۱۳۹۲ خرداد ۵, یکشنبه

شجاعت ترس!



1ـ از فردای اعلام سياست جديد آمريکا در عراق توسط جورج بوش و با توجه به جهت گيری خصمانه و ضد ايرانی لحاظ شده در اين سياست، کسر بزرگی از تحليل ها و گمانه زنی های تحليلگران سياسی ناظر بر نيت آمريکا در برخورد نظامی محتمل با ايران شد تا جائی که چهره های شاخص کنگره آمريکا نيز شتابزده اقدام به تهيه پيش نويس طرحی کردند تا رئيس جمهور آمريکا را از تهاجم نظامی به ايران بر حذر دارند.

تحقيقاً تهاجم يگان هلی بُرد ارتش ايالات متحده به کنسولگری ايران در اربيل عراق در فردای سخنان بوش و نيز تقويت آرايش نظامی ارتش آمريکا در خليج فارس، حکم نفتی را پيدا کرد که شعله فروزان چنان تحليل هائی را فروزان تر کرد.



2ـ علی رغم بروز چنين گمانه هائی در کريدورها و رسانه های سياسی جهان و داخل کشور، روز سه شنبه سوم بهمن ماه رئيس جمهور احمدی نژاد طی گفتگوی تلويزيونی خود با شبکه دوم سيمای جمهوری اسلامی ايران از موضعی بالا دستی خطاب به مردم ايران اظهار داشت:

«اين تحليل که آمريکا برای رهائی از مشکل عراق می خواهد به ايران حمله کند يک تحليل اشتباه است و با تحليل اشتباه نيز نمی توان مديريت کرد، چرا که امروز آمريکائی ها در موضعی نيستند تا بتوانند اين اقدام را انجام دهند.»



3ـ بديهی است در موقعيت فعلی، وضعيت سياسی و نظامی ايالات متحده متاثر از زمينگيری ارتش اين کشور درعراق، منجر به آن شده تا آرايش نيروها در منطقه به نفع ايران تغيير کند. وضعيتی که مسئوليت بخشی از آن مستقيماً متوجه رويکردهای غلط کاخ سفيد بوده که بازتاب آن در از دست رفتن اکثريت مجلسين کنگره و سنا به نفع دمکرات ها و افول محبوبيت جورج بوش در نازل ترين سطح نزد افکار عمومی شهروندان آمريکائی قابل مشاهده است. اين در حالی است که پاره ای از تحولات در منطقه از جمله توفيق حزب الله لبنان در نبرد 32 روزه اش با اسرائيل نيز به کمک ايران آمد تا جائيکه تکليف لبنانی که قرار بود با انقلاب مخملی آمريکائی ها بنفع واشنگتن و تل آويو يکسره شود اکنون با محبوبيت گسترده حزب الله لبنان، اين شخص حسن نصرالله (متحد نزديک ايران) است که مسئوليت انقلاب مخملی عليه دولت سينيوره را عهده دار شده.



4ـ اکنون با توجه به موقعيت فعلی به کداميک از گزاره های موجود می توان متفطن بود:

ـ خوشبينی از نوع رئيس جمهور ايران که آمريکا در موقعيت حمله به ايران نيست؟

ـ دلنگرانی بابت تهاجم قريب الوقوع ارتش ايالات متحده به ايران؟

تحقيقاً در تقابل شکل گرفته ميان تهران و واشنگتن، با عنايت به داده های سياسی و نظامی موجود در منطقه نمی توان منکر موضع بالادستی ايران در مواجهه با آمريکای فعلی شد.

اما پرسش کليدی آن است که آيا اين موضع فرادستی تضمين کننده عبور ظفرمندانه ايران از بحران موجود است؟



5ـ دولتمردان جمهوری اسلامی بايد متوجه اين نکته مهم باشند که ايالات متحده در آرايش سياسی ـ نظامی متفوقانه فعلی ايران، قبل از آنکه مغبون فراست و زيرکی و توانائی های سياسی و ديپلماتيک و بعضاً نظامی ايران باشند، چوب نسنجيدگی کنش های سياسی و نظامی خود در منطقه را خورده و می خورند.

اما اين بدآن معنا نيست که برای بر هم زدن معادله موجود دست های واشنگتن بسته است.

تصادفاً تهران بابت برخورداری از چنين موضع بالا دستی بايد بيش از گذشته احساس خطر و دل نگرانی کند.



6ـ از آنجا که مواجهه موجود ميان تهران و واشنگتن از اساس فاقد تناسب و تعادل قدرت است، لذا تهران بايد بشدت پروای رفتار و واکنش های محاسبه نشده کاخ سفيد را داشته باشد.

بواقع جمهوری اسلامی ايران در حال بازی شطرنج با گوريلی است که هر اندازه نيز که بتواند و يا توانسته باشد با تکيه بر توانائی ها و ظرفيت های قائم به ذات خود حريف را «آچمز» و در موقعيت «کيش و مات» گذاشته باشد اما متقابلاً هرآئينه بايد خود را در معرض رفتار خارج از قاعده رقيب بداند.

صحت گزاره «ناتوانی آمريکا در بحران عراق» لزوماً بمعنای پيروزی ايران نيست.

قهراً با توجه به توانائی های جهانی آمريکا در جميع حوزه های اقتصادی و نظامی و سياسی، نبايد در ازای قرار گرفتن اين گوريل در موقعيت «کيش و مات» توقع تن دادن وی به شکست را داشت. گزينه قابل تحقق در چنين شطرنجی زدن به زير صفحه شطرنج است.

ايالات متحده بتعبير هاشمی رفسنجانی «دايناسوری است با مغز گنجشک» و تصادفاً همين «کم عقلی تنومندانه» بايد پمپ کننده «شجاعت ترس» به رويارويان با آن باشد.

بتعبير بوعلی سينا:

بايد از گاو ترسيد. چون هم شاخ دارد و هم عقل ندارد.

از آنجا که در صفحه شطرنج سياسی موجود، واشنگتن فاقد موضع فرادستی است و تهران نيز فاقد قدرت متناسب با توان بين المللی آمريکاست لذا دو طرف می توانند از صرافت نتيجه «بُرد ـ باخت» افتاده و به فرجام مرضی الطرفين «پات» اکتفا کنند. فرجامی که متضمن بُرد نسبی و آبرومندانه برای طرفين اين معادله است.

واقعيات سياسی در موقعيت فعلی مؤيد آنست که واشنگتن ناتوان از تامين پيروزی خود در ازای تحميل شکست به ايران است اما ايران نيز هر چند بدنبال پيروزی خود به بهای شکست آمريکا است اما بر همان قياس بايد بپذيرد کاخ سفيد اثبات کرده در موقعيت «استيصال» توان رفتار خارج از قاعده را دارد.



داريوش سجادی

3/بهمن/85

آمريکا

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

*ـ تلخيص اين مقاله پيشتر در روزنامه اعتماد ملی مورخ يکشنبه 8 بهمن 85 منتشر شده: http://www.roozna.com/Negaresh_site/FullStory/?Id=30272


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر