۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۹, یکشنبه

ماهپاره های ماهواره!


«رابين رايت» روزنامه نگار سرشناس آمريکائی بهمن ماه گذشته در مرکز مطالعات خاورميانه دانشگاه هاروارد در کمبريج آمريکا طی يک سخنرانی در خصوص وضعيت سياسی ـ اجتماعی ايران به بررسی مطالبات فرهنگی ايرانيان پرداخت و در بخشی از اظهارات خود گفت:
«ايرانی ها علی رغم ممنوعيت استفاده از ماهواره، در خفا ضمن بهره وری از آن عمده تمايلشان به ديدن فيلم های آمريکائی است و ازجمله علاقه وافری به ديدن سريال Baywatch (سريالی که برای آمريکائيها نيز عاری از هرگونه ارزش مفهومی و تنها برخوردار از جذابيتهای Sexuality تلقی می شود) دارند»

ادعای رابين رايت هرچند برای دولتمردان ارزشگرای ايران تلخ است، اما واقعيت دارد!
ليکن اينکه حزب مشارکت ايران در نخستين نشست مطبوعاتی خود بعد از کسب پيروزی مقتدرانه در انتخابات پارلمانی بهمن ماه، از جانب علی مزروعی نماينده منتخب اين حزب در پارلمان جديد يکی از اقدامات آتی فراکسيون اصلاح طلبها در پارلمان را رفع قانون منع استفاده از ماهواره بمنظور «تحقق گردش آزاد اطلاعات»! اعلام می کند حاکی از نوعی عوامزدگی در سطح تحليل برخی از نمايندگان منتخب مردم در پارلمان جديد است.
اينکه عده ای از دولتمردان ايران تلاش می کنند اقبال مردم ايران به ماهواره را مطالبه آزادانه اطلاعات معنا کنند، قبل از بيان واقعيت در خوش بينانه ترين تحليل مُبين نوعی غفلت از تمايلات زيرپوستی جامعه ايران است.
قطعا در ايرانی که سواد انگليسی 80% مردم برای استفاده از ماهواره در نازل ترين سطح قرار دارد و حجم وسيعی از استفاده کنندگان از ماهواره را نيز اقشار غيرآکادميک و بعضا عامی دربر می گيرد، استناد به «گردش آزاد اطلاعات» در استفاده از ماهواره بين ايرانی ها (صرف نظر از خواص و محققين و تعقيب کنندگان اخبار و رويدادهای جهانی) نوعی خودفريبی است! خصوصا با توجه به آنکه محتوای شبکه های ماهواره ای موجود برخلاف شبکه کامپيوتری اينترنت که برخوردار از دريائی از اطلاعات و دانش و معرفت در کنار تفنن و سرگرمی است صرفا مشتمل بر درصدی از اخبار در کنار حجم وسيعی از فيلمها و موزيکهای کم سطح و جوانپسند می باشد، لزوما ماهواره نمی تواند در مقايسه با اينترنت ذائقه مشتاقان به برخورداری از اطلاعات آزاد را ارضاء کند.
واقعيت آنست که مطالبات اجتماعی بخش قابل توجهی از شهروندان ايرانی طی سالهای بعد از انقلاب اسلامی بواسطه مضايقه های حکومت و عدم برخورداری ايشان از فرصت مشروع جهت ارضاء سالم و بهداشتی تمايلات ژنتيکی شان بشدت تحريک و متورم شده و اکنون بصورت کُمپلکس های جنسی و عشرت خواهانه بدنبال ابزار تخليه نيازهای ژنتيکی شان می گردند.
چنانچه دولتمردان ايرانی بدنبال حل مشکل استفاده قانونی از ماهواره برای شهروندان است چاره ای ندارند که پيش از آن انگيزه های واقعی مردم در اقبال به اين پديده تکنولوژيک را برسميت بشناسند.
پيش از انقلاب اسلامی ايران و برخلاف رويه فعلی دولتمردان جمهوری اسلامی، رژيم وقت می کوشيد با دامن زدن به فضای عيش و عشرتِ اجتماعی ضمن سرگرم کردن شهروندان، فضا و فراغ بال لازم جهت پرداختن به منويّات خود را «بدون جلب توجه مردم» فراهم کند.
اينکه در رژيم پهلوی حکومت می کوشيد نوعا با مطرح کردن سوپراستارهائی مانند «داريوش اقبالی» جوانی خوش صدا و سيما در مقام يک خواننده که مدتی را نيز در زندان حکومت بخاطر ترانه ای که گقته می شد انتقادی لطيف به اصلاحات ارضی حاکميت بود، سمبُلی از مبارزه بهداشتی! به جوانان ارائه دهد مُبين آنست که پيشنهاد رژيم وقت به جوانان و ديگر شهروندان برای مبارزه و ارضاء حس جلوه گری فطريشان، جهاد در سنگر «کاباره باکارای تهران» بود! واين در حالی بود که همزمان در زير پوست شهر تلاشهای بطئی انديشمندانی چون دکتر شريعتی، نهضت انقلابی جوانان را شکل و قوام می داد.
اما ظاهرا اينک جمهوری اسلامی ايران از افراط سياست ولنگاری فرهنگی رژيم پيشين به تله تفريط آمريت های مُنزه طلبانه برای شهروندانش افتاده و با نفی فراغتهای مشروع مردم عملا سياست را در مقام يگانه سرگرمی و دلمشغولی جامعه وارد عرصه عمومی کرده است بشکلی که در حال حاضر يکی از معضلات نفس گير حکومت در ايران توده ای شدن سياست است.
اين معضل آنچنان در ساختار سياسی ايران ريشه دوانده که عملا در بسياری از مواقع سياستمداران را مجبور به پيروی از مطالبات سياسی عوامانه مردم می کند.
آغوش گشائی نسل جديد نمايندگان پارلمان ايران از مطالبات عاميانه شهروندان ضمن آنکه تبعات اجتناب ناپذيرعمومی شدن عرصه سياست در ايران را نشان می دهد همزمان می تواند مساعدتی را هم جهت دِپولتيزه کردن جامعه بشدت سياسی شده ايران فراهم کند.
حکومت در ايران بايد به مردم بيآموزاند که عرصه سياست را به احزاب بسپارند و خود در تعقيب حيات اجتماعی شان از حکومت تنها امکانات مادی و معنوی زيست اجتماعی خود را مطالبه کنند، مشروط بر آنکه حکومت نيز از ارائه اين امکانات مشروع استنکاف نَوَرزَد!

داريوش سجادی ـ آمريکا
روزنامه پيام آزادی ـ چاپ تهران
هشتم اسفند ماه هفتاد و هشت

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر