نوشته زير قرار بود تحت عنوان « ما رای نمی دهيم» و با امضای جمعی از روزنامه نگاران مقيم خارج از کشور و بمنظور فراخوان هم وطنان جهت شرکت در انتخابات پارلمانی يکم اسفند سال جاری منتشر گردد. هفته گذشته شخصاً تهيه اين متن و فراخوان مزبور را به جناب آقای ابراهيم نبوی پيشنهاد کرده و از ايشان خواستم در عين حفظ اختلاف نظرات و مواضع دو جانبه مان بمنظور رعايت منافع و مصالح ملی کشور متن زير را مشترکاً منتشر نمائيم. هر چند نبوی عزير از اين پيشنهاد استقبال کرد و قرار گذاشت که نويسندگان وجيه المله ديگری را نيز بر جمع دو نفره مان اضافه کند اما بدنبال رد صلاحيت گسترده نامزدهای انتخابات مجلس مشاهده شد نبوی شخصاً و بدون احساس نياز به اطلاع اينجانب پيشنهاد مزبور را مبدل به فراخوان « يک دست صدا ندارد» شش نفر از روزنامه نگاران ايرانی مقيم اروپا بمنظور حمايت از نمايندگان متحصن در مجلس ايران کرد.
اجرشان محفوظ و زحمتشان مشکور. با اميد به توفيق نمايندگان متحصن و همراهان ايشان شخصاً بر ضرورت مشارکت همه جانبه مردم ايران در انتخابات پيش رو تاکيد کرده و مطمئنم ديگر همکاران دلبسته به جنبش اصلاحات نيز مخالفتی با آن نخواهند داشت. انشاالله!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حضور يا عدم حضور در هفتمين انتخابات پارلمانی ايران گزينه پراهميتی است که در مقطع کنونی بيت الغزل بيانيه ها و مواضع جميع سازمانها و دستجات و شخصيت های سياسی ايرانی در داخل و خارج از کشور شده است.
احتجاج نهائی قائلين به تحريم و عدم مشارکت مردم در انتخابات مزبور، از مشروعيت انداختن حکومت ايران با محروم کردن جمهوری اسلامی از پشتوانه حضور مردم در انتخاباتی است که از سوئی با نظارت استصوابی شورای نگهبان حق انتخاب آزادانه کانديداها را سلب می کنند و از سوئی ديگر مجلس منتخب مردم را با تورهای قانونی و فشارهای خارج از پارلمان از حيّز انتفاع می اندازند.
اين در حاليست که ورای مجادله رای دادن يا رای ندادن شهروندان در انتخابات مزبور، تحصن نمايندگان رد صلاحيت شده مجلس و فراخوان ايشان به پيوستن ديگر آحاد جامعه به اين تحصن بمنظور التزام تائيد صلاحيت کانديداهای انتخابات مجلس توسط شورای نگهبان در محل مجلس شورای اسلامی در حال انجام است.
متحصنين در حالی شهروندان ايرانی را به پيوستن به تحصن خود فرا می خوانند که کسری از شهروندان بدون توجه به جنس درد و دغدغه متحصنين از بنيان تصميم به عدم شرکت در انتخابات اسفند ماه را گرفته و اُمهات اين کلبی مسلکی و انعزال طلبی خود را ناظر بر از مشروعيت انداختن حکومت با تقليل حجم شرکت کنندگان در انتخابات قرار داده اند.
در اينجا با حفظ احترام به نمايندگان متحصن در مجلس ايران و با آرزوی توفيقشان در نوع مبارزه متخذه شان انگشت اشاره خود را بعنوان روزنامه نگاری وابسته به جنبش اصلاح طلبی ايران متوجه مردم ايران کرده و از بابی ديگر و ضرورتی متفاوت ايشان را مخاطب وجيزه خود می نمايم.
هموطنان گرامی!
جنبش اصلاح طلبی ايران وجود و تعينی است متکی بر خرد جمعی و کنش اجتماعی. شرط اقبال و توفيق رويکردهای اجتماعی، مسئوليت پذيری متکی بر عقلانيت رفتاری است.
جنبش اصلاح طلبی ايران به همان اندازه که از ناحيه تمامت خواهان در معرض تهديد و هزيمت است همزمان با خطر آلوده شدن به آفت قهرمان طلبی شورمندانه و مسئوليت گريز، آسيب پذير بوده و می باشد.
حکماً تماميت و هويت جنبش اصلاح طلبی ايران را بايد و می توان در قامت سيمرغ مسالمت جوئی مجسم کرد که آحاد شهروندان نقش آفرينان آنند.
هم وطنان گرامی!
حضور گسترده ، مسئولانه و آگاهانه شما شهروندان در انتخابات اسفند ماه بيش و پيش از آنکه مشروعيت دهنده به سوء سياستهای تماميت خواهان سنگر گرفته در ارکان انتصابی حکومت باشد مشروعيت دهنده به جنبش اصلاح طلبی و پويائی و بقا و استمرار آن بوده و می باشد.
سيمرغ اصلاحات متکی بر احساس مسئوليت آحاد شهروندان ايرانی است. شما يکبار در انتخابات شوراها که عاری از کمترين نظارت استصوابی بود به غلط از حق مشروع شهروندی خود چشم پوشيديد و اينک فرجام آنرا بوضوح در پيش روی خود داريد که نه تنها ذره ای از اين عدم حضورتان خللی در عزم راسخ تماميت خواهان عليه سيمرغ اصلاح طلبی فراهم کرد بلکه اکنون برخاسته از آن خلاء حضور محکوم به تمکين در مقابل شوراها و شهرداران برخاسته از شوراهائی هستيد که نمونه تهرانش را تنها با گزيدن پشت دستهايتان و ناتوانی تان از اعتراض به عملکردهای اين منتخب بر کرسی نشسته خوش اقبال از غيبت شمايان، بايد تحمل کنيد!
هم وطنان گرامی!
شما در اين دنيا هيچکس را جز خود و خداوند برای ياری و بمقصد رسيدن سيمرغ اصلاحاتتان نداريد! و به هيچکس نيز جز خود و خداوند برای هم آغوشی با شاهد پيروزی نيازی نداريد.
نبرد دمکراسی، نبرد حق و باطل نيست. جدال ميان دو سليقه و انديشه متفاوت است. شهروندان قائل به اصلاحات در ايران همان قدر سهم و نقش در نبرد دمکراتيک خود با محافظه کاران دارند که شهروندان جبهه محافظه کاران.
انتخابات سالم ترين و بهداشتی ترين آوردگاه دمکراتيک برای چالش نهائی ميان اين دو سليقه است. جنبش اصلاح طلبی بخشی از جامعه ايران است و نه همه آن چاره ای هم نيست که موجوديت بخش های ديگر اين جامعه را ولو آنکه در تعارض صد در صدی با مواضع اصلاح طلبان باشند، برسميت بشناسيد. اين کمال توهّم و بی انديشگی است که در اين نبرد دمکراتيک عرصه را بنفع شهروندان جبهه مخالف خالی گذاريد.
هم وطنان گرامی
شنبه دوم اسفند ماه سالجاری در ايران روزی است مانند ديگر روزهای خدا که با اطمينان می توان گفت برخوردار از هيچ گونه اتفاق خاصی نخواهد بود. تنها تفاوتی که اين روز با روز قبلش می تواند داشته باشد آنست که غيبت شهروندان منسوب به جنبش اصلاح طلبی در روز گذشته ومحروم ماندن صندوق انتخابات از آراء ايشان روز شيرينی را برای آن دسته از شهروندانی را فراهم کند که در جبهه محافظه کاران در اين انتخابات حضور به هم رساندند و همانند انتخابات شوراها در سال گذشته در سلوکی کاملاً دمکراتيک و با حُسن استفاده از نبود شمايان فاتح کم هزينه انتخابات شده اند.
هم وطنان گرامی!
همه نسخه نويسی های هم وطنان خارج نشين تان را که از راه دور دستی بر آتش داشته و شمايان را توصيه به تحريم انتخابات می کنند به ديوار بکوبيد! همين جُرم بر ما کافی است که در روزگار تلخی و سختی شمايان را تنها گذاشته و گوشه عافيت در غرب را مُرجح بر همدلی و همراهی با شما قرار داده ايم.
قشر حجيمی از اين هم وطنانتان سالهاست که در اينجا از خود و کشور شان توهم و تخيلی ساخته و خود را زنجيری چهار زندان ذهنی جغرافيا و تاريخ و جامعه و خويشتن در اين ايران تخيلی کرده اند.
به تعبيری استعاری از زنده ياد شاملو:
در اين زنجيريان هستند بی مر مردمانی !
که در رويايشان هر شب شهده شيرين انقلابی را در ايرانشان بينند.
ايشان سالهاست که در خوش نشينی خود خواب انقلابی ديگر توسط شمايان را در داخل می بينند تا اگر فرصتی دست داد از سر تفنن و تفرج چند روزی را برای خوشی و خوش خرامی هايشان به وطنی که به آن می بالند، سری بزنند!
اجازه بدهيد ايشان راساً بدنبال انقلاب و براندازی شان بروند و از کيسه شخصی خود هزينه اين انحلال طلبی را هزينه کنند!
هم وطنان گرامی!
سيمرغ جنبش اصلاح طلبی ايران با صراحت لهجه خطاب به همه شهروندان ايرانی تصريح داشته و می دارد که در طی راه و هدف دور و مشقت زای خود نه توان معجزه دارد و نه ادعای آنرا.
جدال جنبش اصلاح طلبی طلايه شب عاشوراست!
سيمرغ اصلاحات شب جمعه يکم اسفند ماه همه ياران خود را فرا می خواند و خطاب به ايشان با چشمهائی بسته گوشزد خواهد کرد که:
آنانکه در رويای انقلاب و براندازی آمده اند، اشتباه آمده اند!
آنانکه در همراهی اين مسير مشقت زا نابردبار و عجولند از تاريکی شب بهره برده و بازگردند!
آنانکه در طمع پست و جاه مقام آمده اند آدرس اشتباه گرفته اند و به جبهه مخالف بپيوندند!
آنانکه توان و طاقت همراهی تا مقصد را ندارند، بازگردند!
چشم سيمرغ برای رفتن و نديدن رفتن ايشان بسته است!
جنبش اصلاحات جائی برای وا داده ها و بُريده ها و ناصبوران ندارد!
اما آنانی هم که مانده اند و می مانند بدانند که شرکت در انتخابات مجلس هفتم بر فرض پيروزی نيز متضمن پايان کار و بفرجام رسيدن اصلاحات نيست.
اصلاحات يک پروسه درونگرد ، مستمر و دائمی است که حضور مستمر و مشارکت آگاهانه و مسئوليت پذيرانه جميع شهروندان را می طلبد.
راه اصلاحات راهی است پرمشقت و پرهزينه. دمکراسی هدف اصلاحات نيست و وسيله نيل به مقاصد اصلاحات است. شرط موفقيت پايمردی و بُردباری است.
مجلس هفتم تنها يکی از خان ها و عقبه های واجب الفتح برای تداوم و بقای جنبش اصلاحات است.
سربازان جنبش اصلاحات مکلفند بر فرض قلع و قمع جميع نامزدهای ورود به پارلمان ولو آنکه تنها يک نماينده را هم با اکثريت آرا به مجلس بفرستند، بصورتی همه جانبه در اين انتخابات شرکت کرده و جنبش اصلاحات را محروم از اين تريبون ملی ننمايند.
هم وطنان گرامی!
انتخابات پارلمانی اول اسفند سال جاری از جمله معدود انتخابات پارلمانی در طول 25 سال گذشته در ايران است که نويسنده بدليل اقامتش در خارج از کشور توفيق حضور در آنرا ندارد.
25 سال پا به پای ديگر هم وطنان محجوب ايرانی در تمامی مراحل انقلاب بسته به وُسع و توان خود حضور داشته و در تمامی انتخابات کشور مشارکتی آگاهانه و فعالانه داشتم.
تقدير آن بوده که اين بار از حق مشروع شهروندی خود برای شرکت در انتخاب نمايندگان مورد وثوق جهت ورود به پارلمان برخوردار نباشم.
اما غيبت جبری خود در اين انتخابات را با اين اُميد تحمل خواهم کرد که هم وطنانم در داخل با حضور گسترده شان اين جالی خالی را بنحو احسن در انتخابات روز جمعه يکم اسفند ماه پُر کرده و همچون اينجانب در اين انتخابات:
رای نمی دهند! به آن کانديداهائی که کمترين حُرمتی برای فهم و شعور و تشخّص اين مردم قائل نبوده و نيستند!
رای نمی دهند! به آن کانديداهائی که طی ساليان گذشته يک روز هم نگذاشتند انتخاب و رويکرد اصلح مردم از دوم خرداد 76 به بعد بدون دغدغه اهداف عاليه خود را عملياتی کند.
رای نمی دهند! به آن جناح تمامت خواه و خشونت طلبی که در کوی دانشگاه آن فاجعه غم انگيز را رقم زد!
رای نمی دهند! به آن جناح اقتدارطلبی که طی شش سال گذشته همچون بختک بر جان مطبوعات اصلاح طلب افتاد!
رای نمی دهند! به آن نامردمانی که در فتنه قتلهای زنجيره ای با لطائف الحيّل مذبوحانه کوشيدند انگشت اتهام خود را متوجه خاتمی و يارانش کنند!
رای نمی دهند! به آن نارفيقانی که حماسه دوم خرداد 76 را به کام مردم ايران شرنگ کردند!
رای نمی دهند! به آن جريان سياسی ای که يک لحظه هم از کارشکنی در مسير حرکت کابينه خاتمی غفلت نکرد!
مجلسيان را کوبيد، قلمداران به زندان انداخت، دانشجويان را سرخورده کرد، جوانان را پژمرده و اميد را کم سو نمود!
هم وطنان گرامی!
جنبش اصلاح طلبی در ميانه آوردگاه خود با مخالفانش چشم اميد به ياری همه هم وطنانی دارد که توان تقبل و تحمل بار مسئوليت را دارند. بی تفاوتی و انعزال طلبی در اين عرصه و لحظه کمال نابخردی است.
بقول زنده ياد سلمان هراتی:
چطور می توان ميان اين همه تفاوت، بی تفاوت ماند؟!
داريوش سجادی
23/دی/82
آمريکا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر