۱۳۹۲ خرداد ۱, چهارشنبه

دفاع نکردن بهتر از بد دفاع کردن است


مصباح يزدی در مراسم چهل و پنجمين سالگرد شهادت نواب صفوی در تشريح نابسامانی های فرهنگی موجود در جامعه فعلی ايران اظهار داشته:

« اگر آن روز کسروی مطالب خود را در پرده می گفت و قدم به قدم از استهزای روحانيون تا انکار ضروريات اسلام پيش رفت اما هرگز نگفت دين افيون ملت ها بلکه افيون حکومت ها هم هست ... اما امروز ما با کسانی مواجه هستيم که می گويند ... (دين) نه تنها افيون ملتها بلکه افيون حکومتها هم هست. حال اين افراد چه تفاوتی با کسروی دارند؟ ... امروز با ترويج فرهنگ تساهل و تسامح غيرت را از من و شما گرفتند بعد خيلی راحت اين غلط ها را می کنند»

وی در ادامه اظهارتش آورده:

« اگر روحيه شهادت طلبی در جامعه بود دشمن جرأت نمی کرد در جامعه اسلامی بگويد دين افيون حکومتهاست، غلط می کرد آن نادان نابخرد بگويد تاريخ مصرف احکام اسلام گذشته است»

پيش از اين نيز « سيد احمد خاتمی» نماينده مجلس خبرگان در مراسم تشييع پيکر آيت الله «احمدی ميانجی» در قم طی اظهاراتی آکنده از عصبانيت گفتاری توأم با ادبيات هيجان زده که حاکی از برآشفتگی جدی مشاراليه از روند «بزعم ايشان» اهانت به ارزش های اسلامی و مقدسات دينی است، اظهار داشته بود:

« خدا، قرآن و مقدسات دينی را زير سوال می برند ... امروز از چه می ترسيم و از چه هراس داريم؟ ... می گويند دين افيون توده هاست ... عمامه ما کفن ماست! ما سر می دهيم! اما دين خود را نمی دهيم...»

القای فضای ياس آلود و خوفناک و تلاش جهت تهييج افکار عمومی و تحريک باورهای دينی با تمسک به اظهاراتی از اين قبيل را در خوش بينانه ترين تحليل نامی نمی توان نهاد، الی دفاع بد از ساحت دين!

تعمد سخنرانان مزبور در بکار بردن ادبياتی در سخنرانيهای خود که يادآور سخنرانيهای شورانگيز امام خمينی در دهه 40 بمنظور دفاع از ناموس دين و ستيز با عوامل فاسد حکومت پهلوی می باشد، نشان دهنده عقب افتادگی سخنرانان از روند سياسی ـ فرهنگی جاری در ايران دهه 70 و ايستائی مشاراليها در همان سالهای دهه 40 می باشد.

فهم اين مسئله که دليل درخشش خمينی عزيز در قلب مردم ايران، زمان شناسی و مردم شناسی عميق معظم اله برای عموم آشنايان و ارادتمندان به آن عزيز از دست رفته بود، فهم دشواری نيست.

ظاهراً سخنرانان مزبور فراموش کرده اند که اينک برخلاف دهه 40 در راس نظام اسلام شناسی قرار دارد که راساً قادر به شناسائی آفات و خطرات در کمين دين می باشد و همانطور که در بيانات اخيرشان تاکيد داشتند راه دفاع از دين و پاسخ به شبهات ، تکفير و تفسيق و برخورد چماقی نيست.

چنانچه استعداد سخنرانان فوق در ارائه پاسخ های مستدل و منطقی «مطابق خواست رهبر انقلاب بمنظور دفاع از دين» در همين حد است، بزرگواری نمايند و ناموس دين را از دفاع خود محروم بگذارند!

دقيقاً معلوم نيست منظور سخنرانان مزبور از بيان اظهاراتی از اين دست که:

« غيرت دينی را از من و شما گرفته اند»!

«از چه می ترسيم»

« عمامه ما کفن ماست»!

« ما سر می دهيم، اما دين خود را نمی دهيم»! چيست؟

خوب است مشاراليها صراحتاً و ضمن اجتناب از برآشفتگی و تورم رگ گردن با يک بيان آرام و صميمانه بفرمايند دلنگرانی اصلی ايشان از چيست و چه می خواهند بگويند؟

چند ماه است که با استناد به سخنرانی «هاشم آقاجری» شهرآشوبی عظيمی براه انداخته اند که اصلاح طلبان گفته اند « دين افيون توده هاست»! اما معلوم نيست علی رغم همه اين شهرآشوبی ها و اکنون با تکيه بر ادبيات دهه چهلِ حضرت امام، چرا آقايان هنوز نتوانسته اند ذره ای برخوردار از حمايت و ارادت عميق مردم، همانند آنچه که نسبت به امام خمينی وجود داشت، شوند؟

حقيقتاً جای آن دارد تا همه آقايانی که از سخنرانی آقاجری برآشفته اند يکبار ديگر به متن آن سخنرانی رجوع کنند و چنانچه کماکان بر عقيده خود راسخ می مانند که مُراد سخنران همانی بوده که ايشان فهم کرده اند لازم است عميقاً در سطح سواد و فهم مباحث آکادميک خود شک کنند و در غير اينصورت تنها نتيجه ای که از اين غوغاسالاری می توان گرفت، تمايل غوغائيان به عوامفريبی است!

هرچند نمی توان مُنکر برخی نابسامانيهای فرهنگی در جامعه فعلی ايران شد اما قدر مسّلم آنست که ريشه اين نابسامانيها را قبل از ترويج فرهنگ «تساهل و تسامح» بايد در فرهنگ تعصب و تحجر و خشکه مقدسی جستجو کرد.

کسوت مشترک روحانی سخنرانان مزبور با رياست محترم جمهوری ابتدا به ساکن! القاء کننده همزبانی و فصاحت بيان ايشان با سيد محمد خاتمی است، ليکن حقيقتاً اگر قرار بود رئيس جمهور نيز همچون ايشان با چنان ادبيات و گفتمانی به دفاع و استقبال از گفتگوی تمدنها رفته و در دفاع از جايگاه جمهور اسلام در ايران با چنان لسان و منطقی رودررو شود، افتخاری برای دين رسول اکرم باقی می ماند؟

اشتراک لباس و تفاوت فاحش سلوک ايشان با رئيس جمهور در دفاع از کيان دين را نمی توان بهتر از اين فهم کرد که:

فلفل هندی سياهُ خال مه رويان سيــــــاه

هر دو جانسوزند اما اين کجا و آن کجا؟



داريوش سجادی

هفته نامه جامعه مدنی ـ شماره 18

تهران ـ 8 بهمن79

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر