نقدی بر بيانيه دفتر تحکيم وحدت
ماهيت بيانيه تحليلی دفتر تحکيم وحدت پيرامون تحولات عراق و منطقه را به تأسی از زنده ياد جلال آل احمد می توان بمثابه نعش جنبش دانشجوئی ايران تلقی کرد که پس از 70 سال مبارزات عدالت طلبانه و آزاديخواهانه جامعه دانشگاهی کشور اکنون همچون پرچمی به نشانه استيلای فرهنگ وادادگی و مسخ هويت جنبش دانشجوئی بر بام سرای مملکت به اهتزاز درآمده!
هر چند در گفتمان فعلی جامعه امروز ايران که جوان نوازی و صدر نشانی دانشجويان کشور مُبدل به گفتمان قالب در لهجه و گويش همه گرايشها و جناح های سياسی ايران بمنظور بدست آوردن دل ايشان شده و تندی و تلخی کردن با جوانان حکماً افاده معنای خودکشی سياسی را پيدا کرده اما در تبيين بيانيه دفتر تحکيم وحدت که بمثابه منشور روحيات نسل جوان فرهيخته و دانشجوی کشور است لازم دانستم فرای از تعارفات و تعلقات مصطلح و کسل کننده رايج ، زبان خود در اين وجيزه را به تلخی توأم با صراحت بيآلايم که بقول زنده ياد علی حاتمی تا روز خوشدلی زبانمان به خوشی نمی چرخد!
جوان خصوصاً جوان دانشجو را به صفت جوانی و سبک بالی توأم با فرهيختگی می توان به تعبير آن پير غنوده در خاک آنانی توصيف کرد که رشته تعلقات درس و بحث و مدرسه را بريده و عقال تمنيات دنيا را از پای حقيقت علم برگرفته و سبکبالان در شوق ميهمانی عرشيان و مشتاق خلسه حضور و بی تاب سرايش سرود در مجمع ملکوتی يانند و حال ما خاکيان در بند اول کتاب منيّت خود مانده ايم و از اين قافله بانگ جرسی می شنويم.
جوان به صفت صافی و صرافت و صداقتش نه در ايران که در همه جهان مظهر عدالت خواهی ستم ستيزی بوده است. سهم جوانان دانشجو در تمامی جنبش های عدالتخواهانه و ظلم ستيزانه جهان قطور ترين و قابل دفاع ترين بخش تاريخ مبارزات مردم ستمديده در گستره تاريخ معاصر جهان بوده و می باشد و خوشبختانه پرونده جنبش دانشجوئی ايران در کنار ديگر جنبشهای دانشجوئی پرونده ای قابل دفاع و افتخار آميز است.
اما متاسفانه علی رغم همه افتخارات تحسين برانگيز جنبش دانشجوئی ايران صدور بيانيه اخير تحکيم وحدت آب سردی بر جميع مبارزات پيشين جنبش دانشجوئی ايران بود که تلخی آن را تا مدتها نمی توان فراموش کرد.
دانشجويان محترمی که در غالب انجمن های اسلامی 24 دانشگاه کشور امضای خود را در پای اين بيانه گذاشته اند اکنون مسئوليت بسيار طاقت فرسائی برای پاسخگوئی به تاريخ مبارزات دانشجوئی کشور دارند.
خوبست نخست دفتر تحکيم وحدت که در ابتدای بيانه خود با اشاره به لشگرکشی ارتش ايالات متحده آمريکا به عراق و توفيق اين کشور در سرنگونی حکومت ظالمانه صدام حسين اظهار داشته:
«خداي محول الحول و الاحول دعاي حول حالناي ملت عراق را زودتر از ديگر ملل در ابتداي بهار، مستجاب كرده و در بهار طبيعت، بهار بغداد را نيز فرا رساند و فرصت را در اختيار ملت قرار داد» اکنون به اين پرسش پاسخ دهد که بر اساس کدام تلقی و تفسير، فزون خواهی و توسعه طلبی ارتش ايالات متحده آمريکا عليه متحد پيشين خود را بنده نوازی خداوند متعال نسبت به مردم عراق و فرا رسيدن بهار بغداد قلمداد کرده اند؟
اگر حضور و سلطه آمريکا بر تماميت کشور مسلمان عراق حضور فرخنده و مبارکی است که بشارت دهنده آغاز بهار سياسی بغداد باشد چه لزومی داشته و دارد که جامعه دانشگاهی کشور همه ساله در 16 آذر به بزرگداشت سه آذر اهورائی جنبش دانشجوئی ايران که در پيشگاه قدوم معاون رئيس جمهور وقت آمريکا قربانی شدند، مراسم برائت از کودتای ننگين 28 مرداد برگزار کند؟
دفتر تحکيم وحدت چنانچه صادقانه به محتوای بيانيه خود التزام دارد قهراً از اين به بعد می تواند ضمن ملامت دکتر مصدق که بقول مرتضی مرديها بی جهت با استعمار انگلستان درافتاد و ايران را از نعمت مستعمره و متمدن شدن! محروم ساخت مراسم بهاريه سياسی ايران از بعد از کودتای 28 مرداد برگزار نمايد!
اخيراً گويش روشنفکری ايران گويا متحول شده و با افتخار کشف جديد خود را اعلام می کند که سياست خارجی آمريکا تا قبل از فروپاشی جهان کمونيست را بايد در پارادايم جنگ سرد ارزيابی کرد و بر اين اساس توسعه طلبی و دخالتهای ناموجه و نامشروع و بعضاً جنايتکارانه دولتمردان آمريکا در اقصی نقاط جهان را می بايست صرفاً در چارچوب تعهد اين کشور برای صيانت از جهان آزاد در مقابل توسعه طلبی ارتش سرخ مورد مداقه قرار داد.
انصافاً اين حرف درستی است اما همه حرف نيست و ايشان سهواً يا عمداً نيمه ديگر ديپلماسی ايالات متحده را ناديده می گيرند.
درست است که استراتژی سياسی آمريکا در خلال جنگ سرد صرفاً مبتنی بر ايزوله کردن ارتش سرخ در پشت مرزهای بهداشتی مورد وثوق واشنگتن بود و به همين دليل هم در تامين هدف اصلی خود چندان اهميتی به ماهيت رژيم های موجود در جمع متحدان منطقه ای خود نداده و از آنها صرفاً بعنوان حافظان خط مقدم نبرد با خطر سرخ بهره می برد و اکنون که فارغ از دغدغه توسعه طلبی فوبيای کمونيست شده انساندوستانه درصدد استقرار دموکراسی و آزادی در ديکتاتوريهای پيش از اين متحد خود برآمده ! اما نکته مغفول در اين کشف جديد جامعه روشنفکری ايران عدم توجه به استراتژيهای اقتصادی آمريکا در خلال جنگ سرد است که بدون کمترين تغييری و با شدتی بيشتر همچنان ادامه دارد.
چنانچه با تسامح بتوان کودتای 28 مرداد سيا در ايران را از سر خيرانديشی کاخ سفيد و بمنظور مهار نفوذ کمونيسم در ايران و منطقه تلقی کنيم با داستان کنسرسيوم و و دلارهای نفتی آمريکا و سيل محصولات و فرآورده های مصرفی کمپانيهای آمريکائی با چاشنی فرهنگ نامأنوس اين کشور به ايران و خاورميانه و صدور گسترده منابع معدنی و نفتی موجود در منطقه چگونه بايد برخورد کرد؟
دوستان عزيز دفتر تحکيم وحدت!
ايالات متحده آمريکا در عرصه اقتصادی نه از سر غرور و تکبر و رخوت بلکه منبعث از ذات و سرشت ساختار سرمايه داری خود محتاج آنست که 70 درصد منابع طبيعی دنيا را جهت سرپا نگاه داشتن سيستم اقتصادی خود ببلعد. در همين چارچوب است که شعار جهانی سازی را صادقانه سر می دهد اما ما جهان سومی ها اين شعار را بد ترجمه می کنيم.
جهانی سازی آمريکائی و اصرار بر پايان تاريخ در اردوی ليبرال دموکراسی به معنای آن نيست که همه مثل ما شويد بلکه بر اين واقعيت اذعان دارد که همه مال ما شويد! اين انحصار طلبی هم از سر نياز و استيصال است نه غرور و تکبر! جهان گنجايش و ظرفيت برای دو آمريکا با رعايت تمامی ضوابط و ساختارهای موجود در اين کشور را ندارد. برای حفظ و تداوم اين غول سرمايه داری که محتاج بلعيدن 70 درصد منابع طبيعی جهان است هر کسی که در کاخ سفيد قرار بگيرد چاره ای ندارد که از تمامی ابزارهای موجود اعم از ترور و کودتا و جنگ و تحريم اقتصادی و تبليغات رسانه ای برای تداوم روند نظام سرمايه داری اين کشور بهره برداری کند.
اين کمال ساده انديشی است که لشگرکشی به عراق را به حساب خيرانديشی آمريکا نسبت به مردم اين کشور بعد از فارغ شدنش از دغدغه فوبيای سرخ بگذاريد و ناسنجيده در بيانيه خود اظهار داريد:
« هر گاه ابتدايي ترين آزاديهاي مردمان يك سرزمين ناديده گرفته شود و ظلم حاكمان در قالب هاي مختلف چون نسل كشي و جنايت و قتل معارضان و دگر انديشان، نقض حقوق بشر و سلب آزاديهاي اجتماعي افراد و در بند كردن انديشمندان و خفه كردن صداي ملت براي آن ملك جاري و ساري باشد و اميد و توان رفع اين ظلم و دفاع از مظلومان در درون آن سرزمين به مقتضاي سركوب و ارعاب و خفقان حاكم، وجود نداشته باشد، آنگاه نه فقط آمريكا كه هر كشوري و هر فردي حق دارد به كمك آن ملت مظلوم و در بند آيد »
دوستان عزيز در دفتر تحکيم وحدت
شما در بخشی از بيانيه خود با اشاره به طبع و ماهيت خشن جنگ که برخوردار از خونريزی اجتناب ناپذير است، آورده ايد:
« هر زمان انجام جنگي ناگزير باشد اگر نمي توان اين تبعات را به صفر رساند ولي قطعا اين مسووليت بر آغاز كنندگان جنگ خواهد بود كه سعي در به حداقل رساندن اين تبعات داشته باشند .... براي برچيدن بساط حكومت خودكامه و ديكتاتوري سياه صدام و پايان دادن به خيال بافي ها و كشورگشايي هاي هوسرانانه وي ، شايد هيچ راهي عملي تر، سريعتر و كم هزينه تر از آنچه كه در جريان حمله به عراق رخ داد، نباشد چرا كه در طول اين 30 سال و به خصوص 10 سال اخير ثابت شده بود كه حكومت صدام نه با شعار مرگ بر صدام ميليون ها ايراني در طول جنگ و الموت لصدام ميليون ها عراقي مظلوم و در بند وي و نه با توان حكيم و چلبي و بارزاني و طالباني و ... ساقط شدني نبوده و اگر به فرض محال به تصور قيام و انتفاضه اي اين حكومت برچيده شدني هم مي بود، قطعا آمار كشته شدگان و تلفات چنين انتفاضه اي در عراق به مراتب بيش از دهها برابر تلفات حمله آمريكا به عراق بود بنابراين براي سرنگوني صدام، نه قيام و انتفاضه، نه شعار و نفرين و نه حتي کودتا هيچيك عملي و كافي نبود و تنها راه ممكن اعمال زور و فشار و حتي حمله نظامي از سوي سازمان ملل و يا يك قدرت نظامي برتر بود .... بنابر اين انتظار سقوط بدون هزينه و خونريزي حکومت اقتدارگرا و سفاک صدام که به مدت 30 سال ، حيات ملت عراق را در چنگال آهنين خود گرفته بود انتظاري ناممکن و بلکه غيرعقلانيست»
دوستان عزيز در دفتر تحکيم وحدت
خلاصه و صريح اين بخش از بيانيه مزبورتان تاکيد بر 3 نکته است:
سقوط صدام توسط مردم عراق تعليق به محال بود.
تن دادن به خشونت و خونريزی برای سرنگونی حکومت صدام بلااشکال بود.
ميزان کشته شدگان در اين جنگ توسط آمريکا قابل تحمل و توجيه است.
حال خوبست برای رفع هرگونه ابهام در تاريخ اين نکته را در بيانيه خود روشن کنيد که ايالات متحده آمريکا از چه زمانی به ماهيت ظالمانه و جنايتکار رژيم صدام حسين پی برد که اينک بيانيه شما آب توبه و رستگاری را بر عملکرد جنگ طلبانه کاخ سفيد عليه رژيم بعث حاکم بر عراق می ريزد؟
تا زمانيکه صدام عنصر مناسب و قابل اعتمادی برای مهار ايران و حفظ توازن قوا در منطقه در مقابل جمهوری اسلامی بود کاخ سفيد چشم خود را بر روی تمامی جنايتهای اين رژيم بسته بود. چطور آن زمانی که همين صدام با حمايت کامل نظامی و تسليحاتی و اقتصادی و سياسی و اطلاعاتی جميع دولتهای غربی و شوروی سابق در کنار قلع وقمع مردم خود اقدام به جنگی 8 ساله با وطن مشترکمان کرد و جوانان ايران را در کنار ظرفيتها و توانمنديهای اقتصادی کشور به فنا کشاند طبع انساندوستانه ارتش ايالات متحده آمريکا هرگز به نفع آزادی و دموکراسی در ايران و عراق جريحه دار نشد؟
شما در بيانيه خود تلويحاً بی کفايتی و ناتوانی مردم عراق در مبارزه با رژيم صدام را شرط لازم الکفايه مداخله ارتش آمريکا در عراق ولو با تقبل کشتار در سطحی کمتر اعلام کرده ايد! و ناجوامردانه و در ايهام هشداره همين نسخه را به دولتمردان ايران داده ايد!!!
اولاً اين کمال بی انصافی است که سالها مبارزه مردم عراق عليه حکومت صدام را در پيش پای چکمه پوشان آمريکائی قربانی کنيد. مطمئن باشيد اگر نبود حمايت همه جانبه و چشم پوشی واشنگتن از جنايتهای صدام در تمامی طول سالهای حاکميت وی بر عراق، مردم اين کشور خود راساً و بخوبی توان به زير کشيدن حکومت وی را داشتند.
همانطور که زنده ياد احمد شاه مسعود قبلاً به حاميان طالبان و مداخله گران در افغانستان گفته بود که شما ما را از شر حمايت خود از طالبان و دخالت از امور افغانستان محروم سازيد ما شخصاً خود توان از بين بردن طالبان را داريم.
صدام سالها با سوبسيد واشنگتن برای مهار ايران مجوز جنايت در عراق را داشت. اگر چراغ سبز آمريکا در سرکوب قيام شيعيان در سال 91 نبود مطمئن باشيد همان سال ريشه حکومت بعث از عراق کنده شده بود. همانطور که سالها مبارزه مردم باکفايت فلسطين چنانچه تنها يک روز برخوردار از عدم حمايت همه جانبه ايالات متحده آمريکا از جنايتهای و سياستهای ظالمانه دولت تل آويو شود مطمئن باشيد پرونده جنايات اسرائيل در فلسطين اشغالی به طرفه العينی بسته خواهد شد.
گذشته از آن شما که در بيانيه خود مجوز اعمال جنگ و خشونت را برای سرنگونی صدام توسط آمريکا را بدليل ناتوانی و بی کفايتی مردم عراق در مبارزه با آن رژيم را صادر کرده ايد، بايد به لوازم ادعای خود نيز پايبند باشيد.
اگربزعم شما اعمال جنگ و خشونت توسط کشوری خارجی برای سرنگونی حکومتهای بی اعتنا به مطالبات مردم قابل دفاع است و در جابجای بيانيه خود به صراحت با نشان دادن ساز و برگ نظامی آمريکا حکومت ايران را نيز از بی توجهی اش به مطالبات مردم پروا داده ايد، بسم الله ، بجای صدور مجوز کشتار و مداخله نظامی برای ارتش آمريکا عليه حکومت ايران خودتان راساً بکشيد!!!
نسل من پيش از اين باکفايتی خود را با انقلابی مردمی و فراگير عليه حکومتی بمراتب قدرتمند تر و سفاک تر از صدام حسين در بهمن 57 به اثبات رساند اکنون هم با اعتقاد بر قابليت اصلاح پذيری وجوه نامتعارف نظام برآمده از آن انقلاب با شدت و ضعف بدنبال تکميل نارسائيهای آن است.
اما شما که قائل به خشونت هستيد خود را از طعم شيرين! آن محروم نکرده و بجای آنکه در لفافه ترغيب ارتش آمريکا را برای حمله به ايران دامن بزنيد ، برای اثبات باکفايتی خود بکوشيد بجای ارتش آمريکا شخصاً خون غاصبين حقوقتان را بريزيد. لااقل در آنصورت در عين حاليکه متهم به خشونت ورزی می شويد در ازای آن بجای آمريکائيها راساً از کليه حقوق و مزايا و غنائم جنگی برخوردار خواهيد شد!
دوستان عزيز دفتر تحکيم وحدت
در بخش ديگری از بيانيه خود پرسيده ايد:
« براستي ضرر تجاوز عراق به ايران و وقوع 8 سال جنگ با ضرر كدام اقدام اسرائيل براي ما برابري مي كند ؟ ضربه اي كه 8 سال جنگ بين دو كشور مسلمان ايران و عراق نصيب اسلام و مسلمين كرد با كدام عمل حكومت اسرائيل بر عليه كشورهاي اسلامي قابل مقايسه است؟ »
متاسفانه اين پندار غلط نيز مدتی است که توسط برخی از دوستان روشنفکر در ايران دامن زده شده که مشکل عمده سياست خارجی ايران فلسطين محوری بودن آن است.
عزيزان دانشجو من و شما پيرو دينی هستيم که امام سوم مان با رساترين بانگ خطابمان کرد که «اگر دين نداريد آزاده باشيد» خوشبختانه شما دين هم داريد. مسئله فلسطين را حتی اگر با آموزه های دينی هم نتوانيم يا نخواهيم ارزيابی کنيم سرشت و ماهيت انسانی و اخلاقی ما اين وظيفه را بر عهده تک تک ما و همه انسانهای آزاده جهان می گذارد که از اين ملت مظلوم و محروم دفاع کنيم گذشته از آنکه اينجانب به ضرس قاطع اعتقاد دارم خط اول تامين منافع ملی ايران در فلسطين قرار دارد.
تمامی توطئه ها و کارشکنی های دو دهه گذشته که گريبانگير کشور مشترکمان شد را صرف نظر از بی مبالاتی ها و بی تجربگی ها و بی کفايتی برخی از مسئولين کشور بدون ذره ای ترديد برخاسته از دسايس صهيونيسم بين الملل بدانيد.
دوستان دانشجو
اسرائيل بخش مسلطی از حاکميت ايالات متحده آمريکا است. بخش اصلی و عمده سرمايه گذاريهای کلان و تجاری آمريکا متعلق به شهرمندان يهودی آمريکائی است که مطابق قانون اساسی اسرائيل شهروند اين کشور محسوب می شوند و در تحليل نهائی قبل از آنکه خود را آمريکائی بدانند، همواره به جانب اسرائيل غش کرده و می کنند. کمال ساده انديشی است که تصور شود اسرائيل به اعتبار نفوذ مسلط خود بر ساختار تصميم گيری ايالات متحده ذره ای اجازه دهد اين کشور بدون لحاظ منافع ملی دولت اسرائيل در خاورميانه سياست ورزی کند. تمامی کارشکنی های صورت گرفته در مسير سياست خارجی و بعضاً داخلی جمهوری اسلامی ايران را از جنگ تحميلی 8 ساله تا ده ها و صدها دسيسه و خدعه و فريب و نيرنگ عليه کشورمان را حتی برای يک لحظه هم بدون نفوذ و حضور تل آويو در هرم تصميم گيری ايالات متحده آمريکا تصور نکنيد. نفوذی که در مواقع متعددی لطمه زننده به منافع ملی مردم آمريکا نيز شده و اين کشور و مردم آن را بلاگردان زياده خواهی ها و جنايتکاری و توسعه طلبی عده ای صهيونيست کرده است.
دوستان عزيز تحکيم وحدت
در انتها متوازعانه آن بخش از بدنه جنبش دانشجوئی ايران که هم دلی با بيانيه صادره دفتر تحکيم وحدت دارند را توصيه می کنم که اگر دين نداريد که مطمئنم داريد اگر آزاده نيستيد که مطمئنم هستيد اگر از حماقتها و کارشکنی های جناحی در ايران در روند جنبش اصلاح طلبی ايران دل چرکين و آزرده خاطر شده ايد لااقل صداقت داشته باشيد و بجای آنکه با بيانی نامتعارف و نامانوس با گويش جنبش دانشجوئی از زمين و زمان ادله بر موجه بودن جنگ و لشگرکشی ايالات متحده آمريکا به عراق بيآوريد، صادقانه همچون مرحوم مدرس در پاسخ به رضا خان که از دست مخالفتهای سيد در مسير يکه تازيهايش به جان آمده و از وی پرسيد از جان من چه ميخواهی؟ بدون پرده پوشی و گريم بگوئيد: ميخواهم نباشی!!! لااقل اين خواسته قابل دفاع و محکمه پسندتر در حافظه تاريخ است.
جنبش اصلاح طلبی موجود ايران نه توان معجزه دارد و نه کيمياگری بلد است! خاتمی تاوان چه چيزی را بايد پس بدهد؟ عجولی و تند روری نسل جوان يا حماقت و پس روی و تحجر جناح محافظه کار را؟ اگر يِارای همراهی اش را نداريد لااقل در مسير راه طی شده ولو لاک پشتی اش کارشکنی نکنيد.
دوستان عزيز دفتر تحکيم وحدت
چشم های خود را بگشائيد. وطن مشترکمان در خطرناک ترين موقعيت سياسی خود قرار گرفته. شهر آنقدر شلوغ شده که بقايای مشتی رجاله سلطنت طلب خارج نشين که دستانشان آلوده در همه ويرانی های کشور مشترکمان در دوران حاکميت ايشان بوده اکنون بوی کباب شنيده و جوانکی بازمانده از آن حکومت منحوس را تعزيه گردان واريته های سياسی خود در بُردن دل مسئولين کاخ سفيد کرده و بی شرمانه جنبش اصلاح طلبی موجود در ايران را که شما نيز بخش قابل توجهی از آن هستيد، به نفع منويّات بولهوسانه خود مصادره کرده و ادعای مالکيت بر آن را نزد حاکمان کاخ سفيد می نمايند!
دوستان عزير در دفتر تحکيم وحدت
اگر اميدی به پيدا کردن کاوه ای ديگر در مصاف با حاکمان ضحاک صفت نداريد و و از آمدن اسکندری ديگر نيز افسوس نمی خوريد! صادقانه اين شعر يغمای نيشابوری را در خلوت خود نجوا کنيد که :
همه نالند از چنگيز و من نالم از اين مردم
که زآن چه زين ميان چنگيزواری برنمی خيزد؟
که رو در رو کند آئين زشتِ زشتکاران را
چرا از اين ميان آئينه داری برنمی خيزد؟
داريوش سجادی
8/خرداد/82
آمريکا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر