۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۹, یکشنبه

همه مردان رئيس جمهور!(1)

9 روز ديگر تمامی مردان مُنتخب کابينه رئيس جمهور جديد ايران مشخص و جهت کسب رای اعتماد به پارلمان معرفی می گردند.

شنيده شده از مجموع 22 نفری که توسط رئيس جمهور خاتمی بايد بعنوان وزير به پارلمان معرفی گردند، احتمال معرفی يک يا چند وزير زن نيز وجود دارد.

در صورت صحت چنين شايعه ای اين نخستين بار پس از انقلاب اسلامی در ايران است که زنان فرصت راهبری امور وزارت خانه را کسب می کنند و اين امر می تواند اقبال جامعه نثوان ايران از خاتمی را مضاعف نمايد.

اين گمانه زنيها در حالی صورت می گيرد که علی رغم فاصله زياد ميان انتخاب رئيس جمهور تا معرفی کابينه منتخب وی ، خاتمی تعمداً جهت مخفی ماندن وزرای منتخبش تا زمان رسمی معرفی کابينه به پارلمان دست به يک استتار جدی خبری در اين خصوص زده است.

نفس چنين تعمدی از منظر روانشناختی کُنشهای سياسی بمعنای حاکميت فضای ناسالم سياسی در محافل قدرت ايران است.

خاتمی با علم به اين مطلب که موفقيتش در انتخابات رياست جمهوری به بهای شکست غيرمنتظره جناح راست صورت گرفت و با توجه به خشم پنهان اين جناح از هزيمت ناباورانه در مقابل وی می کوشد با اتخاذ «سياست سکوت» در قبال وزرای مُنتخب کابينه فرصت تخريب ايشان را از رقيب برُبايد.

با توجه به حاکميت فضای سکوت در کريدورهای خبری رئيس جمهور جديد، پيش بينی وزرای مُنتخب خاتمی طی ايام گذشته در محافل سياسی و مطبوعاتی فراتر از حد شايعه نرفته و عموماً گمانه زنيهائی شکننده در خصوص اعضاء جديد هيئت دولت مطرح می شود.

وجود چنين اتمسفری پيش بينی اشخاصی که در کابينه وجود ندارند را از وزرای معرفی شونده به پارلمان سهل تر کرده است.

در فضای سياسی موجود ايران تشخيص افرادی که توقع و شايستگی حضورشان در کابينه خاتمی وجود دارد ليکن بدلائل بعضاً سياسی خاتمی از امکان استفاده از ايشان محروم مانده، راحت تر از تشخيص وزرای منتخب کابينه جديد است.

با توجه به ابقای معنادار ناطق نوری (رقيب اصلی خاتمی در انتخابات رياست جمهوری) در پست رياست مجلس و با توجه به اکثريت نسبی جناح محافظه کار در پارلمان ايران، قطعاً خاتمی در معرفی کابينه اش جهت اخذ رای اعتماد از پارلمان، از معرفی وزرائی که از نظر جناح راست پُر مسئله هستند، اجتناب می ورزد.

از سوی ديگر قرار دادن چهره هائی قدرتمند در چهار وزارتخانه کليدی کشور ، خارجه ، ارشاد و اطلاعات برای خاتمی حائز کمال اهميت است.

خاتمی در اولويت با توجه به آنکه عمده ترين اهتمام و شعار خود در فعاليتهای انتخاباتيش را ايجاد جامعه مدنی و قانونمند قرار داد اينک الزاماً مجبور است بمنظور اعاده آن خواسته ها و اهداف و مطالبات، قدرتمندترين مرد خود را در پست وزارت کشور قرار دهد.

با توجه به صعب الحصول بودن تحقق جامعه مدنی مورد نظر خاتمی که مواجه با ساختار قانون گريزی سنتی جامعه استبداد زده ايران در طول تاريخ 3000 ساله اين کشور است، لزوماً وزارت کشور و مسئول منتخب آن از نظر خاتمی از منزلت و جايگاه ويژه ای برخوردار است بهمين جهت تصدی اين پست ويژگيهای برجسته و خاصی مشتمل بر جسارت ، قاطعيت و اعتمادبنفس بالا را طلب می نمايد.

در يک بررسی اجمالی از مجموعه افراد حامی خاتمی که طی ايام انتخابات رياست جمهوری نقش آپاراتچيک را برای وی عهده دار شده بودند، بخوبی می توان برجستگی غلامحسين کرباسچی شهردار تهران را از ميان ديگر حاميان خاتمی تمايز داد.

کرباسچی که از اعضاء مؤثر حزب تکنوکرات کارگزاران سازندگی است طی ايام رقابتهای انتخاباتی با جسارت بالائی بنفع خاتمی وارد ميدان شد و توانست در تبليغات رياست جمهوری رهبری مقتدرانه ای را بنفع خاتمی اعمال نمايد.

گذشته از آنکه کرباسچی طی هشت سال تصدی مسئوليتش در شهرداری تهران نيز توانست با تکيه بر مديريت قوی خود علی رغم فشارهای سنگينی که از جانب مخالفانش بر وی اعمال شد شهر تهران را از حالتی مخروبه به شهری مدرن و منضبط و پاکيزه مبدل نمايد.

علی الظاهر کرباسچی بهترين گزينه خاتمی برای تصدی پست وزارت کشور می تواند باشد، ليکن علی رغم تمامی شايستگی های کرباسچی عملاً بعيد بنظر می رسد خاتمی اقدام بمعرفی وی در پارلمان نمايد. علت آن نيز بواسطه کينه و خصومت عميقی است که جناح محافظه کار ايران از ناحيه جنگ عريان کرباسچی با ايشان طی سالهای گذشته خصوصاً در ايام انتخابات مجلس پنجم و رياست جمهوری به دل گرفته اند.هرچند نمی توان اختلافات قبل از انقلاب وی با محافظه کارها را نيز در تعميق اين کينه و عداوت ناديده گرفت!؟

از سوی ديگر بعيد بنظر می رسد که کرباسچی نيز شخصاً رغبتی به ترک کرسی شهرداری تهران داشته باشد.

کرباسچی هنوز امور انجام نشده زيادی را در تهران پيش روی خود دارد و منطقی نيست اين امور محول به شخص ثالثی گردد که معلوم نيست پتانسيلها و قابليتهای مديريتی کرباسچی را داشته باشد.

گذشته از آن کرباسچی نشان داده حتی در پست شهرداری تهران نيز بيش از ديگر مسئولين رده بالای کشور از قدرت سياسی برخوردار است.

با وجود چنين مختصاتی قهراً کرباسچی نبايد تمايلی به ترک شهرداری تهران داشته باشد و با توجه به اجرای قانون شوراها محتملاً کرباسچی در همين سمت بسوی احراز مشروعيت مردمی در تهران رفته که اين امر از نقطه نظر سياسی برای وی حائز کمال اهميت است و در چنين شرايطی وی می تواند جايگاه سياسی خود را همانند شهرداران مقتدر پاريس استحکام بخشيده و در مقابل حريفانش جلوه گری نمايد.

عطاالله مهاجرانی معاونت حقوقی و پارلمانی هاشمی رفسنجانی رئيس جمهور پيشين نيز از ديگر شخصيت های مطرح جهت تصدی پست وزارت در کابينه خاتمی می تواند باشد.

وی که دارای دکترای تاريخ بوده و از چهره های فرهنگی متنفذ در حزب کارگزاران سازندگی است از نقطه نظر سياسی فردی با ظرفيت و خويشتن دار تلقی شده که از استانداردهای لازم جهت احراز پست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در کابينه جديد برخوردار است.

ليکن دست خاتمی برای معرفی وی نيز بسته است. علت آن نيز بازمی گردد به مواضع آشکار ايشان در قبال روابط ايران و آمريکا.

مهاجرانی يکبار بدليل درج مقاله ای در سال 68 در روزنامه اطلاعات تحت عنوان «مذاکره مستقيم» صراحتاً و جسورانه ضرورت ايجاد باب گفتگو مستقيم بين ايران و آمريکا بمنظور تامين حقوق ايران را مطرح کرد که بهمين دليل نيز بشدت از جانب آيت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ايران مورد عتاب شديد قرار گرفت و همين امر باعث شد تا رقبايش از اين حربه همواره بعنوان نقطه ضعف عليه وی استفاده کنند و وی را در محاورات سياسی ايران و جو ضد آمريکائی حاکم بر اين محاورات بعنوان عنصری آمريکوفيل معرفی نمايند.

بهمين دليل احتمالاً خاتمی نيز با وقوف به اشتهار اينچنينی مهاجرانی از معرفی وی به پارلمان استنکاف خواهد ورزيد.

وی بخوبی می داند که رقبايش در پارلمان جهت رای عدم اعتماد به مهاجرانی توجيه محکمی را در اختيار دارند.

مهندس ميرحسين موسوی نخست وزير دوران جنگ ايران و عراق سومين شخص متمايز و از چهره های شايسته در حلقه مردان خاتمی است که احتمال معرفی وی نيز به پارلمان بعيد بنظر می رسد.

ليکن عدم معرفی وی قبل از مخالفت پارلمان ، دلائل شخصی موسوی می تواند باشد.

موسوی که از محبوبيت بالائی نزد افکار عمومی برخوردار است از سال 68 و پس از پايان دوران نخست وزيری اش تعمداً دست به يک اعتکاف و سکوت سياسی زد و طی 8 سال بعد از آن آشکارا از هرگونه اتخاذ موضعی در مسائل سياسی ايران پرهيز کرد.

در طول ايام انتخابات رياست جمهوری اخير نيز علی رغم فشار سنگينی که بر وی اعمال شد تا بنفع خاتمی وارد صحنه شود و علی رغم تقرّبی که وی به خاتمی دارد ليکن بشدت از حمايت آشکار از ايشان پرهيز کرد.

اکنون با توجه به همسوئی آشکار مواضع موسوی با خاتمی در سياست خارجی، علی الظاهر وی شايسته ترين شخص جهت احراز پست وزارت خارجه کابينه جديد بشمار می رود، ليکن پافشاری موسوی بر حفظ سياست سايه نشينی اش احتمال مُجاب کردن وی برای پذيرش پست وزارت و يا حتی معاون اولی رئيس جمهوری را بشدت کاهش می دهد و بعيد بنظر می رسد موسوی عهده دار مسئوليتی در جمع مردان رئيس جمهور خاتمی شود.

بهزاد نبوی نيز از ديگر افراد شايسته وزارت در کابينه جديد است که قابليت تصدی پست وزارت را دارد.

نبوی که عضو شاخص سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی و وزير سابق در کابينه ميرحسين موسوی بوده است در ايام انتخابات بطرز آشکاری حمايت از خاتمی را بعهده گرفت.

وی که از تئوريسين های معروف جناح چپ ايران است توانست به اتفاق حلقه همفکرانش در سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی طی سلسله مقالاتی در هفته نامه «عصر ما» ارگان سازمان متبوعه اش اقدام به تعريف و تفکيک جناحهای سياسی ايران تحت عناوين «راست سنتی» ، «راست مدرن» ، «چپ کلاسيک» و «چپ نو» نمايد.

پيشينه سياسی نبوی علی الظاهر پيشينه سالمی است ليکن مشکل نبوی آنست که در بررسی نمودار مواضع سياسی چپها وی در بالاترين رده اين نمودار قرار دارد و از وی بعنوان افراطی ترين و تندروترين عضو جناح چپ که از صراحت لهجه بالائی نيز برخوردار است ياد می شود.

هر چند از نقطه نظر جناح بندی سياسی ايران ، نبوی متحد خاتمی محسوب می شود ليکن طبع خويشتندارانه و واقعگرايانه خاتمی هم پوشی و هم خوانی کامل با نبوی را ندارد، لذا بعيد بنظر می رسد نبوی عهده دار منصبی در کابينه جديد باشد.

از ديگر چهره های شاخص در اردوی خاتمی می توان به فائزه هاشمی دختر رئيس جمهور پيشين و آقايان عبدالله نوری ، سيد حسين مرعشی و حسن روحانی اشاره کرد که جملگی کرسی نمايندگی در پارلمان ايران را عهده دار می باشند.

بجر حسن روحانی، نائب رئيس پارلمان بقيه افراد مذکور صراحتاً در اردوی خاتمی قرار دارند.

اين بدان معنا نيست که روحانی از مخالفين خاتمی است بلکه روحانی در طول حيات سياسی خود کوشيده با رفتار ها و مواضع مصلحت انديشانه خود محبوب هر دو جناح اصلی سياسی ايران باشد. ليکن علی رغم شايستگی های روحانی جهت حضور در کابينه جديد، از نظر شخصيتی خاتمی به عنصری مقتدرتر از روحانی در کابينه نيازمند است.

روحانی بتعبير سيد حسن مدرس در توصيف شخصيت مستوفی الممالک همچون شمشير مُرصعی است که به درد مراسم بزم و سلام می خورد و خاتمی در اين مقطع محتاج شمشيری برنده و فولادی است.

از ميان ديگر افراد مذکور علی رغم شايستگی های متنوع ايشان جهت حضور در هيئت دولت جديد، ليکن خاتمی منطقاً با توجه به کميت شکننده نمايندگان طرفدار وی در مجلس، نبايد نيروهای خود را از داخل پارلمان برگزيند.

هر چند اين افراد می توانند بازوی قدرتمندی برای خاتمی در کابينه باشند اما در يک برآورد منطقی حضور ايشان در پارلمان بيشتر می تواند به خاتمی جهت راهبرد برنامه ها و سياستهای متخذه اش با حمايت و تصويب لايحه های پيشنهادی دولت به مجلس در مقابل جناح مخالف منشاء اثر باشد.

در مجموع می توان پيش بينی کرد با توجه به موفقيت چشمگير خاتمی در انتخابات دوم خرداد و تکيه وی بر آراء 20 ميليونی اش و توقع ايجاد شده در افکار عمومی جهت نوآوری در کابينه، روز 13 مرداد شاهد تغيير 80 درصدی کابينه فعلی باشيم.

صرفنظر از 22 عضو کابينه که نقش نيروهای ستادی خاتمی را طی 4 سال آينده متقبل خواهند شد، نکته حائز اهميت استراتژی خاتمی جهت موفقيت در تحصيل اهداف مورد نظرش در مصاف با رُقبای ورزيده و توانمندش است.

هرچند خاتمی در هفتمين دوره انتخابات رياست جمهوری موفق به کسب رای 20 ميليون نفر از شهروندان ايران شد و هرچند اين امر می تواند عقبه مستحکمی را در اختيار وی جهت «تيک آپ» حرکتش قرار دهد اما عدم انسجام در آرايش نيروهای 20 ميليونی حامی خاتمی که از چپ ترين نيروها تا محافل ليبرالی را مشتمل می شود، فرصت مغتنمی را در اختيار رقبای خاتمی قرار می دهد تا با تکيه بر يک تشکل ولو قليل اما منسجم به راحتی تفوق خود را در صحه مبارزه سياسی ايران احراز نمايند.

به اين ترتيب منطقی ترين راه برای خاتمی ايجاد حزبی فراگير بمنظور تغذيه فکری و هدايت سياسی و ايجاد انسجام در پايگاه مردمی اش می باشد.



داريوش سجادی

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) ـ اين مقاله تحت عنوان All the President’s Men در روزنامه انگليسی زبان ايران نيوزـ چاپ تهران بتاريخ 25/جولای/97 درج گرديده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر