سال هاست که در مراسم نماز جمعه تهران سيد سالمندی که ظاهرش نشان دهنده عدم بضاعت مالی اوست، هرهفته در صفوف نخست نماز جمعه حاضر می شود و به ادای فريضه دينی اش می پردازد.
ويژگی منحصر بفرد «سيّد» فرکانس بالای صدای اوست که خود نيز بخوبی با وقوف به اين قابليت از آن در تکبيرهايش استفاده کامل می کند و تعمّد آشکاری دارد تا اوج فشار حنجره اش را متمرکز بر دو شعار « مرگ بر آمريکا» و « مرگ بر ضد ولايت فقيه» کند.
خلوص و اعتقاد و حُسن نيت در فريادهای سيد بوضوح قابل رؤيت است .
در يکی از رُمان های آمريکای لاتين داستان يک گروه پارتيزانی نقل شده که هر يک بنا به تخصص خود مسئوليتی را در مبارزه با دشمن مُتقبل شده بودند، از جمله يک تخريب چی که کارش تنها بمب گذاری بر روی پل ها و خطوط مواصلاتی دشمن بود.
پارتيزان ها پس از پيروزی، هر يک بنابر تخصص خود عهده دار مسئوليتی در کشورشان شدند و چريک تخريب چی نيز کارشناس معدن شد!
وی می گفت: بجز کار گذاشتن بمب کار ديگری بلد نبودم . قبل از پيروزی بمب کار می گذاشتم تا دشمن را از بين ببرم و اکنون بمب کار می گذارم تا معدن کشف کنم!
سيد نماز جمعه تهران هم در بيان اعتقادش به ولايت فقيه و انزجارش از آمريکا جز فرياد کشيدن کار ديگری بلد نيست، اما آيا می توان توقع داشت همه اقشار جامعه نيز به شيوه سيد ارادت و کراهت خود را نسبت به باورهای انقلاب بيان کنند؟
قاضی دادگاه عبدالله نوری بفرض آنکه بر جُرم بودن تمامی اتهامات شيخ به يقين رسيده باشد و نوری واقعاً تشويش اذهان عمومی کرده و با تضعيف ولايت فقيه به استقبال ايجاد رابطه با آمريکا رفته! آيا جناب قاضی انتظار آنرا دارد تا نوری بعد از پنج سال تحمل زندان، مُتنبه شده و با فريادهای « سيد گونه» مرگ بر ضد ولايت فقيه و مرگ بر آمريکا از اوين خارج شود؟!
محمدی عراقی در مصاحبه با روزنامه ايران گفته:
«بخش هائی از دفاعيات نوری حقيقتاً بسيار خلاف انتظار بود و احساس می شد ايشان به جای دفاع از خود، مسايل اساسی انقلاب و ديدگاه های امام را مورد شک قرار داده»
آيا دادگاه نوری توقع داشت وی نيز مانند « خوئينی ها» زبان در کام می کشيد و تنها با عصايش بر زمين می کوفت و خطاب به آن می گفت:
«اما تو می گردی»!
قاضی چه کسی را روانه اوين کرد؟ آيا حبس نوری افتخار دارد؟
اوين چه چيزی قرار است به نوری بدهد و چه چيزی را می خواهد از وی بگيرد؟
آيا « کديور» اکنون در حال استعاذه و استغفار در اوين است؟
آيا « کرباسچی» در اوين داغدار از دست دادن ميلياردها تومان ثروت بادآورده فرضی اش شده؟
روزنامه جمهوری اسلامی در سال 67 هنگامی که عده ای از توابين گروه های معاند با بخشش رهبر فقيد انقلاب از اوين آزاد شدند، خطاب به ايشان نوشت:
« زمانی زندانی اوين بودن در رژيم پهلوی افتخار بود و عزت بخش و اعتبارآفرين برای محبوسين و اقوام ايشان بود،اما اکنون زندانی رژيم مردمی جمهوری اسلامی بودن نه تنها افتخار نيست بلکه موجب سرافکندگی نيز می باشد»
اما آيا اکنون نيز اين روزنامه می تواند همين ادعا را برای ساکنين جديد اوين داشته باشد؟
شمال و جنوب تهران اکنون مردان بزرگی را در خود جای داده .
بهشت زهرا جنوبی ترين نقطه تهران مدفن مرد بزرگی است که بعد از گذشت تنها يک دهه «اوين» شمالی ترين نقطه اين شهر اينک محبس ياران او شده است! ... جای امام خاليه!!!
داريوش سجادی
روزنامه پيام آزادی
دهم آذر ماه سال هفتاد و هشت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر