۱۳۹۲ خرداد ۳, جمعه

مصاحبه در رابطه با انرژی هسته ای ايران



اشاره: متن مصاحبه ای رو که چند روز پیش با داریوش سجادی (روزنامه نگار و دبير سرويس سياسی تلويزيون هما) داشتم، امروز با کمی تغییرات در سایت منتشر کردم اما حیفم آمد متن قبل از تصحیح های روزنامه ای را در وبلاگم نگذارم. متن مصاحبه قبل از اصلاحات به شرح زیر بود . اللبته بیشتر در سوالات من تغییر انجام شده تا در صحبت های مصاحبه شونده. من اسم متنی که در وبلاگم هست را گفت و گو می گذارم و آنچه در سایت و روزنامه اعتماد ملی منتشر می شود را مصاحبه. حتما تفاوت آنها را خود خواهيد دانست .....



تحلیل شما از وضعیت پرونده هسته ای ایران در شرایط کنونی به عنوان یک روزنامه نگار مقیم امریکا چیست؟

من این پرونده را در دو سطح موجود و مطلوب ارزیابی می کنم.قطعاً چنانچه می خواستیم پرونده اتمی ایران در سطحی مطلوب و در چارچوب منافع ملی ایران قرار بگیرد می توانستیم از شیوه های بهتری در دیپلماسی بهره ببریم اما به هر حال مهم آنست که در حال حاضر چاره ای نداریم که بر اساس وضعیت موجود این پرونده را ارزیابی کنیم. لذا بر این اساس معتقدم با توجه به فرآیند پیش آمده که عملا منجر به رویارویی ایران با آژانس و غرب شده چاره ای نداریم جز آنکه با اتکای بر کلیت نظام و پشتوانه جمیع گروه های سیاسی با قدرت از این پرونده دفاع کنیم.



از چه چیزی در این پرونده باید دفاع کرد؟

در حال حاضر راهی برای مسامحه باقی نمانده و همه جناح ها مناسب است پشت این پرونده قرار گرفته و از حق مشروع ایران در فن آوری صلح آمیز اتمی دفاع کنند.شخصاً قائل به آن هستم که پرونده اتمی تنها ظاهری برای مقابله با کلیت نظام برآمده از انقلاب اسلامی است. 27 سال است جمهوری اسلامی متهم می شود که با سقوط پادشاهی پهلوی و اشغال سفارت آمریکا پرستیژ این ابرقدرت را شکسته و تا زمانی که آمریکا نتواند این نظام را از کرده خود پشیمان کند و با متنبه کردن آن به دیگر ملل منطقه پیغام دهد که هیچ راهی جز تمکین در برابر آمریکا وجود ندارد و از الگو شدن سلوک سلطه ستیزانه انقلاب اسلامی در منطقه ممانعت به عمل آورد از همه بهانه های موجود برای مهار جمهوری اسلامی بهره می برد.



متاسفانه در ایران با تند تر شدن فضای بین المللی روش و شیوه تعامل ایران با غرب در ماه های اخیر منتقدان فراوانی پیدا کرده است. البته این منتقدان متاسفانه تاکنون بنابر دلایلی سکوت اختیار کرده بودند ، اما آیا فکر نمی کنید اینکه "چرا ما به چنین وضعی دچار شدیم" هم مهم است؟

بله مهم است اما وظیفه سیاستمدار مدیریت بحران است اینکه چرا به اینجا کشیده شدیم بحث تحلیل گران است که پیش از این می بایست اقدام به مشاوره دادن به سیاستمداران می کردند تا به اینجا نرسیم اما حال که رسیدیم نمی توانیم در این نقطه متوقف بمانیم و با حزم اندیشی و درایت باید این مرحله را مدیریت کنیم.



آیا مدیریت چنین فضایی با شیوه ای که ما را به همین جا رهنمون کرده است باید صورت پذیرد یا با تغییر در روش؟

متاسفانه در حال حاضر پرونده در موقعیتی قرار گرفته که تغییر روش می تواند تعبیر به عقب نشینی شود اما در صورت مدیریت صحیح از همین جا هم می توان امید به توفیق داشت.



آیا تحمل تعبیر "عقب نشینی" بهتر از دادن هزینه های فراوان مادی و معنوی و برباد رفتن سرمایه های ملت نیست؟

بله اما عرض کردم که هنوز راه های دیگری بر روی ایران باز است.



کدام راه ها؟

از جمله بازی با کارت انتقال فن آوری به روسیه.



آیا فکر نمی کنید ما فقط برای مقابله با امریکا همه چیز را در حال تقدیم به روسیه هستیم؟

ببینید ایران می تواند با استناد به اجلاس پاریس که طی آن غربی ها تعهد به تامین امنیت و و تضمین اقتصادی ایران کردند از همین فرجه استفاده کرده و با پذیرش موقت انتقال فن آوری به روسیه متقابلاً خواستار رفع تحریم های اقتصادی و تضمین امنیتی از جانب شورای امنیت سازمان ملل متحد شود. گذشته از آنکه انتقال فن آوری به روسیه با اخذ تضمین های لازم در بلند مدت می تواند بنفع ایران از حیث مقرون بصرفه شدن تولیدات کارخانه مستقر در روسیه شده و ایران را از این فرصت برخوردار کند تا بتواند بازار اورانیوم را بدلیل قیمت ارزان بدست بگیرد. البته این مشروط به موافقتنامه های اصولی با طرف روسی است که آنها تضمین های لازم به ایران بدهند. به هر حال اینجا زیرکی دیپلماسی حرف اول را می زند و ایران با این کار می تواند توپ را به زمین حریف بیاندازد.



من سوالم کلی تر بود؛ در سال های بعد از انقلاب ما فقط برای مقابله با امریکا همه امتیاز ها را به امثال روسیه و چین دادیم. در حالی که هرگز چنین کشورهایی در مقابل امریکا پشتیبان ما نخواهند بود این موضوع را چگونه تحلیل می کنید؟

البته این نکته را هم باید در نظر بگیرید که متقابلاً آمریکا نیز برای ایزوله نگاه داشتن ایران همواره مجبور بود امتیازات زیادی به متحدین ولو صوری ایران از جمله روسیه و چین بدهد. یعنی می خواهم بگویم این معامله ضررده دو جانبه بوده است. اما کمتر مشاهده شد که طرف آمریکایی حسن نیتی برای بهبود مناسبات با ایران نشان دهد.



برای کدام بیشتر و حیاتی تر بوده؟

قطعاً برای ایران پر هزینه تر بود اما به هر حال انتخاب بیرون از اختیار ایران بود.



در روزهای اخیر رسانه های غربی بیش از گذشته از حمله نظامی به ایران سخن می گویند .تهدید های نظامی در مورد ایران تا چه حد واقعی و جدی است؟

در حال حاضر آنگونه که مشاهده می شود آمریکا وارد جنگ روانی با ایران شده و در جنگ روانی هم می دانید که هدف اصلی مرعوب کردن و ترساندن حریف بمنظور کوتاه آمدن است. پیام واشنگتن به تهران در جنگ روانی آن است که یا باید همچون قذافی برای ما خوش رقصی کنید و یا همچون صدام تن به بد مستی دهید. هر دو گزینه در شرایطی متفاوت ، مطلوب آمریکا است با این توضیح که در حال حاضر گزینه سرکشی ایران همانند مورد عراق این فراغت را برای آمریکا ندارد تا بتواند بلافاصله پاسخ آن را با لشکر کشی نظامی بدهد لذا بیشتر می کوشد با جنگ روانی

ایران را مرعوب کند.



آیا آغاز جنگ تبلیغاتی کنونی را می توان به نوعی جا انداختن گفتمان نظامی و برخورد خشن با ایران دانست؟

من چنین تصوری ندارم چرا که در حال حاضر آمریکا بشدت از کسر بودجه خود که به بالاترین رقم طی 50 سال گذشته رسیده در رنج است .همچنین جمهوریخواهان به نازل ترین سطح از محبوبیت در آمریکا رسیده اند گذشته از آنکه ماشین نظامی آمریکا فعلاً در عراق زمینگیر شده و آمریکا برای یک شهر آشوبی نظامی دیگر نیازمند زمان است .گذشته از آنکه جنگ با ایران متفاوت با عراق است ایران بر روی ژئوپلتیک ترین منطقه جهان نشسته و اشراف بر گلوگاه انرژی جهان در خلیج فارس این فرصت را به ایران داده تا نقشی مسلط در منطقه داشته باشد گذشته از آنکه اهمیت استراتژیک خلیج فارس این موقعیت را به این منطقه داده که حتی تحمل شلیک یک گلوله راهم نداشته باشد.



آیا واقعا امریکا را در عراق شکست خورده می دانید؟

من عرض نکردم آمریکا در عراق شکست خورده بلکه عرض من آن بود که ماشین جنگی این کشور در عراق زمینگیر است. آمریکا با ارتش دویست و پنجاه هزار نفری اش نشان داده هیچوقت نمی تواند همزمان در چند جبهه بجنگد برای درگیر شدن با ایران لااقل به یکصد هزار نیرو نياز است که در حال حاضر چنین موقعیتی را با توجه به حضور نیروهایش در عراق و افغانستانی که خود بشدت ملتهب و نیازمندند ندارد.



خوب پس امریکا در برقراری دموکراسی زوری موفق بوده؟

امریکا هرگز موفق نبوده چرا که دمکراسی یک فرآیند بومی و درون جوش است که قبل از ظواهر سخت افزاری محتاج بواطن نرم افزاری است یعنی شما می توانید با حضور نظامی ظواهر یک حکومت را گریم به ادوات دمکراسی کنید اما تا زمانی که شهروندان آن جامعه مراحل تکوین دمکراتیزاسیون را که مراحلی بطئی و ذهنی است طی نکنند ایجاد دمکراسی به لطیفه بیشتر شباهت دارد. لااقل نمونه ایران سند خوبی است که یکصد سال است در حال طی کردن این روند تکوینی است اما هنوز هم نمی توان با صراحت از استقرار دمکراسی ناب در ایران دفاع کرد هر چند نسبت به دیگر کشورهای منطقه دمکراسی ایران چند سر و گردن بالاتر است.



آیا تاکنون در دموکراسی هایی که در این چند ساله شکل گرفته از افغانستان و عراق و فلسطین و ... افراد جامعه از جمله مسلمانان ضرر کرده اند؟

چون قائل به این نیستم در این کشورها دمکراسی شکل گرفته لذا نمی توانم پاسخ مناسبی به شما بدهم .در این کشورها قدرت خارجی ونظامی با زور اسلحه وارد شده و چند ساختمان ساخته تحت عنوان پارلمان و کاخ ریاست جمهوری و چند انتخابات هم در زیر سایه تفنگ برگزار کرده اما بخوبی می دانید چنانچه پای خود را از این دو کشور بیرون بگذارد شهروندان بظاهر دمکرات شده این کشورها مجدداً به جان هم خواهند افتاد. قطعاً در چنین حالتی اسم چنین حکومتی را نمی توان دمکراسی نامید.



ولی منظور من از دموکراسی ، نهادینه شدن روش های دمکراتیک به جای توپ و تفنگ و خشونت است. آیا پیروزی حماس در انتخابات فلسطین پیروزی دموکراسی نبود؟

ببینید دمکراسی یک ترم تعریف شده در محافل آکادمیک است قبل از آنکه من و شما آنرا تعریف کنیم تعریف شده است باطن دمکراسی متکی بر تفرد کانتی است و حرف اول را خودباوری در کنار همزیستی مسالمت آمیز خودخواسته می زند. بر این اساس باید میزان دمکراتیک بودن یک کشور و شهروندان یک کشور را سنجید.



ولی برای سنجش این موضوع هم به ابزار نیاز هست و هم به ایجاد فضا.

بله اما همانطور که قبلاً عرض کردم این ابزار سازی و فضا سازی درون جوش و بطئی و انتزاعی است. دمکراسی ظرفی است که باید با محتویات بومی خود بجوشد.



ولی کسی که از اول جوانی، توپ و تفنگ وخشونت دیده که نمی تواند خودش به این فرهنگ برسد؟

و بلافاصله باید گفت قطعاً نمی تواند با توپ و تفنگ و خشونت آمریکائی هم به این موضوع برسد.



ولی توپ و تفنگ امریکایی هم بر سر امثال صدام و طالبان ریخته شد نه مردمی که می خواستند فقط زندگی کنند. هر چند در جنگ تلفات غیر نظامی هم طبیعی است.

بله حرف من هم همین است که توپ و تفنگ آمریکائی وسایل بسیار مناسبی برای سر صدام و طالبان است اما الزاماً این وسایل به درد ساختن دمکراسی نمی خورد. دمکراسی یک پروسه است نه یک پروژه از پیش طراحی شده.



با تمام این موضوعاتی که گفته شد و وضعیت خاصی که در جهان داریم رسانه های داخلی در این زمینه چه نقشی را می توانند بر عهده بگیرند؟

من تصور می کنم در حال حاضر رسانه های داخل با توجه به وضعیت خطیر کشور دو وظیفه هم زمان دارند. اولاً با بالا گرفتن وضعیت پرونده اتمی ایران باید جمیع نیروهای ملی را با بسیج افکار عمومی و مشارکت کلیه گروه های سیاسی صرف تقویت "مفاهمه ملی "برای گذار از این وضعیت کرد و ثانیاً بشکلی کاملاً گل خانه ای از نهال دمکراسی و استقلال و آزادی مطمح نظر در انقلاب اسلامی حراست و محافظت کنند. این نهال بشدت آسیب پذیر است سلطه خارجی در کنار استبداد داخلی می تواند زمینه خشکیدن آنرا فراهم کند لذا رسانه ها در این زمینه رسالت سنگینی دارند. تصادفاً ما خارج نشین ها که توفیق آنرا کسب کردیم تا در تلویزیون هما خود را وارد خانواده رسانه های فارسی زبان کنیم نيز یکی از اصلی ترین اهداف و اصول تعریف شده خودمان را حفظ تمامیت ارضی و دست آوردهای گرانسنگ ملت ایران طی سال های بعد از انقلاب با تاکید بر "مفاهمه "و" گفتمان ملی" قرار داده ایم و اجازه می خواهم در این فرصت از تریبون رسانه شما هم این مطلب را به گوش هموطنان در داخل کشور برسانم که تلویزیون "هما" خود را تریبونی مشترک برای جمیع شخصیت ها ، پیروان و سازمان های مشروع و قانونی داخل کشور می داند و این آمادگی را دارد تا برای تامین همان مفاهمه و گفتمان ملی بمنظور تقویت انسجام و منافع ملی کشور خصوصاً در مقطع حساس کنونی تریبون رسانه ای خود را در اختیار همه این بزرگواران بدون کمترین لحاظ تفاوتی از حیث جهتگیری سیاسی بدهد. من مایلم اینجا بنمایندگی از جانب مدیریت و همه همکارانم در تلویزیون "هما" این آمادگی را خدمت همه گروه های سیاسی داخل کشور اعلام کنم که این عزیزان می توانند مواضع خود را بصورت تصویری در اختیار این رسانه قرار داده و ما بدون هیچگونه چشمداشتی وفقط بمنظور تامین همان اهداف مذکور در خدمت ایشان باشیم.



از اینکه فرصتی را در اختیار ما قرار دادید تا گفت و گویی داشته باشیم ممنونم.

من هم از شما و همکارانتان متشکرم و خسته نباشید می گویم.



29/بهمن/84

روزنامه اعتماد ملی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر