بدنبال سه سال مصاف نفس گير محافظه كارها با جنبش اصلاح طلبي در سه سطح دولت ، مطبوعات و پارلمان اينك ظاهراً سطوح اين مبارزه جبراً به لايه دانشجوئي سرايت كرده و اين امر از جهاتي مي تواند هشدار دهنده باشد !
مرداد ماه سال 77 بعد از پيروزي سيد محمد خاتمي در انتخابات رياست جمهوري ، در موقعيتي كه استتار سنگيني بر روي كابينه منتخب رئيس جمهور حاكم شده بود و مطبوعات و جناح هاي سياسي تلاش مي كردند با گمانه زني ، وزراي منتخب خاتـــــــــــــــــمي را پيش بيني كنند ، طي مقاله All The President,s Men در روزنامه Iran News (1)در يك ارزيابـــــي مصلحت انديشانه ، رئيس جمهور را از انتخاب برخي از رجال سياسي در منصب وزارت اجتناب دادم .
ازجمله در آن مقاله تاكيد شده بود كه علي رغم همه شايستگي هاي عبدالله نوري براي احراز پست وزارت ليكن بدليل فقدان رهبريت مناسب در ميان نمايندگان اصلاح طلب مجلس پنجم ، شايسته است رئيس جمهور ، بودن نوري را در مجلس ترجيح بر حضورش در كابينه دهد .
بديهي بود با خروج نوري از مجلس اولاً جناح اصلاح طلب در مجلس با خلاء رهبري قدرتمند مواجه مي شد و ثانياً در كسوت وزارت ، وي براحتي در دسترس تهاجمات جناح محافظه كار قرار گرفته و همانطور كه قابل انتظار بود با حربه استيضاح از حيّز انتفاع ساقط مي شد ، كه شد !
همچنانكه در همان مقاله با استناد به مناسبات ناخوشايند محافظه كارها با عطاالله مهاجراني در سنوات گذشته ، انتصاب ايشان در مقام وزارت براي رئيس جمهور مصلحت انديشانه تلقي نشده بود.
حجم سنگين فشار بر مهاجراني طي سه سال گذشته مؤيد صحت اين ارزيابي بوده است.
متعاقباً در دي ماه سال 78 دو ماه قبل از انتخابات مجلس ششم طي مقاله صبح روز بعد در روزنامه پيام آزادي (2) ضمن آنكه پيروزي مقتدرانه كانديداهاي جناح اصلاح طلب در انتخابات مجلس را با توجه به كراهت و روي گرداني گسترده و عمومي جامعه شهروندي ايران از محافظه كارها براي تحليلگران سياسي مسائل ايران پيش بيني نه چندان دشواري تلقي كرده ، دلنگراني اصلي را به از صبح روز بعد از انتخابات مجلس ششم احاله داده بودم ، با اين استدلال كه با توجه به آنكه جناح محافظه كار بواسطه آنكه داعيه حق دارد ، جناح خود را عين ذات اسلام مي داند ، لذا به همين قياس شكست خود را شكست اسلام ! تلقي كرده و براي جبران آن تمسك به هر شيوه اي را مباح مي داند.
قشقرق برپاشده از كنفرانس برلين و متعاقباً برخورد نابردبارانه و به تعبير ميرحسين موسوي توقيف فله اي مطبوعات اصلاح طلب ، بازتابي از واكنش هيستريك محافظه كارها در قبال ناكاميابي ايشان در انتخابات مجلس ششم بود .
فروردين ماه سال جاري نيز طي مقاله روانــــــــــــــــكاوي جنبش اصلاح طلبي ايران در هفته نامه عصر ما (3) با نگرشي انتقادي به شيوه و ادبيات بكار گرفته شده در مطبوعات اصلاح طلب كه منجر به پمپاژ نفرت غير ضروري در رفتار محافظه كارها مي شد ، طبع هيجان زده و كم عمق مطبوعات را در تعارض با راهبري جنبش اصلاح طلبي ذكر كرده و مطبوعات را فاقد صلاحيت هاي لازم براي بدست گرفتن رهبري اين جنبش معرفي نمودم .
بالاخره بدنبال فريـز شدن اصلاحيه قانــــون مطبوعات در مجلس پس از ارسال نامه آيت الله خامنه اي ، در مقاله «مردي در ســــــــــايه» مندرجه در iranian (4) به ارزيابي نقش زير پوستي هاشمي رفسنجاني در فرآيند تحولات سياسي ايران ... پرداختم .
اكنون با يك تحليل آناتوميك از تحولات سه سال گذشته در ايران به وضوح مي توان صداي پاي خطر را از لايه هاي نابردبار و جوان جبهه اصلاح طلب احساس كرد !
جناح محافظه كار بعد از تلخ كامي ناشي از شكست در انتخابات رياست جمهوري سال 76 در نخستين واكنش سطح برخورد خود با اصلاح طلبان را در لايه دولتمردان خاتمي قرار داد و نزاع نامتعارف و سنگيني را ابتدا با غلامحسين كرباسچي آغاز و پس از اسقاط وي ثقل تهاجم سياسي خود را بصورت همزمان متوجه عبدالله نوري و عطاالله مهاجراني ، كليدي ترين وزراي خاتمي نمود.
اين جناح پس از آنكه موفق به خلع يد عبدالله نوري از وزارت كشور و مشايعت وي تا پشت ديوارهاي اوين شد و متعاقب مانورهاي زيگزاگي مهاجراني كه تا حدودي امكان فراغت به وي داده و مي دهد ، كانون تهاجم خود را از سطح دولتمردان خاتمي در سپهر مطبوعات اصلاح طلب قرار داد و موفق شد با شبيخوني گسترده در ارديبهشت ماه سال جاري به مطبوعات ، نسق كشانه خود را از شـّر فضولي هاي نامأنوس ايشان فارغ نمايد.
بعد از خروج اصلاحيه قانون مطبوعات از دستور كار مجلس ، نوعي سرخوردگي نيز از مجلس اصلاحات در افكار عمومي القاء شده و نمايندگان مجلــــس نيز تا حدود زيادي دچار انفعال و روزمره گي شده اند .
نابردباري جناح محافظه كار در مصاف با اصلاح طلبها نتوانست اين ضرورت را به ايشان بقبولاند كه حفظ كانون نزاع در سطح لايه هاي فوقاني با جناح اصلاح طلب بهداشتي تر و مقرون به صرفه تر براي ايشان و مصالح كل نظام است.
هر اندازه كه محافظه كارها نابخردانه كانون منازعات خود بااصلاح طلبها را به سطوح تحتاني جنبش اصلاح طلبي تنزل داده و مي دهند به همان اندازه هزينه هاي جدال سياسي در كشور بصورتي تصاعدي ميل به افزايش پيدا كرده و مي كند.
به همين دليل است كه بعد از پشت سر گذاشته شدن جدال در عرصه هاي دولتمردان و مطبوعات و پارلمان اكنون بصورتي اجتناب ناپذير پتانسيل هاي جنبش اصلاحات در لايه هاي دانشجوئي سرريز كرده و داعيه هدايت و طلايه داري جنبش اصلاحات از كريدورهاي دانشجوئي برخاسته كه بعضاً بنا به طبع جوانانه ، احساساتي و هيجان زده اين قشر پيش بيني افزايش هزينه هاي جبران ناپذير نه تنها براي خيز اصلاح طلبانه مردم ايران بلكه براي مجموعه نظام جمهوري اسلامي ايران دور از انتظار نيست .
جنبش دانشجوئي علي رغم برخورداري از حريت ، صيانت نفس و سبكبالي ليكن بدليل ناپختگي سياسي مرجع صلاحيتدار و شايسته اي براي سكانداري جنبش هاي رفرميستي نيست .
بي كفايتي رژيم پهلوي در مواجهه با جريان هاي سياسي اصلاح طلب در دهه 50 نمونه اي تلخ و عبرت آموز از انتقال طلايه داري مبارزه سياسي به كانونهاي هيجان زده و جوان دانشجوئي است كه از دل آن سازمان تروريستي مجاهديني زاده شد كه علي رغم خلوص نيت بانيان اوليه اش ، بيش از سه دهه است كه مردم ايران در حال پس دادن تاوان سنگين توحش كور ايشان مي باشند.
لزومي ندارد كه حافظه تاريخي مردم ايران گوشزد زيركانه مرحوم بازرگــان طي محاكمه اش در دادگاه پهلوي ، بواسطه ناشكيبائي رژيم وقت را بار ديگر تجربه كند كه :
«نهضت آزادي آخرين گروهي است كه در فاز سياسي با رژيم مبارزه مي كند»
هر چند خروج از فاز سياسي و تن زدن جنبش اصلاح طلبي به شهرآشوبي از رويكردهاي مورد وثوق و خوشآيند لايه هاي خشن محافظه كار است كه با استعداد بالايشان در گفتمان پارتيزاني ! مترصد آنند كه با استناد به خروج از فاز سياسي ، جواز يكسره كردن تكليف جنبش اصلاح طلبي را با توسل به استراتژي مشت آهنين و سركوب خونين ، كسب نمايند.
اين برعهده عقلاي جناح دوم خردادي است كه ضمن كنترل و القاي خويشتنداري به بدنه دانشجوئي ، فرصت تأويل سكوت برّه ها! از مفهوم استراتژي آرامش فعال را از خشونت گرايان محافظه كار و احساس گرايان اصلاح طلب مضايقه كنند.
داريوش سجادي
24 /شهريور/79
اين مقاله تحت عنوان « سکوت» در شماره 17 هفته نامه «جامعه مدنی» چاپ تهران درج گرديده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- All The President,s Men – Iran news (97 july 26)
2- صبح روز بعد – پيــــام آزادي - (5 /دي/78 )
3- روانكاوي جنبش اصلاح طلبي ايران – عصر ما - (28 /ارديبهشت/79 )
4- www.iranian.com/Opinion/2000/August/Rafsanjani
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر