گر آمدنم بمن بُدی، نآمدمی
ور نيز شدن بمن بُدی، کِی شدمی
به زآن نَبُدی که اندر اين ديْر خراب
نه آمدمی ، نه بُدَمی ، نه شُدَمی؟
يکی از قسم های ثلاثه امام محمد غزالی بر سر مزار ابراهيم (ع) عدم تقبل هيچ مقام حکومتی بعد از عزلت وی از دربار سلجوقی بود.
قسمی که هرگز آنرا نشکست.
شايد بتوان « مير حسين موسوی» را نزديکترين کس به سلوک غزالی از نظر بی رغبتی به قدرت تلقی کرد که بعد از پايان دوره نخست وزيريش علی رغم برخورداری از پيشينه سفيد و اقبال عمومی ، دندان طمع قدرت را در خود ريشه کن کرد.
اما دنيای سياست عرصه پری رويانی است که تاب مستوری ندارند!
«هاشمی رفسنجانی» نيز يکی از اين پری رويان است! که بعد از کمتر از سه سال بی تابی ، تحمل خود را از دست داد و با اعلام ورودش به انتخابات مجلس ششم ، خستگي اش را از حاشيه نشينی در حوزه قدرت اعلام کرده است.
هاشمی در مصاحبه با روزنامه انتخاب بازگشت خود را مستند بر احساس تکليف کرده اما همزمان اعلام کرد علی رغم تمايلش بر نبود در صحنه با فشار نزديکانش ، مقاومت خود را شکسته و وارد انتخابات شده است.
سخنی که هرگز نمی تواند مانند کراهت ذاتی خاتمی از قدرت به دل بنشيند.
آبان ماه سال 75 زمانيکه هنوز سيد محمد خاتمی کانديداتوری خود را برای انتخابات رياست جمهوری اعلام نکرده بود . طی جلسه ای که به اتفاق چند نفر از دوستان با ايشان داشتيم از وی علت عدم تمايلش به کانديداتوری رياست جمهوری را جويا شديم و ايشان با صراحت گفت:
« دوستان فشار زيادی بر من می آورند که وارد اين عرصه شوم اما در پاسخ به ايشان گفته ام برويد دنبال يک پف... ديگر بگرديد»!
عدم چشم داشت و بی رغبتی خاتمی به قدرت جزو بديهيات است. وی بر خلاف رقيبش که از يک سال قبل از انتخابات رياست جمهوری ، کانديداتوريش بر او تکليف شده بود ، تا آخرين لحظه در برابر اصرار مجمع روحانيون مبارز مقاومت کرد و اين حقيقت داشت . اما در بيان هاشمی عدم شفافيتی است که بسختی می توان بی رغبتی وی به انتخابات را باور کرد.
عدم شفافيت هميشگی هاشمی نتوانست اين مسئله بديهی را روشن کند که ادای تکليف ديگر چه نيازی به اصرار ديگران داشته است؟!
هنوز دقيقاً معلوم نيست اين عاقله! مرد سياسی پس از گذراندن سالهای مبارزه وطی تمامی سلسله مدارج قدرت، اينک در آستانه ورود به دوران کهنسالی خود بدنبال چه چيز جديدی در نبرد سياستمداران می گردد.
بديهی است قصد هاشمی از شرکت در انتخابات مجلس ، مانند ديگر کانديداهای عادی تصاحب ، کرسی نمايندگی نيست . وی تنها به اشغال کرسی رياست پارلمان نظر دارد . هاشمی حتی تصور آنرا نيز نمی تواند بکند که در پارلمان روبروی هيئت رئيسه بنشيند و برای نطقهای پيش از دستورش از رياست پارلمان وقت بگيرد!
اما آيا ترکيب مجلس ششم اجازه تصاحب اين کُرسی را به هاشمی می دهد؟
بعد از حذف غير اخلاقی «عبدالله نوری» از مقابل هاشمی وی اکنون « موسوی خوئينی ها» را در مقابل خود دارد.
اما اگر رايزنيهای قبلی حاکی از حذف خوئينی ها با حربه نظارت استصوابی باشد ، آنگاه هاشمی تک ستاره اشغال کرسی رياست پارلمان خواهد بود.
از آنجا که هاشمی اهل ريسک نيست و ترجيح می دهد قدم هايش را بر جای محکمی بگذارد اين می تواند زنگ خطری برای خوئينی ها باشد.
اما بر فرض مهيا کردن صحنه برای ورود هاشمی به پارلمان ، وی فصل مناسبی را برای بازگشت به عرصه علنی سياست انتخاب نکرده .
ديگر در نماز جمعه تهران مخالفت با هاشمی ، مخالفت با رهبری و پيامبر تلقی نمی شود.
شعاری که هاشمی هرگز مخالفتی با آن نکرد. برخلاف جانشينش که در برخورد با اولين شعار مرگ بر ضد رئيس جمهور برای اولين و آخرين بار باب چنين شعاری را صحنه سياسی ايران مسدود کرد.
هاشمی در مصاحبه با انتخاب گفته که هيچوقت روی حمايت و يا عدم حمايت گروه ها از خودش حساب نکرده در حاليکه چهار ميليون اُفت آرائش در دومين دوره رياست جمهوری خود را با تمسخر توأم با تحقير ، قهر کودکانه کسانی توصيف کرد که بدليل توجيه نبودن «مانند نوه اش» به رقيب وقتش در انتخابات رای داده اند!
هاشمی همچنين در اين مصاحبه گفته :
«من طرفدار آزادی مطبوعاتم و در زمان مسئوليت من با اين مسئله خيلی مثبت برخورد شد»
اين در حاليست که در همان زمان بود که روزنامه «جهان اسلام» بعد از انتقاد علی اکبر محتشمی از منش بزعم ايشان متفرعنانه رئيس جمهور وقت در مصاحبه با اين روزنامه ، تا پايان رياست جمهوری هاشمی در محاق توقيف ماند!
هاشمی طی دو سال گذشته جهت حفظ وجاهت ملی خود و مصون نگه داشتن آن از تعرض ، علی الظاهر نه از شهردار شايسته اش دفاعی کرد و نه عکس العملی در مقابل توقيف روزنامه صبيه محترمه اش داشت و مجموعاً ترجيح داد اعتبار سياسی خود را برای روز مبادا تحفظ کند.
مسئوليت مشاورئيش در مجمع تشخيص مصلحت نظام نيز فرصت اين مصلحت انديشی را به وی می داد.
اما اين عاقله! مرد سياسی آنقدر بايد ذکاوت داشته باشد که اينک قرار گرفتن در صندلی رياست مجلس با سياست شفافی که خاتمی ايجاد کرده جائی برای ديپلماسی پنهان وی نمی گذارد و بعنوان رياست پارلمان بايد تکليف خود را با توسعه سياسی خاتمی و مخالفينش يکسره کند و اين تصميم سختی برای هاشمی است.
وی از يکطرف مواجه با جناحی است که در صورت بی توجهی به ايشان براحتی می توانند چشم خود را بر روی سالهای خوش همکاری با هاشمی ببندند و همانگونه که گمنام ترين نماينده دست راستی مجلس در حمايت تلويحی و لطيف هاشمی از کرباسچی گستاخانه برای وی خط و نشان می کشيد ، ايشان نيز توان چنگ انداختن در صورت هاشمی را دارند و از سوی ديگر عدم همسوئی با روند اصلاح طلبـی خاتمی «در مقام رياست قوه مقننه» بمعنای شکستن وجاهت ملی و انتحار سياسی اوست.
هاشمی از نسل سياستمداران کلاسيک جهان است.
مردانی که هنر اصليشان حرف زدن و حرف نزدن چند منظوره است!
سياستمدارانی که اهتمامشان حفظ وضع موجود از طريق سياست موازنه قواست.
هاشمی از زمره مردانی است که بشدت از بيان شيرين کاری ها و زيرکی های سياسی اش در حلقه شيفتگانش که توأم با شادی و تمجيد ايشان باشد مسرور می شود و اصلی ترين توانش ، قدرت بالای مُجابگری وی در محاوره با مخاطبان خود می باشد.
ليکن خاتمی متعلق به عصر نوين سياست در ايران است.
عصری که در آن نيازی به مردان پيچيده نيست و سياستمدار با تکيه بر نهادهای مدنی حکومت «شفافانه» مديريتش را در معرض سنجش و قضاوت افکار عمومی قرار می دهد.
آيا هاشمی در بازگشتش به دنيای سياست می تواند با چنين فضای نوين و شفافی ارتباط برقرار کند؟
داريوش سجادی
21/آذر/78
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
(1) ـ اين مقاله تحت عنوان «بازگشت به عرصه علنی سياست با کدام هدف؟» در مورخه 24/آذر/78 در روزنامه پيام آزادی چاپ تهران درج شده است.
يکی از قسم های ثلاثه امام محمد غزالی بر سر مزار ابراهيم (ع) عدم تقبل هيچ مقام حکومتی بعد از عزلت وی از دربار سلجوقی بود.
قسمی که هرگز آنرا نشکست.
شايد بتوان « مير حسين موسوی» را نزديکترين کس به سلوک غزالی از نظر بی رغبتی به قدرت تلقی کرد که بعد از پايان دوره نخست وزيريش علی رغم برخورداری از پيشينه سفيد و اقبال عمومی ، دندان طمع قدرت را در خود ريشه کن کرد.
اما دنيای سياست عرصه پری رويانی است که تاب مستوری ندارند!
«هاشمی رفسنجانی» نيز يکی از اين پری رويان است! که بعد از کمتر از سه سال بی تابی ، تحمل خود را از دست داد و با اعلام ورودش به انتخابات مجلس ششم ، خستگي اش را از حاشيه نشينی در حوزه قدرت اعلام کرده است.
هاشمی در مصاحبه با روزنامه انتخاب بازگشت خود را مستند بر احساس تکليف کرده اما همزمان اعلام کرد علی رغم تمايلش بر نبود در صحنه با فشار نزديکانش ، مقاومت خود را شکسته و وارد انتخابات شده است.
سخنی که هرگز نمی تواند مانند کراهت ذاتی خاتمی از قدرت به دل بنشيند.
آبان ماه سال 75 زمانيکه هنوز سيد محمد خاتمی کانديداتوری خود را برای انتخابات رياست جمهوری اعلام نکرده بود . طی جلسه ای که به اتفاق چند نفر از دوستان با ايشان داشتيم از وی علت عدم تمايلش به کانديداتوری رياست جمهوری را جويا شديم و ايشان با صراحت گفت:
« دوستان فشار زيادی بر من می آورند که وارد اين عرصه شوم اما در پاسخ به ايشان گفته ام برويد دنبال يک پف... ديگر بگرديد»!
عدم چشم داشت و بی رغبتی خاتمی به قدرت جزو بديهيات است. وی بر خلاف رقيبش که از يک سال قبل از انتخابات رياست جمهوری ، کانديداتوريش بر او تکليف شده بود ، تا آخرين لحظه در برابر اصرار مجمع روحانيون مبارز مقاومت کرد و اين حقيقت داشت . اما در بيان هاشمی عدم شفافيتی است که بسختی می توان بی رغبتی وی به انتخابات را باور کرد.
عدم شفافيت هميشگی هاشمی نتوانست اين مسئله بديهی را روشن کند که ادای تکليف ديگر چه نيازی به اصرار ديگران داشته است؟!
هنوز دقيقاً معلوم نيست اين عاقله! مرد سياسی پس از گذراندن سالهای مبارزه وطی تمامی سلسله مدارج قدرت، اينک در آستانه ورود به دوران کهنسالی خود بدنبال چه چيز جديدی در نبرد سياستمداران می گردد.
بديهی است قصد هاشمی از شرکت در انتخابات مجلس ، مانند ديگر کانديداهای عادی تصاحب ، کرسی نمايندگی نيست . وی تنها به اشغال کرسی رياست پارلمان نظر دارد . هاشمی حتی تصور آنرا نيز نمی تواند بکند که در پارلمان روبروی هيئت رئيسه بنشيند و برای نطقهای پيش از دستورش از رياست پارلمان وقت بگيرد!
اما آيا ترکيب مجلس ششم اجازه تصاحب اين کُرسی را به هاشمی می دهد؟
بعد از حذف غير اخلاقی «عبدالله نوری» از مقابل هاشمی وی اکنون « موسوی خوئينی ها» را در مقابل خود دارد.
اما اگر رايزنيهای قبلی حاکی از حذف خوئينی ها با حربه نظارت استصوابی باشد ، آنگاه هاشمی تک ستاره اشغال کرسی رياست پارلمان خواهد بود.
از آنجا که هاشمی اهل ريسک نيست و ترجيح می دهد قدم هايش را بر جای محکمی بگذارد اين می تواند زنگ خطری برای خوئينی ها باشد.
اما بر فرض مهيا کردن صحنه برای ورود هاشمی به پارلمان ، وی فصل مناسبی را برای بازگشت به عرصه علنی سياست انتخاب نکرده .
ديگر در نماز جمعه تهران مخالفت با هاشمی ، مخالفت با رهبری و پيامبر تلقی نمی شود.
شعاری که هاشمی هرگز مخالفتی با آن نکرد. برخلاف جانشينش که در برخورد با اولين شعار مرگ بر ضد رئيس جمهور برای اولين و آخرين بار باب چنين شعاری را صحنه سياسی ايران مسدود کرد.
هاشمی در مصاحبه با انتخاب گفته که هيچوقت روی حمايت و يا عدم حمايت گروه ها از خودش حساب نکرده در حاليکه چهار ميليون اُفت آرائش در دومين دوره رياست جمهوری خود را با تمسخر توأم با تحقير ، قهر کودکانه کسانی توصيف کرد که بدليل توجيه نبودن «مانند نوه اش» به رقيب وقتش در انتخابات رای داده اند!
هاشمی همچنين در اين مصاحبه گفته :
«من طرفدار آزادی مطبوعاتم و در زمان مسئوليت من با اين مسئله خيلی مثبت برخورد شد»
اين در حاليست که در همان زمان بود که روزنامه «جهان اسلام» بعد از انتقاد علی اکبر محتشمی از منش بزعم ايشان متفرعنانه رئيس جمهور وقت در مصاحبه با اين روزنامه ، تا پايان رياست جمهوری هاشمی در محاق توقيف ماند!
هاشمی طی دو سال گذشته جهت حفظ وجاهت ملی خود و مصون نگه داشتن آن از تعرض ، علی الظاهر نه از شهردار شايسته اش دفاعی کرد و نه عکس العملی در مقابل توقيف روزنامه صبيه محترمه اش داشت و مجموعاً ترجيح داد اعتبار سياسی خود را برای روز مبادا تحفظ کند.
مسئوليت مشاورئيش در مجمع تشخيص مصلحت نظام نيز فرصت اين مصلحت انديشی را به وی می داد.
اما اين عاقله! مرد سياسی آنقدر بايد ذکاوت داشته باشد که اينک قرار گرفتن در صندلی رياست مجلس با سياست شفافی که خاتمی ايجاد کرده جائی برای ديپلماسی پنهان وی نمی گذارد و بعنوان رياست پارلمان بايد تکليف خود را با توسعه سياسی خاتمی و مخالفينش يکسره کند و اين تصميم سختی برای هاشمی است.
وی از يکطرف مواجه با جناحی است که در صورت بی توجهی به ايشان براحتی می توانند چشم خود را بر روی سالهای خوش همکاری با هاشمی ببندند و همانگونه که گمنام ترين نماينده دست راستی مجلس در حمايت تلويحی و لطيف هاشمی از کرباسچی گستاخانه برای وی خط و نشان می کشيد ، ايشان نيز توان چنگ انداختن در صورت هاشمی را دارند و از سوی ديگر عدم همسوئی با روند اصلاح طلبـی خاتمی «در مقام رياست قوه مقننه» بمعنای شکستن وجاهت ملی و انتحار سياسی اوست.
هاشمی از نسل سياستمداران کلاسيک جهان است.
مردانی که هنر اصليشان حرف زدن و حرف نزدن چند منظوره است!
سياستمدارانی که اهتمامشان حفظ وضع موجود از طريق سياست موازنه قواست.
هاشمی از زمره مردانی است که بشدت از بيان شيرين کاری ها و زيرکی های سياسی اش در حلقه شيفتگانش که توأم با شادی و تمجيد ايشان باشد مسرور می شود و اصلی ترين توانش ، قدرت بالای مُجابگری وی در محاوره با مخاطبان خود می باشد.
ليکن خاتمی متعلق به عصر نوين سياست در ايران است.
عصری که در آن نيازی به مردان پيچيده نيست و سياستمدار با تکيه بر نهادهای مدنی حکومت «شفافانه» مديريتش را در معرض سنجش و قضاوت افکار عمومی قرار می دهد.
آيا هاشمی در بازگشتش به دنيای سياست می تواند با چنين فضای نوين و شفافی ارتباط برقرار کند؟
داريوش سجادی
21/آذر/78
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
(1) ـ اين مقاله تحت عنوان «بازگشت به عرصه علنی سياست با کدام هدف؟» در مورخه 24/آذر/78 در روزنامه پيام آزادی چاپ تهران درج شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر