گفتگوی کوتاه سهند شمس اسحقی با داريوش سجادی
این گفتگو بصورت مراوده ای ايميلی و حدوداً به دو سال پیش بر می گردد
سهند شمس اسحقی:
ابتدا در خصوص مقاله ی از عسگر گاریچی تا سعید عسگر برای ایشان (سجادی) نوشتم که:
« باید قبول کرد ذات جلوه گرانه تنها در نزد نسل ربع قرنی ها به ودعیه گذارده نشده است که در نسل ماقبل ربع قرنی ها هم، بی شک موارد مثال زدنی از اشخاص به فور یافت می شود و جلوتر برویم می توان گفت که در نزد ادمی این ذات جلوه گرانه نهفته بوده است که محبوبیت یا بر سر زبان بودن و امضای برگه تایید شناخته شدن در خلال اجتماع ادمیان نه تنها برای نسل جوان که برای همه افراد بشر مطلوب می نماید اما نگرش و بررسی چنین موضوعی پرداختن به عین واقعیات است ونه چیز دیگر که در نوشته ی شما هم انطور که این حقیر احساس کردم لوب کلام شما هم این بوده است و گرنه عیب جویی ادمیان به سبب پرداختن به غریزه نهفته ی جلوه گری بی شک اثبات حقیقت است نه خرده یابی بر کسی.»
- داریوش سجادی:
«در پاسخ خدمتتان معروض می دارد ظاهراً اينجانب نتوانسته ام منظور خود را درست بيان کنم.
من هرگز مدعی مذموميت ذاتی نياز جلوه گرانه جوانان نبوده و نيستم و همانطور که در آن مقاله گفته ام اين نياز را ذاتی جوان و منبعث از ژنتيک ايشان عنوان کرده ام. طبيعی است نمی توان جوان را بواسطه بروز تحريکات ژنتيکی شان مورد شماتت قرار داد.
همانطور که شما نيز بدرستی اشاره کرده ايد جلوه گری نه تنها ذات جوان است بلکه کلاً ذات انسان جلوه گری است با اين توضيح که هر سنی به اقتضای گرايشات و مطالبات خود نوع خاص جلوه گری در انسان را مطالبه می کند.
نزد نسل جوان اين نياز از نوع فخرفروشی و تعيّن طلبی ، توجه گرائی است.
جوان به صرف جوانی خود تشنه چنين رويکردی است و اگر سيستم نتواند و يا نخواهد با تعبيه مکانيزم های مشروع امکان بروز و تخليه مشروع و بهداشتی اين نياز را مرتفع سازد جوان خود راساً و بدون توجه به هزينه های آن از هر ابزاری ولو ابزار نامشروع برای ارضا ذات جلوه گرانه خود استفاده می کند.»
سهند شمس اسحقی:
« قبول کنید نسل اکنون یا بهتر بگویم نسل ربع قرنی ها که این جانب در شمارگان انها هستم با ان نسل حاضر در خیابانهای در بیست و هشت مرداد و بعضا با نسل شما کمی فرق دارد و به رغم اگاهی کم نسبت به ریشه های فرهنگی و وقایع تاریخی گذشته ی خود باید گفت به نسبت درک و فهم صحیح تری از مسائل دارند که بر اگاهی و دانش بالاتر نسل شما مقارن با این نسل می چربد .و چنانچه شما این نسل را با نسل قبل، در نوع پاسخ گویی به وقایع مشابه تاریخی در یک رده جمع ببندید مثل همان سوال است که بگویند جمع یک سیب با یک پرتقال حاصلش چند می شود؟؟؟؟ و باید قبول کرد نسل ربع قرنی با نسل شما و نسل قبل تر از ان بی شک فرقهایی دارند که گواه ان را می توان بر بالا بودن سطح نسبی تحصیلات در نزد انها دانست و باید صحه بر ان زد شکاف بین ان نسل مُصدّقی ها و نسل اکنون بسی ژرف شده است .»
- داریوش سجادی:
« متاسفانه چندان هم دلی با ادعای جنابعالی ندارم. اينکه جوانان امروز در افقی والاتر و بالاتر از نسل های قبلی خود قرار دارند را گزاره ای واقعی نمی دانم.
جوان در همه ادوار تاريخ همين بوده که هست در برآوردی کلی نه جوانان قديم برخوردار از رذيلت اخلاقی بوده اند و نه جوانان امروز برخوردار از فضيلتی خاص و ويژه.
صرف نظر از سطح معلومات و تحصيلات آنچه که در عالم واقع قابل رويت است آنست که جوان ديروز و امروز ماهيتاً و از بعد محتوا کماکان مطالبات و نيازهای يکسانی دارند که در مقالهعسگر گاريچی و ايضاح آن اشاره کرده ام.
اما اينکه اخيراً و مکرراً توسط بسياری از نويسندگان و جنابعالی تاکيد بر تمايزات و فضيلتهای جوانان امروز می شود را چندان مقرون بر صحت نمی دانم.
اينجانب به صفت شغل خود که روزنامه نگاری است و بدليل مطالعات زيادی که در وبلاگ های جوانان داشته و دارم و برخورد با جوانان مختلف اعم از غربی و ايرانی انديشه فاخر و وجوه متمايز و قابل استنادی از ادعای جنابعالی نزد جوانان نيافته ام.
اينکه مرتباً گفته می شود جوانان امروز در اوج قله فرهيختگی و ذکاوت و هوش و دانش و غيره هستند در حوزه شعار حرف قشنگی است اما آيا نبايد اين ادعا بازتاب بيرونی هم داشته باشد؟
پرسش اينجاست که تعينات آن فرهيختگی ها و دانش و فضيلت کجاست؟
چرا هيچ نمونه قابل اعتنائی از تراوشات و افکار بلند اين جوانان در جائی مشاهده نمی شود.
من که تاکنون چيزی جز همان مطالبات شعاری در وبلاگ ها و حرف های جوانان نيافته ام.
تعجبی هم نمی کنم و توقعی هم از جوان ندارم که در اين سنين طلايه دار فضيلتی ويژه باشند.
اتفاقاً همين فخرفروشی های ولو مجعول و تصنعی و خود ساخته را در راستای ارضای تمنيات جلوه گرانه جوانان می دانم.
اما جوانان نبايد خود اسير شعارهای خود شوند و ادعاهای خود را باور کنند.
همانطور که گفتم جوانی که شعار آزادی سياسی و آزادی انديشه را می دهد الزاماً اين امر بمعنای برخورداری ايشان از انديشه يا مطالبات سياسی خاص و ويژه ای نيست و نبايد هم باشد ايشان در اين سنين انديشه خاص و ويژه ای در حوزه سياست ندارند که آزادی بيان آنرا مطالبه می کنند بلکه اين تنها تنگ نظری حکومت است که با محدود کردن جوانان در حوزه های فراغتی و تفرج طلبی مشروع جوانان دخالت و اعمال محدوديت کرده و ايشان بعنوان دهان کجی و ابراز وجود جلوه گرانه و طبيعی و ذاتی خود از حوزه سياست برای تشفی خاطر پتانسيل های انباشته شده خود که از ناحيه تنگ نظری حکومت امکان تخليه مشروع ندارد، استفاده ابزاری می کنند.
اگر شما مصداق و تعينی واقعی از تجليات و تمايزات فکری ، فرهنگی ، فلسفی ، مطالعاتی يا انديشگی اين جوانان که مدعی تفاوت داشتن شان با جوانان قبل داريد ارائه فرمائيد، استفاده خواهم کرد.
متاسفانه اين نسل به نوعی نسبت به نسل جوان قبل هم عقب رفت داشته.
آمارها نشان می دهد برغم رشد کمی سطح سواد و تحصيلکردگی نسل جوان فعلی، شاهد کمترين ميل و رغبت نزد جوانان برای مطالعه هستيم.
نرخ مطالعه نزد جوانان امروز برخلاف جوانان قديم تقريباً فاجعه آميز است و وقت عمده ايشان صرف بطالت های خيابانی يا اينترنتی شده و کمتر رغبتی به مطالعه در ايشان ديده می شود.
از نزديک ترين دوستانتان بپرسيد آخرين بار چه کتابی خوانده اند و در چه رابطه ای خوانده اند؟
اميدوارم توضيحاتم مکفی باشد.»
سهند شمس اسحقی:
حقیقت مطلب ان است که اینجانب قصد اشارت بردن و یا نشانه زدن فرهیختگی و یا دانش نسل کنونی را نداشتم که بخواهم رجحان دهم این نسل بر نسل قبلی را وهدف و قصد ان است که بگویم نسل جدید به رغم کمی مطالعه و نا اشنایی با فرهنگ گذشتگانمان و نیز با وجود گذران اوقات به بطالات و گشت زنی های بی هدف در این جهان نمای مجازی (اینترنت)و در کوچه و خیابان که ان گرامی به ان اشاره کردید که غیر از واقعیت نیست اگر کاوشی روانشناسانه یا بهتر بگویم اخلاق شناسی میان نسل کنونی و یا نسل گذشته انجام دهیم پر واضح است که نسل گذشتگان ما به سبب ساختارهای خانوادگی از نوع پدر سالار و اصولا ً بزرگ ارج نهادن دارای یک حس کرنش که متعاقبش ندیدن نقاط ضعف و در نهایت یک حالت گرایش به اصول را در بطن فرهیختگی نسبی در خود همراه داشت بود.گرایش به کرنش به بزرگترها به رغم انکه این بزرگان بی شک عاری از نقاط ضعف نبوده اند ولیکن به سبب ساختارهای خانوادگی ان دوره قدرت تمّرد از نا ملایمات و یا بعضا ناراستی ها ی ایشان را نمی دیدند و متعاقبا منجر به َتَصحُّت ایشان از نقد بزرگان می شد که به تبع ان این حس در ایشان رسوخ کرده بود و ایشان را اداپته و ساده انگارو صداقت انگار بار اورد.و این سخن سخنی است که خیلی از هم نسلی های شما اعتراف بدان کرده اند که نسل شما نسلی بود که با صداقت گفتار و رفتار انسی بیشتر داشت تا نسل کنونی.اما نسل کنونی به سبب انکه ان ساختار پدر سالاری مطلقه در خانواده ها اکنون شکسته شده است می تواند به راحتی به نقد و حلاجی بزرگان و بعضا نقد سنتها بنشیند که لیکن به رغم نداشتن اگاهی و عدم مطالعه و نیز عدم بهره از دانش و فرهیختگی که شما در جستجوی نمود و یا تعینات ان هستید و نیافته اید توانسته است تجربه و تمرینی عملی از انچه نسل شما به عنوان تئوری در کتب و مراجع ادبی یافته اید را به سبب همان باز بودن فضایی برای نقد و بحث تجربه کرده باشده و به رغم ان دلایل نا اگاهی ها و به سبب انکه قدرت تعمیم از جز به کل برای ایشان به سبب همان دلایل ازادی نقد بر او باز است می تواند با بسنده کردن بر جرعه ی از کتاب تاریخ و نظاره ی چموشی های روزگار و تعمیم ان به حال و روزکنونی خود، راه اشتباه و خطا را ببندد یعنی رد همان سخن ان جناب عالی که در مقاله "دو مرغابی در مه " در خصوص مشابه گرفتن نسل کنونی با نسل مصدقی ها و بنی صدرها اشاره بردید .
- داریوش سجادی:
«مطمئنم بعد از چند سال هياهو و جنجال اکنون جوانان بهتر می توانند مسائل را ديده و تحليل محتوا و واقعيت کنند.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر