تاريخ تحولات سياسی ـ اجتماعی يکصد سال اخير ايران از فقدان «استراتژی مطالبه» رنج می برد!؟
از زمان نهضت مشروطه ايران در اواخر قرن نوزده ميلادی تا هفتمين دوره انتخابات رياست جمهوری ايران در 23 می سال 97 که انتخاباتی مُبتنی بر رقابت جدی ميان کانديداهای رياست جمهوری و مشارکتی اعجاب برانگيز و ميليونی توسط مردم ايران بود، جامعه سياسی ايران بدليل عدم مباشرت نهاد های سياسیِ متقاضی مشارکت در ساختار قدرت، مُستمراً در حال آزمون و سنجش نظام های موجود برآمده و قاصر از مطالبه ای پُر وضوح در قبال حقوق متوقع اجتماعی خود بوده است.
دلزدگی مردم ايران از بی عدالتی های هيئت حاکمه مُستبد سلسله پادشاهی قاجار همانقدر در تحريک جنبش مشروطه خواهی مردم موثر بود که گستاخی گروهای تندرو مذهبی فعلی موجود در ايران توانست موجبات تظلّم خواهی مردم از خاتمی و ترغيب نسبت به وی را فراهم کند.
در واقع مخرج مشترک جميع تحولات سياسی ـ اجتماعی تاريخ معاصر ايران «ماهيت واکنشی» اين جنبشها بوده است.
متأثر از اين ماهيت ريشه خيزشهای اجتماعی در ايران قبل از آنکه کُنشی آگاهانه، آينده نگر و هدفمند باشد، واکنشی به روز و نفی گرايانه نسبت به گذشته نامطلوب است.
لذا نيروی محرکه جنبش های اجتماعی در ايران ميل به نخواستن ها دارد تا خواستن ها! بعبارت ديگر مردم ايران در خيزشهای اجتماعی خود عموماً می دانند که چه نمی خواهند اما نمی دانند که چه می خواهند!
در جنبش مشروطه قبل از آنکه ايرانی ها شناختی از پارلمانتاريسم و مشروطيت و سيستم تفکيک قوا داشته باشند، تنها می دانستند که از جور و ستم سيستم استبدادی پادشاهان قاجار خسته شده اند.
در مشروطه مردم قبل از آنکه بدانند چه می خواهند، می دانستند چه نمی خواهند. لذا مشروطيت نه يک انتخاب بلکه يک پناه برای ايرانی ها در قبال استبداد معنا شد.
همين ديناميزم در آوريل 79 به هنگام برگزاری رفراندوم انتخاب رژيم جمهوری اسلامی در ايران، مردم را ترغيب کرد تا با 98% آراء بواسطه نخواستن رژيم مُستبد پهلوی بدون کمترين شناختی از ساختار سياسی نظام جمهوری اسلامی به آن پناه آورند.
در 23 می 97 نيز مجدداً همين مکانيزم توده های شهری و روستائی ايران را به حرکت درآورد و توانست يک اجماع رای بيست ميليونی عليه سياستها و گفتمان حاکم بيست سال گذشته انقلاب اسلامی ايران را بنفع رئيس جمهور خاتمی فراهم کند.
رای مردم ايران در 23 می 97 به خاتمی، رای به نخواستن سياستهای متخذه قبلی حکومت در ايران بود بدون آنکه ايشان کمترين آگاهی و شناختی از شاکله «جامعه مدنیِ» وعده داده شده خاتمی را در خود احراز کرده باشند.
از سوی ديگر طی بيست سال گذشته نارسائيهای حاکم در حوزه مناسبات و مطالبات شهروند و حکومت در ايران بعد از انقلاب سال 79 ضمن سرخورده کردن مردم ، زمينه ساز آفت «قهرمان پروری» در بطن جامعه ايران شد.
جامعه قهرمان پرور، جامعه ای است بيمار و قهرمان آفت جامعه است.
نسلی که نتواند با تکيه بر نهادهای جامعه مدنی حقوق شهروندی خود را مطالبه کند دچار نوعی احساس بی پناهی شده و در انديشه يافتن سرپناهی مستحکم، نيل به يافتن «قهرمان» جهت تأديه حقوق مضايقه شده اش دارد.
نيل به قهرمان بدليل آنکه ساختار عمل سياسی در حکومت را قائم به فرد می کند، قاصر از متحول کردن بنيان های جامعه است و عملاً موجب بدخيم شدن نارسائيهای اجتماعی شده و با رفتن قهرمان، ساختارها کماکان دست نخورده باقی می مانند.
از سوی ديگر ويژگی رانتی دولت در ايران با تکيه بر درآمد سرشار نفت، رابطه شهروند و حکومت را برخوردار از خصلتی آمرانه از سوی حکومت کرده و دولت بدليل بی نيازی از ماليات مُکتسبه از شهروند، اساساً فاقد احساس ديْن نسبت به شهروند است و رابطه خادم و مخدومی ميان اين دو حاکم نيست.
بهمين واسطه ماهيت عمل حکومت در ايران بشدت تحت تاثير «کيش شخصيت» قرار گرفته و مناسبات حاکم ميان مردم و حکومت همواره بين دو حالت خوش خيم و بدخيم کيش شخصيتِ زمامدار حکومت در نوسان است.
اين تلّون ، ماهيت قائم بشخصی دارد و می تواند در حد فاصل فرهيختگی و استبدادِ رای زمامدار حکومت و بر اساس شيوه احصاء قدرت، نوسان داشته باشد.
با چنين پتانسيلی، بخشی قابل ملاحظه از اقبال عمومی به محمد خاتمی در 23 می 97 ناشی از عوارض بالينی آفت قهرمان پروری در بستر جامعه شهروندی ايران بود.
خاستگاه بخش قابل توجهی از آراء 20 ميليونی خاتمی متعلق به نسل سرخورده ای از جامعه شهروندی ايران بود که در رويايشان خاتمی را قهرمان و ناجی افسانه ای خود می ديدند. همين امر خاتمی را دچار مشکل طاقت فرسائی کرده و آن ارضاء ذائقه 20 ميليون آراء مکتسبه اش است که متأثر از سياستهای حذفی قبل از روی کار آمدنش بشدت تحريک شده.
مطالباتی که از افراطی ترين تا تفريطی ترين گرايشات گسترده و متنوع اجتماعی ـ سياسی را در خود نهفته دارد و خاتمی در حالی بايد به منطقی کردن اين مطالبات بپردازد که در جبهه متحدينش نيز دچار عدم تجانس ساختاری است و جناح محافظه کار هم از زمان شکست سنگينش در انتخابات رياست جمهوری سال 97 حريصانه مُترصد کشف کوچکترين نقطه ضعف در عملکرد خاتمی و کابينه اش بوده تا از آن عليه وی استفاده کنند و تاکنون هم هيچ فرصتی را از دست نداده و بلکه فرصت هائی را هم خود خلق کرده اند.
در کنار اين مشکلات ، ويژگی شخصيتی خاتمی هم که بی اعتنائی به قدرت است حائز اهميت است.
برخلاف هاشمی رفسنجانی رئيس جمهور پيشين ايران که صراحتاً جاه طلبی را برای انسان ارزش تلقی می کرد، خاتمی از ابتدا با کراهت وارد رقابتهای انتخابات رياست جمهوری شد و برخلاف علی اکبر ناطق نوری رقيب اصلی اش در انتخابات که از يک سال قبل از انتخابات، تمايل خود را برای رئيس جمهور شدن رسماً اعلام کرده بود، خاتمی با ترغيب سنگين همسنگران سياسی اش وارد مبارزات انتخاباتی شد و تا روزهای آخر انتخابات نيز چشم اُميدی به موفقيت در اين انتخابات نداشت و زمانی نيز که ناباورانه موفق به کسب 20 ميليون رای بنفع خود شد از سرسيری و بی ميلی وارد کاخ رياست جمهوری ايران گرديد.
رويکرد «ديوژنی» خاتمی به قدرت عملاً وی را از برخورداری از عزم سياسی جهت مواجهه با رقبا محروم کرده و در عمل تمايلی از وی جهت به چالش طلبيدن رقبا مشاهده نمی شود.
خاتمی با توجه به برخورداری از شاکله شخصيت فرهنگی اش عملاً لذت کار فرهنگی را بر مجادلات خسته کننده سياسی که خود از آن تعبير به «کار گِل» می کند ترجيح می دهد و اين در حاليست که رُقبای محافظه کار خاتمی برخلاف وی از آمادگی و ظرفيت بالائی جهت مجادله سياسی برخوردارند.
در مجموع صدای خاتمی هرچند صدای نامأنوسی برای بخشی از بدنه انقلاب اسلامی است که بدليل ناتوانی از هم ذات پنداری با چنين لسانی موجبات دلنگرانی و آزار ايشان فراهم شده، اما همزمان اين صدا توانسته با حفظ اصول انقلاب اسلامی بخش های جديدی از لايه های اجتماعی ايران، که تا پيش از اين در گُفتمان حاکم بر انقلاب ايران رسميت نداشتند را مخاطب قرار داده و موجوديت ايشان را در دايره انقلاب شموليت بخشيده و برسميت بشناسد.
هنر خاتمی در آنست که موفق شد رسيتال حاکم بر نظام سياسی ايران را مُبدّل به سمفونی فراگيری کند که موجبات استحکام سياسی ايران را در نظام بين الملل فراهم کند.
اينکه خاتمی موفق شود رهبری اين سمفونی را با موفقيت به پايان ببرد پرسشی است که پاسخ روشنی در حال حاضر ندارد، اما ششمين انتخابات پارلمانی فوريه سال 99 ايران با توجه به رنجشی که خاتمی از پارلمان پنجم که در انحصار محافظه کارهاست کشيد، می تواند عاملی تعيين کننده در جهتگيری سياسی آينده رئيس جمهور خاتمی باشد.
داريوش سجادی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) ـ اين مقاله متن فارسی مقاله Khatami’s Symphony است که در مورخ January 2000 در ماهنامه Middle East Insight چاپ واشنگتن درج شد و تلخيصی است از مقاله ای با همين عنوان که در تاريخ 20 تير ماه سال 77 در شماره 12 هفته نامه «راه نو» چاپ تهران درج شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر