيها بفراست در تضعيف جناح دمکراسی خواه و تقويت جناح تماميت خواه ايران يافته که بالقوه از استعداد و توان بالائی در اعمال حاکميت يکپارچه و مستبدانه برخوردارند.
خاتمی و جناح اصلاح طلب ايران هرچقدر برای ايرانی ها جذاب باشد برای دولتمردان واشنگتن برخلاف ادعای ظاهريشان ، خطرناک و دردسر آفرين است.
اينکه کاخ سفيد طی سالهای روی کار آمدن خاتمی و متحدين آن علی رغم آگاهی از تاثير منفی اعلام ظاهری حمايتش از روند اصلاحات در ايران ، زيرکانه و بتناوب اقدام به ابراز استقبال از روند اصلاحات در ايران می نمايد، مُبين تمهيد رسانی در خفای واشنگتن به جناحی در ايران است که رويکردشان در سياست قبل از احصاء آزادی ، اعمال امنيت است. امنيت آهنينی که ماحصل آن می تواند مُتضمن منافع مالی و تجاری مافيائی ايشان در کنار چشمداشت های اقتصادی کاخ سفيد باشد.
گذشته از آنکه محروم ماندن ايران از وجوه جذاب دمکراتيک و مردم سالارانه و برخورداريش از چهره ای عبوس و ياغی در منطقه خاورميانه اين فرصت را برای دولت صهيونيستی اسرائيل نيز فراهم می آورد تا با استناد به آن، توجه افکار بين الملل را همواره متوجه تهران کرده و از قبال اين عطف توجه اقدام به ايجاد غفلت در افکار عمومی نسبت به سياستها و اقدامات جنايتکارانه خود در سرزمين های اشغالی، و کسب فرصت جهت تمشيت و تداوم بزهکاريهای سياسی اش نمايد.
جُرم بزرگ خاتمی از نظر کاخ سفيد خدشه افکندن در يکپارچگی حاکميت سياسی ايران است. برای واشنگتن پای ميز مذاکره نشستن با يک حکومت يکدست و آهنين در خاورميانه بمراتب پسنديده تر از مذاکره با حکومت دمکراتيک و آزاديخواهی است که می تواند نبض حيات اقتصادی اين کشور در خليج فارس را مواجه با خطرِ «دومينوی دمکراسی» نمايد.
نفت و دلارهای نفتیِ خليج فارس چيزی نيست که آمريکا اجازه دهد کسی با آن شوخی کند. يکبار عراق نابخردانه پای در اين باتلاق گذاشت و خود را مواجه با حضور تمام قد نظامی آمريکا کرد .
اپيدمی شدن دمکراسی شورآفرين ايران، در ساختار سياسی دولتهای استبدادی خليج فارس بمعنای از دست رفتن سلطه انحصاری و نفوذ کلام واشنگتن در دولتهای بومی منطقه است.
واشنگتن بمراتب ترجيح داده تا زمانی که می تواند با يک طرف در کشورهای خاورميانه و خصوصاً خليج فارس وارد مذاکره شود، از بروز شئون جديد قدرت ولو آنکه اين شئون از خاستگاهی دمکراتيک هم برخوردار باشند، ممانعت بعمل آورد.
طبعاً تا زمانيکه اين کشور به راحتی می تواند تنها با امضاء يا فرمان يک شيخ عرب به تمامی اهداف سياسی ـ اقتصادی خود در منطقه برسد، تمايلی به طولانی کردن و افزايش هزينه های توافقاتش با اين کشورها در پروسه های پارلمانتاريستی و دمکراتيکِ مُنبعث از نمونه ايرانی نخواهد داشت.
بتعبير «ريچارد نيکسون» رئيس جمهور فقيد آمريکا :
«در آمريکا پول همه چيز نيست ، بلکه تنها چيز است»!
و واشنگتن بمنظور حفظ «تنها چيزش» از قربانی کردن دمکراسی و پارلمانتاريسم و آزاديخواهی ملتهائی که می توانند با تکيه بر آن در حيات خلوت اقتصادی کاخ سفيد ناامنی فراهم آورند، پروائی ندارد» *
جناب آقای رئيس جمهور!
اُشتلم! جنابعالی به جناح غير مُنتخب در ايران از آنجا نزد قاطبه مردم ايران فاقد اصالت است که مشاهده می کنند ديگر کشورهای متحد آمريکا در خاورميانه که از مناسبات بسيار حسنه ای نيز با حکومت شما برخوردارند سالهاست که فاقد حداقلهای وجوه دمکراتيک و التزام به رعايت حقوق بشر در کشورشان می باشند.
لذا به همين واسطه اکنون از جنابعالی می پُرسند: همزمان با عتاب شما به اقليت غير مُنتخب در ساختار حکومت ايران، مُنتخبين مردم در حکومت عربستان و کويت و امارات متحده عربی و پاکستان و ديگر متحدينتان در خاورميانه کجايند که مورد حمايت جنابعالی قرار بگيرند؟
جناب آقای رئيس جمهور!
ايرانيان قائل به آنند که پرخاش جنابعالی نسبت به آن اقليت غير مُنتخب مطرح شده در ايران، قبل از آنکه متضمن واهمه و يا تضعيف ايشان در ساختار حکومت شود، تمهيد کننده تقويت ايشان جهت تحميل سياستهای انقباضی در کشور با توجيه وضعيت جنگی جهت مقابله با دشمن خارجی است که در تحليل نهائی به ضرر روند اصلاحات و دمکراتيزاسيون در کشور می شود.
همانگونه که تا پيش از عمليات تروريستی يازدهم سپتامبر نيز ايالات متحده ائی با بالاترين سطح رکود اقتصادی طی ده سال اخير تحويل جنابعالی و دولت تحت امرتان قرار گرفته بود که بنا بر ارقام وزارت بازرگانی خودتان متوسط نرخ رشد اقتصاد ايالات متحده بر اساس آمار ماه آوريل تا ژوئن 2001 تنها به 2/0 درصد می رسيد در حالی که رقم مشابه در سال قبل و در دوره زمامداری دمکراتها به بيش از پنج درصد بالغ می شد، اکنون تشبث جنابعالی به توصيف «محور شيطانی» عليه کشورهای فوق الذکر در سخنان اخيرتان را می توان درنهايت تامين کننده «نعمت شيطانی» برای سودآور کردن خط توليد کارتلهای تسليحاتی کشورتان با تکيه بر نبرد جهانی عليه تروريسم تلقی کرد!
جناب آقای رئيس جمهور!
بعنوان آخرين نکته اجازه فرمائيد خدمتتان معروض دارم همانقدر که ايرانيان در داخل کشور از هل من مبارز طلبی جنابعالی عليه کشورشان به هراس افتادند، به همان ميزان نيز شهروندان ايرانی مقيم ايالات متحده مرعوب گويش شما شده و دلنگران تضييع حقوق شهرونديشان در صورت رو در رو ئی ارتش آمريکا با جمهوری اسلامی ايران شده اند! و ناخواسته اقدام به واکنشهای روانی متناقض، ترس در کنار ابراز ارادت به مراجع قدرت در آمريکا و اعلام برائت از جمهوری اسلامی ايران می نمايند! و اين مُبين کمال شرمساری برای جامعه روشنفکری ايالات متحده است که آمريکائی که همواره با تکيه بر ليبرال دمکراسی خود به دنيا فخر و مُباهات فروخته اکنون ناتوان از ايجاد حداقلهای اعتماد به نفس و امنيت روانی برای شهروندان غير بومی خود شده است.
جناب آقای رئيس جمهور!
حتی در تحرير اين نامه جمعی از دوستان ايرانی اينجانب که سالها در کشور شما زندگی شرافتمندانه داشته و با رعايت قوانين و تقبل مسئوليتهای اجتماعی و پرداخت ماليات سهم خود را در پيشرفت جامعه آمريکا ادا کرده اند، پس از بروز تنش های اخير ميان واشنگتن با کشور خاستگاهشان ضمن بر حذر داشتن اينجانب از بيان موارد مذکور، جهت در امان ماندن از تبعات احتمالی معاشرت با نويسنده ((در صورت برخورد قهرآميز حکومت ليبرال دموکرات مدعی آزاد بودن شهروندان درآمريکا با راقم اين نامه)) بشدت از اينجانب فاصله گرفته اند!
جناب آقای رئيس جمهور!
پروای ايشان اگرقرين بر صحت باشد لازم به نظر می رسد تا جنابعالی قبل از آنکه مشق آزادی و دموکراسی به ديگر کشورها بدهيد به فکر حل معضل احساس ناامنی شهروندان خودتان باشيد و چنانچه اين واهمه تنها برخاسته از يک احساس و توهم کاذب باشد باز هم اين مُبين اوج شکست نظام ليبرال دمکرات شما خواهد بود که شهروندان غير بومی خود را آنچنان مرعوب ساختار سياسی خود کرده که رفتارهای شخصی و اجتماعی خود را تنها براساس يک احساس و ترس مجعول تنظيم نموده و سيستم حکومتی ايالات متحده نتوانسته امنيت روانی و ذهنی به ايشان بر اساس باور قلبی به حقوق انسانی و شهرونديشان بدهد و در هر دو حالت اين امر مُبين آنست که ليبرال دمکراسی شما صرفاً يک نظام حقوقی است که فاقد کمترين ضمانت اجرا می باشد.
جناب آقای رئيس جمهور!
حکومت بر شهروندان مرعوب افتخار نيست، جنايت است. اکنون ايرانيان داخل کشور از شما و ديگر مسئولين ايالات متحده می پرسند: شما با هم وطنان ما که به رسم امانت آنها را به شما در ايالات متحده سپرديم چه کرده ايد؟ چگونه توانسته ايد اينچنين شخصيت حقوقی و اجتماعی آنها را با شديدترين شکل ممکن له کرده و از ايشان شهروندانی مرعوب و منفعل در ساختار حکومت ليبرال دمکراتيک خود که به زعم پروفسور فوکوياما نقطه تفوق و پايان تاريخ تلقی شده، بسازيد؟
آرمانی ترين وضعيت برای ليبرال دمکراسی شما بستگی صرف به استعداد شخصی شهروندانتان در باور ارزش ها و حقوق شهروندی ليبرال دمکراسی تان دارد و تنها عامل اساسی در بالا بردن ضمانت اجرای اين ارزش ها و حقوق در آمريکا، همان چيزی است که پيش از اين به نقل از رئيس جمهور فقيدتان «ريچارد نيکسون» به آن اشاره کردم: پـــــــــــــــــــــــــــــول!!!
داريوش سجادی ـ روزنامه نگار مقيم آمريکا
25/بهمن/80
- http://www.geocities.com/dariushsajjadi/farsimaterial/Aic.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر