۱۳۹۲ خرداد ۳, جمعه

پاسخی مجدد به نماينده ای مذبذب


لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظيم

متعاقب پاسخ پيشين اينجانب به يکی از نمايندگان مجلس شورای اسلامی ايران بنام «سعيد ابوطالب» که طی آن، بديهه سرائی مشاراليه در خصوص تلويزيون هما با تغیّری تعمدی بمنظور توهم زدائی از وی کتابت شد، مشاهده گرديد، نامبرده مجدداً بر مواضع پيشين خود ابرام ورزيده و طی مصاحبه با سايت نه چندان مجهول الهويه! روز، مطالب جديد و کذبی را مطرح کرده که علی الظاهر مؤيد آنست:
صياد به نيت شکار به نخجيرگاه نيآمده!

مزيد اطلاع معروض می دارد جوابيه قبلی تحت عنوان « نی نوازی ابوطالب» برای حضور ذهن نامطلعان از پيشينه اين بحث، در آدرس های زير موجود است:
http://www.tik.ir/display/?ID=25843&page=1
http://news.gooya.eu/columnists/archives/050460.php

نکات واجب الجواب به مشاراليه در مصاحبه با سايت روز سه محور را در بر می گيرد:
۱ـ ايشان در آن مصاحبه مدعی شده اند آقای اديب هاشمی، همکار اينجانب در تلويزيون هما با وی تماس تلفنی داشته و طی آن تماس متقاضی عذرخواهی از ايشان بواسطه درج مطلب «نی نوازی ابوطالب» توسط اينجانب شده که ظاهراً آن نماينده نيز از سر بی نيازی از پذيرش آن عذر خواهی، استنکاف ورزيده و گفته اند:
«من نيازی به عذرخواهی شما ندارم و حرف من اين است که شما غيرقانونی هستيد»
۲ـ مشاراليه همچنين در بخش ديگری از مصاحبه مزبور افاضه فرموده که:
در مورد شبکه های فارسی زبان خارج از کشور مانند هما ... خود آقای سجادی با من تماس گرفت. چندين بار تلفنی با هم صحبت کرديم. هر بار هم صحبت ما بسيار دوستانه بود. ايشان از ما تقاضای انجام مصاحبه کرد و من بارها به ايشان گفتم که من اصلاً دوست ندارم صحبت با ايشان به شکل رسانه ای پخش شود.
۳ـ مشاراليه در فراز ديگری از اين مصاحبه اظهار داشته:
ما از مسئولين «هما تی وی» دعوت کرديم آمدند ايران. آقای خزعلی آمدند. ما در کميسيون فرهنگی نشستيم با آنها حرف زديم. ما تا اين حد به اين دوستان مان احترام گذاشتيم ... بحث ما اين است که اين شبکه ها غيرقانونی است.
لازم به ذکر است بعد از اين مصاحبه و بدنبال تماس مسئولان محترم سايت وزين انتخاب با نماينده مزبور جهت انجام مناظره ای بين دو طرف اين مجادله آن هم به اين واسطه که پاسخ اينجانب (نی نوازی ابوطالب) پيشتر در سايت وزين انتخاب درج شده بود، مسئولان محترم سايت مزبور مواجه با پاسخ نامبرده شده مبنی بر آنکه:
آقای سجادی يادداشت بی ادبانه ای عليه من نوشته اند و شما هم آن را منتشر کرديد، لذا سجادی بايد از من عذرخواهی کند تا با او مناظره کنم!
ـــــــــــــــــــــــ
هر چند در موقعيت فعلی که موضوعات بسيار مهم و اساسی تری مبتلابه مقدرات کشور شده، پرداختن به ابتلائاتی نظير ابوطالب اثبات کننده بی تعهدی به مردم و بی التزامی به منافع ملی کشور است اما برای بستن اين پرونده توضيحات ذيل را بر ذمه خود فرض می دانم:

اولاً در پاسخ به آن بخش از اظهارات نماينده مزبور که بنقل از آقای اديب هاشمی مدعی عذرخواهی وکالتی ايشان از مشاراليه شده اند، سه بار از نماينده مزبور می پرسم:
آيا مطمئنيد همکار اينجانب، آقای اديب هاشمی چنين حرفی را در مکالمه تلفنی خود با شما مطرح کرده اند؟
تکرار می کنم:
آيا مطمئنيد همکار اينجانب، آقای اديب هاشمی چنين حرفی را در مکالمه تلفنی خود با شما مطرح کرده اند؟
مجدداً و از سر دقت اين سوال را بخوانيد:
آيا مطمئنيد همکار اينجانب، آقای اديب هاشمی چنين حرفی را در مکالمه تلفنی خود با شما مطرح کرده اند؟
عجله نکنيد و در پاسخگوئی خود را دچار معصيت کبيره نفرمائيد؟
صادقانه پاسخ بگوئيد والی به جنابعالی و ديگران ثابت خواهم کرد شورای محترم نگهبان در تعيين صلاحيت نامزدهای مجلس شورای اسلامی دچار غفلت شده و مرتکبين به معصيت کبيره دروغگوئی را انشاالله از سر سهو راهی پارلمان کرده چرا که در مجموع ۳۷ دقيقه مکالمه تلفنی آقای اديب هاشمی با جنابعالی،ايشان يک بار هم چنين حرفی را نزدند و بلکه اين جنابعالی بوديد که بارها با اين «کشف» که:
سجادی به من بعنوان نماينده مردم که حداقل مستظهر به يکصدهزار رای شهروندان ايرانی هستم توهين کرده، متقاضی عذرخواهی رسمی اينجانب از خود شده بوديد.

تکذيب کنيد تا جنابعالی و خوانندگان اين مطلب را استماعاً! توجيه نمايم.

لازم به ذکر است آقای اديب هاشمی نيز در آدرس زير مستقلاً پاسخ اکاذيب نماينده مزبور را داده اند:
http://r0ozonline.com/02article/017333.shtml

اما در مورد کشف نماينده مزبور مبنی بر توهين سجادی به نماينده يکصدهزار رائی مردم، هم بايد تاکيد کنم که ظاهراً مشاراليه پاسخ قبلی اينجانب به خود را (نی نوازی ابوطالب) از سر دقت نخوانده اند.
اينجانب در ابتدای آن مطلب به صراحت اعلام کرده بودم که تعمداً زبان و گويشی تند در کتابت آن مطلب برگزيده ام تا بدينوسيله نامبرده را از توهّم به در آورده و جايگاه ايشان را در جامعه تفهيم نمايم که به صفت نماينده بودن شان در مقام نوکری مردم نشسته اند.
اميد داشتم تا بدينوسيله به ايشان تفهيم شود مردم ولی نعمت شان هستند و در کسوت خدمتگذار مردم، نسبت ايشان با موکلين شان مبتنی بر اين معادله است که ايشان نوکرند و مردم ارباب و بر همين اساس بايد بپذيرند اربابان ايشان که مردم اند در تندی و تغیّر با وکلای خود، هم مُحق اند و هم مکلف.
اساساً بر همين منطق در مطلب پيشين (نی نوازی ابوطالب) همه هدف نويسنده تغیـّر و تندی به نماينده مزبور قرار گرفته بود!
ظاهراً يا نماينده مزبور متوجه نشده يا تمايلی به متوجه شدن ندارند.
اينجانب در مقام يکی از موکلان ايشان تعمداً و از سر آگاهی و با نیّت تندی و عتاب به موکلم آن مطلب را قلمی کرده بودم، آن هم بر اين اساس که ايشان را از توهّم رابطه ارباب و رعيتی خود با مردم خارج نمايم. حال اينکه نماينده مزبور عرض خود می برند و مکرراً و در فرصت های مختلف متقاضی عذرخواهی اينجانب از خود می شوند! ظاهراً مؤيد کـُند ذهنی مشاراليه است.
نماينده مزبور حداکثر لطف کنند و برای اعاده حيثيت خود، شکايت به قوه قضائيه ببرند.
اين که ديگر معادله چند مجهولی پيچيده ای نيست.
اينجانب به ايشان تـُندی کرده ام و بر اساس قانون تاوان آن را می دهم.
اگر تاوان آن نقدی است، شماره حساب بدهند تا به حساب شان واريز شود.
اساساً اگر مشکل با پول حل می شود، مسئولين محترم قوه قضائيه لطف کرده دقيقاً جدول لگاريتم ميزان جريمه های نقدی تغیـُـّّر شهروندان به مسئولين و نمايندگان کشور را اعلام کنند تا از اين به بعد ابتدا پولش را واريز کنيم و سپس مسئولين مان را مورد عتاب و شماتت خود قرار دهيم .
اگر هم جزای ديگری اعم از شلاق و زندان دارد، آنرا تا بازگشت اينجانب به کشور معلق نگاه دارند، بمجرد ورود به کشور در خدمت عدليه خواهيم بود.
اينکه ديگر شهرآشوبی ندارد که نماينده مزبور وقت و بی وقت متقاضی عذرخواهی اينجانب از خود می شوند.
نخير آقا. اينجانب از جنابعالی پوزش بخواه نيستم. نازکدلی نفرموده و عريضه به عدليه ببريد و بيش از اين هم وقت خود و اينجانب را به بطالت نکشانيد.
از سوی ديگر اگر طبع لطيف نماينده مزبور به اعتبار تنها يکصد هزار رای، توان تحمل تندی موکلان شان با خود را ندارد، پس چگونه هشت سال اسائه ادب و توهين و افترا نسبت به منتخب مردم در کسوت رياست جمهوری آن هم با پشتوانه بيش از ۲۰ ميليون رای، يکبار هم موجبات تکدر خاطر طبع لطيف و احساساتی اين نماينده زودرنج و دل نازک را فراهم نکرد؟
اصلاً همه آن هشت سال به کنار، اما آيا زبان نماينده زودرنج ما دچار لکنت می شد چنانچه با همين منطق، معترض اساعه ادب اخير همسر محترم سخنگوی دولت نسبت به آقايان هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی منتخبين مردم طی چهار دوره رياست جمهوری پيش از آقای احمدی نژاد می شد؟ قهراً اصول گرائی نماينده مزبور که نبايد و نمی تواند استثناپذير باشد!
البته اين بدان معنا نيست که اينجانب نيز متقاضی ادبيات خاکسارانه و مديحه سرايانه مردم نسبت به دولتمردان و مسئولين کشور باشم. همانطور که رئيس جمهور محترم پيشين نيز نشان داد تا چه اندازه برخوردار از سعه صدر بوده و می باشند که همه آن نارفيقی ها و زخم زبان ها را به اعتبار لوازم اجتناب ناپذير حضور در دنيای سياست، غمض عين فرمودند.
مزيد اطلاع نماينده مزبور بايد معروض دارد حضور و ورود در سياست نازکدلی و زودرنجی را برنمی تابد.
اگر توان و تحمل نقد و استهزا و بلکه توهين به خود در عرصه سياست را نداريد از ابتدا اشتباه فرموده ايد که وارد دنيای پر تلاطم و بی ترحم و بلکه خشن سياست شديد.
آشنايان با سابقه قلمی اينجانب نيز به خوبی استحضار دارند که داريوش سجادی در عرصه روزنامه نگاری سياسی، اشتهاری زبان زد به پوست کلفتی و بلکه ناسزا شنوی آن هم در مبتذل ترين و نازل ترين سطح ادبيات لمپنی و چارواداری داشته و دارد.
البته افتخار ندارد اما التزام اجتناب ناپذير کار سياسی، بردباری و شکيبائی است.
مزيد اطلاع نماينده مزبور نيز معروض می دارد، اينکه ندای «از من عذر خواهی کنيد» وقت و بی وقت ايشان کمتر مورد اقبال اينجانب قرار گرفته و می گيرد يادآور اصرار شرفيابی اعضا سازمان مجاهدين خلق پيش از انقلاب در محضر مرحوم خمينی است که نهايتاً معظم اله خطاب به ايشان فرمودند:
چنانچه کمترين امکان رستگاری در پيشينه آن سازمان می ديدم، شخصاً به استقبال و ملاقات با ايشان می رفتم. حال به تاسی از بنيان گذار جمهوری اسلامی، اينجانب نيز تاکيد دارم چنانچه در ناصيه نماينده مزبور کمترين بارقه و نور تنبّـُه يا تأديبی از رفتار پيشين شان رصد می شد، شخصاً و رسماً و تمام قد! خدمت مشاراليه عذر تقصير می بردم.
اما متاسفم که هر چه بيشتر تواضع و فروتنی را در سلوک نامبرده کاويديم، کمتر يافتيم.
از آنجا که ملاحظه شد نماينده مزبور اخيراً متاثر و هيجان زده از سلحشوری های جوانان غيور حزب الله در مصاف با دشمن صهيونيستی، شورمندانه چند روزی ملتزم الرکاب دلاورمردان حزب الله در لبنان شدند، لذا حسب اطلاع مشاراليه معروض می دارد، حزب الله لبنان فرزندان معنوی آن ابوذری هستند که بعد از تبعيد ناجوانمردانه اش در صحرای ربذه (لبنان فعلی) تخم شيعه جسوری را در آن منطقه گستراند که دلاورانه و بدون لکنت زبان سينه به سينه خليفه وقت می ايستاد و به صراحت اشعار می داشت:
اگر قدمی از مسير حق، کج برداری با همين شمشير راستت خواهم کرد.

لذا خوب است نماينده مزبور قبل از شوق زدگی از سلحشوری حزب الله لبنان اقدام به الگوبرداری از سلوک و سيره عملی اصحاب خاص علی ابن ابيطالب در صحرای ربذه می کرد، تا امروز در مقابل عتاب يک شهروند اين چنين دچار بی تابی نمی شد و به خود نمی پيچيد!
مزيد اطلاع نماينده مزبور می رساند قلم ما جماعت روزنامه نگار هم کاربردی چون شمشير ابوذر را دارد و يا بايد داشته باشد.
اگر پروای زخم برداشتن و گزند از اين نقاره را داريد، قبل از تجری بر صاحب قلم، خود و کردار و گفتار خود را مراقبت و مواظبت و محافظت کنيد.
گذشته از آنکه نماينده مزبور بايد بر اين نکته توجه داشته باشند در همان لبنان و در تمام طول مدت نبرد ارتش اسرائيل با سلحشوران حزب الله اين تنها تلويزيون ماهواره ای المنار حزب الله بود که يکه و تنها توانست انحصار رسانه ای جهان غرب را که تماماً در اختيار اسرائيليان بود، بشکند.
طرفه آنکه تلويزيون هما نيز همانند شبکه المنار، يگانه رسانه تصويری فارسی زبان در عرصه ماهواره بود که يکه و تنها و در غربت به مصاف انحصار رسانه ای غرب عليه ايران و منافع ملی ايران رفته بود و تنها تصوری که نداشت آن بود که در اين مصاف نابرابر اگر قرار است ضربه ای بخورد از داخل کشور و توسط مسئولين کشور باشد.
جای کمال خوشوقتی است که بحمدالله پارلمان لبنان برخوردار از ابوطالب های مدل ايران نيست که در غير اين صورت استبعادی نداشت حزب الله لبنان نيز در بحبوحه نبرد نابرابر خود با ارتش اسرائيل از خدمات شبکه ماهواره ای المنار محروم می ماند.
شنيده شد در جريان نبرد يک ماهه چريک های حزب الله با ارتش صهيونيستی ، نماينده مزبور هيجان زده از دلآورمردی های حسن نصرالله و سربازان تحت امرش، ابراز فرمودند:
اگر نماينده مجلس نباشند، مشتاقند سرباز حسن نصرالله باشند!
مزيد اطلاع مشاراليه، شادروان علی حاتمی در اثر جاويدان «سلطان صاحبقران» ديالوگی ماندنی از اميرکبير و ناصرالدين شاه آفريد، آنجا که سلطان در شکارگاه سلطنتی خود سوار بر مرکب اش خطاب به امير می گويد:
کجايند اسبان تيز تکی چون رخش و شبديز تا سوارشان باشيم؟
و امير زبردستانه و با زيرکی پاسخ می گويد:
اسبان تيزتکی چون رخش و شبديز را سوارانی چون رستم و بهزاد سوار شدند و رفتند. ديگر اسبی نمانده تا قبله عالم را سواری دهد!
ظاهراً نماينده مزبور نيز از اين قافله بانگ جرسی می شنوند و محکومند در نبرد با آسياب های ماهواره محروميت فوق را با ماديان و شمشير چوبی سروانتس مرتفع نمايند!!!

اما در مورد اينکه مشاراليه اظهار داشته:
آقای سجادی چندين بار تلفنی با من تماس گرفت و و هر بار هم صحبت ما بسيار دوستانه بود، لازم به توضيح است که:
اولاً اين مکالمه تلفنی چندين بار نبود و اينجانب تنها يک بار با ايشان تماس تلفنی داشته و طی آن مکالمه بعد از درخواست انجام مصاحبه ای تلفنی و استنکاف وی نهايتاً و علی الظاهر مشاراليه پس استماع استدلال های اينجانب پذيرفت که در فردای آن روز با يکديگر گفتگوئی تلفنی انجام دهيم و به همين منظور شماره تلفن منزل خود را نيز در اختيار اينجانب قرار داد. مديريت تلويزيون هما نيز با توجه به استقبال نماينده مزبور از انجام مصاحبه، علی رغم آنکه زمان تعيين شده از جانب ايشان مصادف با تعطيلات آخر هفته در آمريکا بود اما بدليل احترام به ميهمان و احترام واجب تر به نماينده مردم در پارلمان، از کادر فنی و اتاق فرمان و استوديو درخواست کرد تا آن روز را برای ضبط مصاحبه در محل کار خود مستقر شوند اما علی رغم اين، نماينده مزبور در روز و ساعت مقرر ابتدا به تماس تلفنی با منزل شان پاسخ نگفت و بعد از آنکه شخصاً با شماره تماس تلفنی دستی ايشان ارتباط برقرار کردم مشاراليه بمثابه شانزده ساله های خجالتی بعد از اطلاع از کيستی تماس گيرنده، بدون تامل تلفن را قطع کرده و در تماس های بعدی تنها با اين جمله مواجه بوديم که:
دستگاه مشترک مورد نظر خاموش است!
(قابل توجه اعضا محترم شورای نگهبان از يک مورد دروغگوئی ديگر از تائيد صلاحيت شده های ايشان در انتخابات مجلس هفتم)
ثانياً جهت توجيه تحیّـُر نماينده مزبور که در مصاحبه و گفتگوی های متعدد خود ابراز تعجب از تندی اينجانب نسبت به خود در نوشته قبلی (نی نوازی ابوطالب) می نمايند، علی رغم آنکه بقول ايشان:
«در گفتگوهای تلفنی با سجادی گفتمان و ادبياتی دوستانه بين ما حاکم بوده»
مجدداً به تاسی از مرحوم خمينی خدمت مشاراليه معروض می دارد «ما با هيچکس در هيچ مرتبه ای عقد اخوت و دوستی نبسته ايم. چهارچوب دوستی ما مبتنی بر عملکرد مبتنی بر حق افراد است»
لذا نماينده ای که علی رغم انتساب خود به جبهه اصولگرائی چنين بی پروا و راحت می تواند مرتکب معصيت کبيره «دروغگوئی» شود، هرگز نبايد و نمی تواند توقع مهرورزی و تقرب و دوستی ديگران با خود را داشته باشد.

اما در مورد آن بخش از ادعای نماينده مزبور مبنی بر حضور آقای خزعلی بعنوان مسئول تلويزيون هما در مجلس ايران و گفتگوی وی با مشاراليه بايد معروض دارد:
عليرضا خزعلی، آقازاده آيت الله ابولقاسم خزعلی از ابتدا تا انتهای فعاليت تلويزيون هُما، حتی برای يک روز هم مسئول اين رسانه نبوده بلکه حتی برای يک روز هم جزو پرسنل اين رسانه نيز نبوده اند.
رابطه استخدامی ايشان صرفاً بعنوان يک پرسنل با شرکت های تابعه آقای يوسفی بنيان گذار تلويزيون هما بوده. لازم به ذکر است آقای يوسفی در کنار تلويزيون مزبور چندين شرکت و کمپانی ديگر را نيز در تملک و مديريت خود دارند از جمله شرکتی که آقازاده آيت الله خزعلی در آن مشغول به کار بودند.
اما علی رغم اين، مشاراليه در مقام مساعدت رسانی به تلويزيون هُما، آمادگی خود جهت بازاريابی بازرگانی بمنظور جذب آگهی از ميان کمپانی های خارجی فعال نزد گستره جغرافيائی فارسی زبانان را طی سال گذشته به اطلاع مديريت هما رسانده و بر اساس همين اعلام آمادگی، مديريت تلويزيون مشاراليه را در مقام ماموريت عازم ايران کردند.
اما اينکه ايشان طی اين سفر، با کميسيون فرهنگی مجلس ملاقات داشته و همچنين با نماينده مزبور در مقام عضو کميسيون مزبور مذاکره و گفتگو صورت داده، خارج از دستور کاری ماموريت ايشان بوده و آن را بايد صرفاً در چارچوب تصميم شخصی ايشان تلقی کرد که بدون استعلام يا مشاوره با مديريت تلويزيون هما و صرفاً بر اساس اجتهاد شخصی اقدام به انجام چنين نشستی کرده.
تصادفاً متعاقب اقدامات متمردانه خارج از دستور کار آن سفر بود که رابطه استخدامی مشاراليه با شرکت تابعه شان پس از بازگشت به آمريکا توسط آقای يوسفی، منفصل و از آن تاريخ به بعد ايشان (عليرضا خزعلی) کمترين حضور يا نقشی در مجموعه های تحت امر آقای يوسفی نداشته اند.

در انتها ذکر دو نکته را خالی از فايده نمی دانم.

نخست آنکه نماينده مزبور پيش از اين با غيرقانونی معرفی کردن تلويزيون هما خواستار عدم دادن مصاحبه صاحب نظران به اين رسانه شدند، چرا که به زعم نامبرده اين اقدام زمينه ساز برخورداری تلويزيون هما از وجاهت قانونی می شد.
حال خوب است نماينده مزبور خطاب به افکار عمومی ايرانيان بفرمايند که در مقام مقايسه، تلويزيون هما مشروع تر است يا روزنتی که مشاراليه تن به مصاحبه با آن را داده اند؟
اگر نمی دانند از دوستان شان که بهتر و بيشتر می دانند داستان و عقبه روزنت را جويا شوند تا ايشان را تفهيم کنند محصول تراوشات قلمی آن زن و شوهر کهنه کار مطبوعات ايران که البته هر دو با اسم مستعار«آرش بهمنی و مريم کاشانی» در پستوی سايت «روز» بيتوته کرده اند، چيست؟ و سرمايه اين سايت و نسبت آن با خانم فرح کريمی و پارلمان هلند و ديگر روزنامه نگاران شاغل به خوش خدمتی در آن چيست و کجاست؟
طرفه آنکه پيش از اين تلويزيون هما از جانب سردبير روزنت متهم به مزدوری برای جمهوری اسلامی شده بود و از سوی ديگر از جانب نماينده مزبور نيز متهم به بی وجاهتی و اينک اين دو در ماه عسل خود عليه هُما نرد عشق می بازند!
اجازه دهيد مطلب بيش از اين باز نشود، چرا که پاره ای از دوستان روزنامه نگار و صاحب صلاحيت و تعدادی روزنامه نگار جوان و جويای نام نيز بدون ارتباط فکری يا سازمانی با اين مجموعه، مشغول همکاری با آن هستند که اميد می رود در پرونده مطبوعاتی خود اجازه هر گونه ايراد شائبه يا ملکوک شدنی را با حزم انديشی از بين ببرند!

نکته آخر اينکه صرف نظر از همه مناقشات و مجادلات صورت گرفته در خصوص تلويزيون هُما، در مجموع با احتساب جميع مخالفت ها و کارشکنی های صورت گرفته در مسير فعاليت اين رسانه، از قبيل مواضع نماينده مزبور و دوستان ايشان، نهايتاً مديريت تلويزيون هُما از آنجا که از ابتدا فعاليت اين رسانه را مُقیّد به قوانين ايران اعلام کرده بود، پس از مخالف خوانی های مقامات مسئول در نهادهای مربوط، پيرو صدور بيانيه ای رسمی اقدام به تعطيلی موقت اين رسانه کرد.

متن کامل بيانيه مزبور پيشتر در آدرس زير منتشر شد:
http://www.tik.ir/display/?ID=25843&page=1

اينک در مقام عضوی کوچک از خانواده هُما ضمن تبريک به نماينده مزبور و ديگر دوستان ايشان که توفيق آن را يافتند تا بالاخره چراغ اين رسانه را با لطائف الحيل خاموش نمايند، معروض می دارد شادی و پای کوبی تان بر جنازه بر زمين افتاده هُما شيرين و ماندگار باد.
بر سر اين جنازه خوش خرامانه، پای بکوبيد و برقصيد.
اما يک واقعيت را هم به دقت ملاحظه فرمائيد.
بر سر اين جنازه کمی هم استشمام کنيد و ببينيد که از جسد اين میّت، بوی تعفن نمی شنويد!
هُما از ابتدا خود را رسانه «هـمه مـردم ايران» تعريف و معرفی کرد. اگر کـُـشتيد، رسانه همگانی مردم ايران را کـُـشتيد و اگر از جسدش بوی تعفن نمی فهميد، به آن خاطر است که پيکره اين مردم معطر به رايحه خلوص و فرهنگ و ادب و شجاعت و صداقت و پاکی و پاکدامنی بوده و هست و خواهد بود.
انشالله در بازگشت محتمل و مجدد «هما» بمنظور تامين منویّات تنگ نظرانه آن دست
از مسئولين محترم کشور که فروش توليدات ويدئوئی تهيه کنندگان مستقل داخلی و حتی مصاحبه دادن صاحب نظران درون کشور به هما را غيرقانونی اعلام می کردند، اين بار با چشم پوشی از اين تنها وابستگی های «هما» به داخل، امکان فعاليت مستقل و با فراغ بال خود را که تامين کننده بهانه فعاليت غير قانونی «هما» برای تنگ نظران در داخل کشور نيز نباشد، تمهيد خواهيم کرد.



والسلام ـ داريوش سجادی

3/شهريور/85

آمريکا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پاسخ فريد اديب هاشمی به سعيد ابوطالب:

منتشره در وب سايت روز ـ ۶ شهریور ۱۳۸۵



در مورد "هما" قضيه چه بود؟



گفته هاي آقاي ابوطالب به خبرنگار سايت روز در باره ي تلويزيونهاي ماهواره اي و طرحي که براي استفاده ي مديريت شده از برنامه هاي ماهواره اي دنبال مي کنند، براي من روزنامه نگار شاغل در يکي از اين تلويزيون هاي ماهواره اي هرچند تازگي نداشت، اما سوالات ِ فراواني برانگيخت که اميد وارم در فرصتي مناسب، توفيق ِ مطرح کردن ِ آنها را با شخص ِ ايشان و يا ديگرسياستگذاران ِ رسانه اي در ايران بيابم. اما دليل ِ اين نوشته، نه مواضع ِ آقاي ابوطالب در باره ي پديده اي به نام ِ "تلويزيون ِ ماهواره اي" است و نه سياست ها و مواضعي است که ايشان در مورد ِ اين پديده در ذهن دارند و دنبال مي کنند. دليل ِ اين نوشته در واقع آن بخش از گفته هاي آقاي ابوطالب است که به تماس تلفني که با او داشتم اشاره داشت. هرچند آن بخش از گفته هاي او، دو سطر بيشتر نبود، اما حاوي چندين "غلط" بود. ايشان گفت:

"آقاي سجادي كه ما آن همه دوستانه با هم حرف زديم، يك بي اخلاقي كرد. شروع كرد حرفهايي زد كه من آنها را در سايت هاي فارسي زبان ديدم. من اصلا جواب ندادم. بعدا يك آقايي به نام اديب هاشمي از اين شبكه زنگ زد گفت تو بيا ما با تو مصاحبه مي كنيم. از تو عذرخواهي مي كنيم. گفتم من نياز به عذرخواهي شما ندارم. حرف من اين است كه شما غير قانوني هستيد. بياييد مجوز بگيريد."

اولين و مهمترين "غلط" در اين بخش از گفته هاي آقاي ابوطالب مساله ي "عذر خواهي" بود که به گفته ي ايشان بنده زنگ زده بودم تا از ايشان عذر خواهي کنم و ايشان در پاسخ ِ من گفته اند که به عذر خواهي نياز ندارند. اين گفته ي آقاي ابو طالب، از اساس غلط است.

براي روشن شدن ِمطلب براي مخاطبان ِ سايت ِ "روز" بايد بگويم که آقاي ابوطالب چندي پيش به يکي از خبرنگاران در ايران گفته بودند که تلويزيون هما غير قانوني است و از کارشناسان و صاحب نظران ِ ايراني خواسته بودند که با اين تلويزيون مصاحبه و همکاري نکنند، چرا که منجر به وجاهت ِ "هما" مي شود
( قريب به مضمون). در پاسخ به اين اظهارات، آقاي يوسفي، مدير تلويزيون هما طي مصاحبه اي نظر ِ رسمي ِ "هما" را در پاسخ به اظهارات ِ آقاي ابوطالب بيان کردند و گفتند که آقاي ابوطالب درست گفته اند، زيرا "هما" خود را کوچکترين و پائين ترين عضو ِ جامعه ي ايراني مي داند و گفت و گو با هر عضوي از اين جامعه را باعث ِ افتخار ِ خود مي داند.

آقاي سجادي هم در مطلبي که نظر ِ شخصي شان بود، همان اظهارات ِ آقاي ابوطالب را دستمايه ي مطلبي کردند که ايشان آن را در گفت و گو با "روز"، مصداق ِ "بي اخلاقي" خواند و گفت که اديب هاشمي از هما زنگ زد تا عذرخواهي کند و من به او گفتم که من نياز به عذر خواهي ندارم اما شما غير قانوني هستيد و بيائيد مجوز بگيريد.
بر خلاف ِ آنچه آقاي ابوطالب به خبر نگار "روز" گفته اند، در آن مکالمه ي تلفني، مساله ي "عذرخواهي" را ايشان مطرح کردند، نه من. و علي رغم ِ آنکه در مصاحبه با "روز" گفته اند: "من نياز به عذر خواهي شما ندارم"، در آن مکالمه ي تلفني که حدودا چهل دقيقه طول کشيد، بارها تاکيد کردند که داريوش سجادي بايد از سعيد ابوطالب عذرخواهي کند و من نيز بارها گفتم که آن نوشته، نظر شخصي نويسنده اش بود و ربطي به تلويزيون هما نداشت.

اشتباه ديگر ايشان، در بيان ِ دليل و علت ِ تماس من بود که گفته بودند: "بعدا يک آقايي به نام اديب هاشمي از اين شبکه زنگ زد گفت تو بيا ما با تو مصاحبه مي کنيم و از تو عذر خواهي مي کنيم" اما واقعيت آن بود که بنده به اين دليل با آقاي ابوطالب تماس گرفتم که از ايشان دعوت کنم تا در برنامه ي تلويزيوني ِ اينجانب، " بررسي رسانه هاـ ويژه ي مطالعات رسانه اي"، که قراربود محور اصلي آن "تلويزيون هاي ماهواره اي" باشد، شرکت کنند. علت ِ انتخاب ِ آقاي ابوطالب براي حضور در اين برنامه نيز، چند ويژگي ِ زير بود:

الف) عضويت در کميسيون فرهنگي مجلس
ب) طرح ايشان براي استفاده ي مديريت شده از برنامه هاي تلويزيون هاي ماهواره اي
ج) اظهارات ايشان در باره ي غير قانوني بودن تلويزيون هاي ماهواره اي.
آقاي ابوطالب در همان ابتداي مکالمه ي تلفني گفتند که من با "هما" مصاحبه نمي کنم و وقتي دليل آن را پرسيدم، نوشته ي آقاي سجادي و غير قانوني بودن ِ هما را به عنوان ِ دليل ِ امتناع از مصاحبه مطرح کردند و تاکيد ِ فراوان داشتند که عذرخواهي ِ آقاي سجادي، پيش شرط ِ گفت وگو ي ايشان با هماست.

در آن مکالمه ي تلفني، به آقاي ابوطالب گفتم که نوشته ي آقاي سجادي همانطور که در مطلبشان هم تاکيد کرده اند، نظر ِ شخصي ايشان است و چنانچه شما تاکيد داريد که نماينده ي مردم، "واجب الاحترام" است، به نظر من بهتر است آن نوشته را دراين قالب ببينيد که يک موکل به وکيلش تندي کرده است و حتي مثال هم آوردم که فرضا اگر در امريکا براي مقام و شخصيتي که از سوي رسانه اي مورد ِ انتقاد قرار گرفته فرصتي فراهم شود تا بتواند با مخاطبان ِ آن رسانه گفت و گو کند، فرد ِ ياد شده هرگز به چنين موقعيتي پشت پا نخواهد زد.

دليل ِ ديگر ي که آقاي ابوطالب براي خودداري از مصاحبه با بنده، عنوان کردند اين بود که تلويزيون هما غير قانوني است. اين موضوع را در مصاحبه با سايت روز هم تکرار کردند و از هما دعوت کردند که براي اخذ ِ مجوز اقدام کند. ظاهرا يا آقاي ابوطالب از واقعيتها در جامعه ي ايران مطلع نيست و يا خداي ناکرده مردم را
بي اطلاع فرض کرده است. تلويزيون هما از همان ابتداي ِ آغاز به کار و شايد پيش از از آغاز به پخش ِبرنامه، تمام ِ تلاش ِ خود را براي دريافت ِ مجوز ِ فعاليت در ايران به کار برد وعليرغم ِ آنکه تمامي شبکه هاي خبر رساني ِ خارجي اعم از فارسي زبان و غير فارسي زبان، چون بي بي سي و سي ان ان و ديگر شبکه هاي تلويزيوني، اساسا با مساله اي به نام ِ "مجوزِ فعاليت"روبرو نيستند، از يک سو دولت ِ جمهوري اسلامي از صدور ِ مجوز ِ فعاليت براي "هما" خوداري مي کند و از سوي ديگر آقاي ابوطالب و ديگران، هراز گاهي بانگ بر مي آورند که "هما"غير قانوني است و اگرفرضا يک استاد ِ دانشگاه با آن مصاحبه کند چون کارمند ِ دولت است، خلاف ِ قانون انجام داده و بايد منتظر ِ عواقب ِ آن باشد. ترجمه و تفسير ِ اين دو رفتار، قرار بود که با حضور ِ آقاي ابوطالب در برنامه ي اينجانب مورد ِ بحث قرار گيرد که نشد.

در پايان ِ آن مکالمه ي تلفني ازآقاي ابوطالب خواستم که چند روزي در باره ي اين حرفها فکر کند تا بعدا با هم صحبت کنيم. ايشان هم مجددا از من خواست که خواسته اش، يعني عذر خواهي از سعيد ابوطالب را به اطلاع ِ سجادي برسانم، همين. نه من از ايشان عذر خواهي کردم و نه براي اين کار تماس گرفته بودم و نه اصولا ضرورتي براي اين کار از سوي من و يا تلويزيون هما وجود داشت.دليل ِ تماس ِ من، گفت و گوي يک روزنامه نگار ِ شاغل در تلويزيون ِ ماهواره اي با عضو ِ فعال ِ کميسون ِ فرهنگي مجلس در باره ي تلويزيون هاي ماهواره اي به قصد ِ باز کردن ِ ابعاد ِ اين معضل وبررسي ِ سياستگزاري ها در اين مورد بود و بس.

هرچند آقاي ابوطالب با اين گفته ي من موافق نيست که جايگاه ماهواره در جامعه ي امروز ايران دقيقا مثل معضل ِ ويدئو در دهه ي شصت است و در همان مکالمه ي تلفني هم اين بحث را"کليشه اي " خواند، اما مصاحبه بر سر ِ اين موضوع تخصصي با تلويزيون هما را موکول به عذر خواهي ِ آقاي سجادي از شخص ِ خود کرد و ما و مخاطبانمان را از يک مصاحبه ي چالشي و خواندني، محروم نمود. بحث ِ من و آقاي ابوطالب هم در همان نقطه باقي ماند زيرا براي من سفر ي پيش آمد و در ميانه ي سفر بودم که مسئول ِ اداره ي اطلاع رساني و تبليغات ِ وزارت ارشاد هم حرفهاويا بهتر بگويم تهديدات ِ آقاي ابوطالب را تکرار کرد و "هما" هم تصميم گرفت که فعلا خاموش بماند.

به نظر من، انتظار ِ آقاي ابوطالب از تلويزيون هما و يا بنده براي عذرخواهي از ايشان در باره ي مطلبي که نويسنده ي آن شخص ديگري بوده، مانند آن است که من متوقع باشم که مجلس شوراي اسلامي و يا يک نماينده ي ديگرِ مجلس، بابت اظهارات عاري از حقيقت ِ آقاي ابوطالب از من عذر خواهي کند، چرا که ايشان عضو ي از مجلس است و مهم نيست که آقاي ابوطالب اين اظهارات را نه در تريبون مجلس، بلکه به سايت "روز" گفته باشد.
به هرحال اميد وارم که آقاي ابوطالب خود نسبت به تصحيح ِ گفته شان اقدام کنند و الا از نگاه من، از مجموع ِ کلماتي که در دوسطردر باره ي بنده عنوان فرمودند، صرفا مساله ي تلفن کردن ِ من به ايشان " حقيقت " داشت و باقي توهماتي بود که پيرامون ِ اين حقيقت بافته اند.




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر