۱۳۹۲ خرداد ۱, چهارشنبه

شبگردهای پشت ديوار سياست!


بررسی اجمالی تحرکات پشت پرده جناح تماميت خواه ايران


ظاهراً برای قوه قضائيه ايران نشست با دکتر هوشنگ اميراحمدی چنانچه توسط عباس عبدی باشد مذموم و مجرمانه تلقی می شود و جنانچه اين نشست با عباس ملکی باشد ممدوح است!

مقاله« شبگردهای پشت ديوار سياست» بخش نخست از سلسله مقالاتی تحت عنوان « توطئه های زنجيره ای» است که به تناوب اقدام به چاپ آن خواهد شد. در اين سلسله مقالات کوشش شده تا با تفکيک محتوائی جناح های مخالف اصلاحات در ايران و خارج از ايران به مجموعه توطئه هائی که از بدو پيروزی انقلاب اسلامی ايران توسط نامحرمان نفوذ کرده در بدنه انقلاب اسلامی به عمل آمده اشاره گردد.همانطور که ذکر شد اين مقالات بتناوب و بتدريج ارائه خواهد شد و چاپ آن در صورت بر سر عقل نيآمدن جناح تماميت خواه ايران و عدم آزادی چهره های اصلاح طلبی که بدون گناه و صرفاً جهت تقاص کشی جناح مخالف اصلاحات از جنبش اصلاح طلبی ايران و کارشکنی در مسير اصلاحات کابينه رئيس جمهور خاتمی و مجلس ششم خاتمه نيآبد، ادامه خواهد يافت.

در اين سلسله مقالات بمنظور برخی مصلحت انديشی های ملی از ذکر برخی از اسامی استنکاف بعمل آمده است

اما در مجموع تلاش شده با رعايت اين مصلحت انديشی ها توطئه های وسيع مخالفان جنبش اصلاح طلبی ايران را به شکلی شفاف به اطلاع افکار عمومی برسانم.

عنوانهای مقالات مزبور بعد ازمقاله « صدای پای توطئه» منتشره درسايت خبری گويا(16/6/80) ومقاله حاضر به ترتيب عبارتند از:

ـ شريعتی، نقطه افتراق دو جناح چپ و راست در ايران

ـ نخستين توطئه ، انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در سال 60

ـ جايگاه ترور حجاريان در روند انسداد بهبود مناسبات ايران و آمريکا

ـ تهديد رهبری ايران با توطئه مشترک تماميت خواهان داخلی و صهيونيسم در ماجرای کشتی کارين A

ـ چيستی اسناد محرمانه کشف شده در موسسه نظر سنجی آينده و ارتباط آن با بازداشت عباس عبدی

ـ مروری بر اتحاد دشمنان اصلاحات در ايران ؛ حقانی ـ مؤتلفه

ـ پروژه حذف آيت الله خامنه ای ـ کروبی ـ محتشمی

ـ خيز حقانی ـ مؤتلفه ـ کارگزاران برای تصاحب کامل قدرت

ـ پروژه ممانعت از وحدت آيت الله خامنه ای با جناح چپ ايران

ـ مافيای سرخ و ارتباط مستقل آن با جناح حقانی و موساد

بر خود لازم می دانم از کليه دوستانی که با ارسال اطلاعات دست اول خود اينجانب را در تهيه مطالب مذکور ياری رساندند تشکر کرده و کماکان منتظر ارسال ديگر مطالب مفيد و حائز اهميتشان می مانم.



روزنامه کیهان چاپ تهران در سرمقاله روز پنج شنبه خود (28/9/81) تحت عنوان «این گروه خبرچین» مطابق معمول با رطب و یابس بافتن های بدون معنائی بزعم خود اقدام به مزدور یابی در صفوف اصلاح طلبان کرده و در انتها نیز با استقبال از خود بافته هایش اظهار داشته:

« باید دید به تعبیر یكی دو سال پیش رهبر معظم انقلاب چه كسانی، كدام مطالب را به آمریكایی ها گفته اند كه آنها در سودای خود حضور قریب الوقوع در تهران و برقراری سفارت (جاسوسخانه جدید) در تهران را پختند؟ بی خبرانی كه دچار حیرت شده اند، خوب است مراقب باشند حیثیت آنها خرج آبرو باختگان جریان « مزدوری برای بیگانه» نشود.همچنان كه باید بین مأموران دشمن و عناصر فریب خورده تفاوت قائل شد»

از آنجا که این نشریه در بخش هائی از افاضات قلمی سرمقاله مزبور غیر مستقیم اینجانب را نیز مخاطب قرار داده لذا از باب تنویر افکار عمومی و بدون کمترین توقعی در تغییر مشی بزهکارانه مطبوعاتی این رسانه اجباراً نکاتی را متذکر می شوم.

این روزنامه در قسمتی از سرمقاله مزبور آورده:

«اول آذرماه امسال، خبرگزاری ایسنا بیانیه ای را تحت عنوان بیانیه 134 روزنامه نگار و دست اندركار مطبوعات منتشر كرد كه در آن آمده بود «... حكم باورنكردنی اعدام استاد فرهیخته دانشگاه و جانباز انقلاب دكتر هاشم آغاجری و دستگیری روزنامه نگاران برجسته ای چون مهندس عباس عبدی، بهروز گرانپایه و دكتر حسین قاضیان و پلمپ شدن مراكز پژوهشی، نمونه های آشكاری از یك اراده سیاسی برای امنیتی كردن فضای فرهنگی، علمی و مطبوعاتی كشور است... ما با اعلام نگرانی نسبت به این روند قویا خواستار آزادی زندانیانی مانند دكتر آغاجری، عباس عبدی، بهروز گرانپایه و حسین قاضیان هستیم»

کيهان در ادامه اين مطلب با لسانی تهديد آميز اظهار داشته:

«اسامی این 134 نفر موجود است (!) آیا آنها تصادفا از عبدی، قاضیان و گرانپایه و آغاجری حمایت می كردند؟ چند نفر از اینها، همه كاره و چند نفر دیگر مهره های پیاده بودند؟»

از آنجا که اینجانب یکی از امضاکنندگان نامه مزبور بوده، بر خود فرض می دانم تا از گزمه های نشریه کیهان سوال نمایم که:

اولاً اصرار شما از بکار بردن ادبیات تهدید و ارعاب نسبت به روزنامه نگاران غیر همسو با مشی نامتعارف مستعمل کیهان در چیست؟

ظاهراً مسئولین این نشریه تمایل دارند تا بااتخاذ گارد و فیگور! اطلاعاتی و امنیتی و با بیان ادبیاتی از این دست که: « اسامی این 134 نفر موجود است» اربابان جراید را خائف از مشی رسانه ای و سیاسی خود نمایند. در اینصورت این رویکرد را تنها می توان به یک نارسائی روحی ـ روانی و عدم تعادل شخصیتی توصیف کرد.

134 نفری که نامه مزبور را امضا کرده اند برای پخش آن نامه دست به این کار زده بودند همانطور که آن نامه در تلکس خبرگزاری جمهوری اسلامی و خبرگزاری دانشجويان انعکاس یافت و جمیع نشریات داخلی و عموم رسانه های اینترنتی فارسی زبان نیز آنرا با ذکر اسامی درج کردند.

بنابراین با اظهار اینکه: « اسامی این 134 نفر موجود است» نمی توان ژست اطلاعاتی ـ امنيتی بمنظور خوفناک نشان دادن آینده برای امضا کنندگان نامه مزبور گرفت!

ثانیاً اینکه پرسیده شده: «آیا آنها (134 نفر) تصادفاً از عبدی ، قاضیان ، گرانپایه و آقاجری حمایت می کردند» به چه معنا است؟

قطعاً امضاکنندگان از سر تفرّج و تفنن و بمنظور پُر کردن اوقات فراغتشان اقدام به تهیه و امضای نامه مزبور نکرده اند! بلکه همانطور که در همان نامه نیز ذکر شده بود انگیزه امضا کندگان ابراز نگرانی از ظهور یك اراده سیاسی در قوه قضائیه جهت امنیتی كردن فضای فرهنگی، علمی و مطبوعاتی كشور بوده است.

اما طرح این سوال که:

چند نفر از امضا کنندگان همه کاره و چند نفر دیگر مهره پیاده بوده اند؟! مؤید نگرش « میوه فروشانه» مسئولین این روزنامه به مسائل اجتماعی و انسانی است.

ظاهراً منبعث از تفکر پولاریزاسیون خودی ـ غیرخودی، برای متولیان روزنامه کیهان جامعه انسانی حکم گلابی های کال و رسیده ای را دارند که نمی توان آنها را درهم فروخت و حکماً می بایست قائل به وجود مهره پیاده و نیروی ستادی در جامعه بود!

برای امضای یک نامه بمنظور دفاع از صیانت قانون در کشور نمی توان و نمی بایست از مشارکت جویان خواست که بمنظور تعیین وزن و تشخص و منزلت حرفه ای و انسانی شان و احراز صاحب صلاحیتی جهت امضای یک نامه بر روی باسکول اعتبار سنجی مورد وثوق کیهان قرار بگیرند!

کیهان در سرمقاله مزبور همچنین با اشاره به برگزاری هجدهمین اجلاس مرکز مطالعات ایرانی (سیرا) در واشنگتن (فروردین 79) و حضور دکتر حسین قاضیان در آن اجلاس ضمن آنکه سیرا را یک مرکز ضد انقلابی و کانون توطئه علیه جمهوری اسلامی معرفی کرده از مخاطبین خود پرسیده:

كسانی كه از ایران در كنفرانس هجدهم سیرا كه بسیاری از عناصر تندرو دعوت به كنفرانس را رد كردند در چنین سمینارهایی شركت می كردند، برای كدام خدمت می رفتند؟

از آنجا که اینجانب نیز در کنار دکتر قاضیان یکی از سخنرانان آن اجلاس بوده ام پاسخ به سوال فوق را نيز بر ذمه خود فرض می دانم.

نکته جالب توجه در طرح ادعاهای کیهان در خصوص اجلاس هجدهم سیرا آن می باشد که در کیفر خواست مدعی العموم در پرونده موسسه نظرسنجی آینده نیز در خصوص اجلاس هجدهم سیرا آمده:

«ازجمله ویژگیهای اختصاصی كنفرانس هجدهم بنیاد ضدانقلابی سیرا كه «قاضیان» مدعو اصلی آن است، سانسور شدید خبری مسائل و سخنرانیهای آن بود. رادیو صدای آمریكا در گزارشی از این كنفرانس، آن را یكی از سمینارهای خصوصی سیرا می داند»

جالب بودن این بخش از کیفرخواست در آنجاست که دو سال نیم پیش از این روزنامه کیهان همین ادعا را در مورخه های 13 و 15 اردیبهشت ماه سال 79 و در اعتراض به فحوای سخنرانی ارائه شده اینجانب در اجلاس سیرا مورد استناد قرار داد و بنقل از‌ را رادیو آمریكا اظهار داشت:

«اجلاس‌ مزبور در یك‌ سانسور وسیع‌ خبری‌ برگزار شد و مسئولین‌ سیرا دراجلاس‌ مزبور به‌ دلیل‌ افشاگریهای‌ برخی‌ مطبوعات‌ درباره‌ ماهیت‌ سیرا و گردانندگان‌ آن‌ در سالهای‌ گذشته‌، امسال‌ از افشای ‌نام‌ مسافران‌ ایرانی‌ كنفرانس‌ سیرا پرهیز كرده‌اند»

این روزنامه همچنین در آن مقطع با استناد به منبع بزعم ایشان معتبر رادیو دولتی آمریکا دروغ هائی را منتسب به اظهارات ایراد شده اینجانب در اجلاس مزبور کرد.

هر چند در همان تاریخ جوابیه ای توسط اینجانب برای روزنامه اصولگرای! مزبور ارسال شد که تا این تاریخ! توفیق درج در کیهان را نیآفته اما همگونی کیفرخواست امروز دادستانی قوه قضائيه با مطالب دو سال و نیم پیش کیهان آنقدر برخوردار از چاشنی اعجاب هست که انسان را مجبور به خاراندن سرش کند!

متن کامل سخنرانی ايراد شده در سيرا و پاسخ به کيهان در آدرس های ذيل قابل دسترس می باشد:

http://www.geocities.com/dariushsajjadi/farsimaterial/sokhanrani.cira.htm

http://www.geocities.com/dariushsajjadi/farsimaterial/keyhan.ei-adoo.htm

اما در پاسخ به سوال امروز کیهان مبنی بر آنکه: شرکت کنندگان در چنین سمینارهائی، برای كدام خدمت می رفتند؟ باید اذعان داشت که سمینارهای علمی محل خدمت کردن نیست و تنها فرصتی است برای بیان نقطه نظرات و عقاید و در معرض نقد و حلاجی قرار دادن اندیشه ها و آراء سخنرانان .

ظاهراً تلقی روزنامه کیهان از سمینارهای علمی تلقی اجلاسیه های سالیانه مجمع عمومی سازمان ملل است که روسای جمهور و مسئولین بلند مرتبه کشورها برای دفاع از منافع ملی کشور خود و خدمت به جامعه ملی و بین المللی از تریبون آن به ایراد سخنرانی می پردازند.

طبعاً نمی توان چنین توقع و انتظاری را از سخنرانان در یک سمینار علمی مطالبه کرد. هر چند که کیهان کل شرکت کنندگان اجلاس سیرا را نشست جواسیس و کانون فتنه علیه جمهوری اسلامی تلقی کند!

نکته مهم دیگری که در سرمقاله کیهان و متقابلاً و بتنوع در کيفرخواست مدعی العموم علیه قاضیان مذمومانه به آن اشاره شده ارتباط و نشست و برخاست با دکتر هوشنگ امیر احمدی بنیان گزار سیرا و شورای ایرانیان و آمریکائیان توسط قاضیان است.

صرف نظر از ماهیت عملکرد و هویت و شخصیت دکتر امیراحمدی ، حتی چنانچه جمیع بزه های انتسابی سیاسی به مشارالیه را قرین به صحت تلقی کنیم باز نکته اعجاب آور نوع برخورد قوه قضائیه و جناح محافظه کار و روزنامه کیهان با مرتبطین با امیراحمدی است که برای گروهی وی بمثابه مادر و برای گروهی دیگر حکماً زن بابا تلقی می شود!

اگر از نظر روزنامه کیهان و قوه قضائیه معاشرت با امیراحمدی مذموم و جرم محسوب می شود چرا هیچ تذکری به دست راستی های مرتبط با ایشان داده نشده و نمی شود؟

مشارالیه پیش از آنکه کمترین نشانه ای از دوم خرداد و جبهه اصلاح طلبان در گستره جغرافیائی سیاسی ایران باشد بارها به دعوت معاونت وقت آموزش و پژوهش وزارت امور خارجه برای ایراد سخنرانی به ایران آمد و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سال 76 ایران نیز مفصلاً و حضوری با حجت الاسلام ناطق نوری نشست داشت و توافقات و هماهنگی های در این نشست برای برنامه های سیاست خارجی ایران در قبال ایالات متحده در فردای پیروزی ناطق نوری در انتخابات ریاست جمهوری! به عمل آمد.

تا کنون نیز نشستها و ارتباطات وی با چهره های شاخص جناح راست محفوظ مانده و به تناوب با یکدیگر در دوبی و لندن ملاقات دارند. گذشته از آنکه اين دست راستی های مورد وثوق روزنامه کيهان بوده اند که بمنظور مساعدت رساندن در برگزاری يک نشست مشترک ميان نمايندگان مجلسين ايران و آمريکا طی سال گذشته رسماً از يکی از کريدورهای موجود و مشابه با سازمان تحت امر اميراحمدی مطالبه رشوه 20 هزار دلاری می کردند!!!

اميدوارم نجابت قلم اجازه ندهد برخلاف قولی که [...] داده ام مجبور به افشای نام مشاراليه و اليها بشوم!

گذشته از آنکه اگر نشست و برخاست با اميراحمدی که حداقل يک آمريکائی ايرانی تبار می باشد، مکروه است، معاشرت و مذاکره آقايان دست راستی در امارات متحده عربی! با Alan Eyre جاسوس ورزيده و ايران شناس و کارشناس زبدهCIA در سفارت آمريکا (مرکز دوبی) منطقاً می بايست حرام باشد.

نامبرده از مسئولين تراز بالای سفارت آمريکا بوده که ضمن تبحر کامل بر زبان فارسی و مطالعه گسترده بر روی جناح های سياسی ايران ارتباطات عميقی با برخی از چهره های ظاهر الصلاح جناح راست داشته و سر پل مستحکمی برای ارتباطات دو جانبه بوده است. تا جائيکه ويزای صادره اخير برای سفر دهباشی خبرنگار ويژه صدا و سيمای لاريجانی به ايالات متحده که بر اساس يک ماموريت خبری ويژه جهت انجام مصاحبه هائی از قبل تعيين و تعريف شده عازم اين کشور بود بدستورهمين شخص صادر شد. هر چند اختلافات سياسی وزارت خارجه آمريکا با کاخ سفيد و وزارت دفاع اين کشور مانع از ورود هيئت خبرنگاری مشاراليها به خاک ايالات متحده شد.

چنانچه کسی منکر این ارتباطات است رسماً توسط روسای جناح راست این موارد را تکذیب کند تا شخصاً با ذکر جزئیات، اطلاعات این نشست ها را در معرض و رویت افکار عمومی قرار دهم.

در همینجا نیز مناسب می دانم تا توضیحی در قبال آن بخش از کیفرخواست دادستان علیه قاضیان ارائه نمایم که به نقل از يکی از مدعوين کنفرانس قبرس آمده است:

« در كنفرانس قبرس (اسلام سیاسی و غرب ـ سال 1997 میلادی) بسیاری از افراد و مطبوعاتچی های دوم خردادی و ملی مذهبی ها حضور داشتند ... این كنفرانس از سوی بنیاد مجهول الهویه «گفتگوی جهانی» در نیكوزیای قبرس برگزار گردید و در آن عناصر مهم اطلاعاتی، سیاسی دولت آمریكا مانند گری سیك (مشاور امنیت ملی آمریكا) ، ریچارد مورفی (معاون وزارت خارجه آمریكا)، ویلیام میلر (مسئول امور ایران سازمان اطلاعات آمریكا و مدیر بنیاد آمریكایی جستجو در زمینه های مشترك) و... شركت و فعالیت داشتند ... من چیزی که از آن كنفرانس مشاهده كردم این بود كه در جلسات علنی و پانل ها هر كس حرف هایی می زد ولی روابط و صحبت های خاصی در اتاق های خصوصی اشخاص صورت می گرفت كه از دید دیگران پنهان بود. آقای شمس الواعظین خودشان تعریف كردند كه آقای گری سیك از صحبت های تو ناراضی بوده و گفته است كه سحابی كه روضه خوانی كرد ولی از صحبت های آقایان صالح آبادی و عبدی راضی بوده است ولی نه آقای شمس و نه آقای دكتر یزدی بمن نگفتند كه آقای دكتر یزدی هم در این گفتگوی خصوصی با آقای گری سیك و ریچارد مورفی شركت داشته اند یا نه؟ من احتمال قوی می دهم كه ایشان هم بوده اند. پس حداقل افراد یاد شده (عبدی و صالح آبادی) كه در آن كنفرانس سخنانشان مورد توجه و رضایت آمریكائیها قرار می گیرد اینها بعداً در ایران بعنوان سرشاخه های مورد اطمینان می توانند نقش بازی كنند»

با توجه به اینکه اینجانب در کنفرانس مزبور نيز حضور داشته و از نزدیک در جریان کامل این اجلاس بوده ام نکات زیر را لازم به ذکر می دانم:

اولاً در کنفرانس قبرس بدلیل فشردگی پانلها و نبود فرصت کافی به هیچ وجه امکانی برای نشست های خصوصی بین مدعوین میسر نبود.

ثانیاً آقای شمس الواعظین و عبدی که علی الظاهر در کيفرخواست مدعی العموم بيان شده طرف مذاکره و نشست خصوصی با گری سیک و ریچارد مورفی در کنفرانس قبرس بوده اند فاقد حداقل توانائی در مکالمه انگلیسی می باشند! همانطور گری سيک و مورفی نيز محروم از حداقل توانائی مکالمه به زبان فارسی اند! به همین دلیل طرفين نمی توانسته اند نشستی خصوصی با يکديگر داشته باشند. خصوصاً آنکه تنها مترجم آن کنفرانس نیز بصورت تمام وقت در خدمت سالن اجلاس بود که تا دیر وقت هم طول می کشید و پس از آن نيز همه وقت مدعوین ایرانی تا پایان شب در کنار رستوران جنب استخر هتل هیلتون نیکوزیا(محل برگزاری کنفرانس) صرف مباحث روز سیاسی می شد.

ثالثاً تنها نشست خصوصی در آن کنفرانس بین اینجانب و ریچارد مورفی و خبرنگار اعزامی روزنامه سلام در یکی از اتاقهای هتل صورت گرفت که آن نشست هم صرفاً یک مصاحبه اختصاصی بود که با اطلاع و هماهنگی مدیریت کنفرانس (آقای حسین علیخانی) برگزار و در روزنامه سلام نیز چاپ شد.



در بخش دیگری از سرمقاله کیهان با اشاره به گزارش ارسالی اینجانب از اجلاس شورای آمریکائیان و ایرانیان (AIC) مندرج در روزنامه پیام آزادی چاپ تهران آمده:

« روزنامه زنجیره ای پیام آزادی (17فروردین 1379) هم در گزارشی از سمینار واشنگتن نوشت: در این نشست جیمز روبین سخنگوی وزارت خارجه آمریكا و همسر وی (كریستین امانپور)، راسكوسادارت سفیر سابق آمریكا در یكی از كشورها و نیز آقایان سمتی و هادیان و بسیاری دیگر حضور داشتند و پس از اتمام جلسه، ضمن شركت در ضیافت شام، به مناسبت نوروز جشن گرفتند»

متن کامل گزارش اجلاس واشنگتن در آدرس زير قابل دسترس است:

http://www.geocities.com/dariushsajjadi/farsimaterial/ejlaswashington.html



کیهان در ادامه این مطلب و در تحلیل بیانات ایراد شده وزیر خارجه وقت ایالات متحده آمریکا در این اجلاس آورده:

« پروژه حاكمیت دوگانه كه توسط نفاق جدید و پادوهای سیاسی- امنیتی بیگانگان در ایران پی گرفته شد، اول بار توسط مادلین آلبرایت و اواخر اسفند 1378 طی كنفرانس «روابط ایران و آمریكا» ابلاغ شد. وزیرخارجه وقت آمریكا در آن كنفرانس گفت: «به رغم روند دموكراسی در ایران، كنترل ارتش، قوه قضائیه، دادگاه ها و پلیس در دست افراد انتصابی (غیر منتخب) باقی مانده و در اصول سیاست خارجی كه درباره آن بیشترین نگرانی را داریم، بهبودی حاصل نشده است... ما باید دانشگاهیان و رهبران جامعه مدنی ایران را در موضوعات مربوط به منافع مشترك درگیر كنیم. در واقع بعضی از آنها در زمانی كه من در كالج روابط خارجی جرج تاون تدریس می كردم، جزو بهترین شاگردان من بودند.

چند هفته بعد نشریه آمریكایی USA Today طی گزارشی به قلم خبرنگار خود با عنوان « نخبگان ایران، تحول در انقلاب ایران را منعكس می كنند» نوشت:

« دونفر از اساتید ایرانی كه در آمریكا تحصیل كرده اند، به نوعی جدید از ایران سخن می گویند، دكتر ناصر هادیان پس از تحصیل به ایران بازگشت در حالی كه اینك طرفدار سرسخت رابطه با آمریكاست. آقایان هادیان و سمتی نگاه مجددی به انقلاب ایران پیدا كردند... آنها به خبرنگار ما گفتند ما برای شركت در اجلاس شورای آمریكائیان- ایرانیان (واشنگتن) مشكل ویزا نداشتیم زیرا سازمان ها و شركت های بزرگ نفتی آمریكا و دیگر بخش های تجاری این كشور كه در این رفت و آمدها منافعی دارند، پشتیبان ما بودند. گری سیك می گوید این دو برای ما ابعاد دست اول از موقعیت كسانی كه در ایران دست اندركار اصلاح هستند، آوردند. هر دونفر ارتباطات خوبی با اصلاح طلبان دارند»

در خصوص انتقادات کیهان به نقطه نظرات ایراد شده خانم آلبرایت به ویژه تاکید وی بر حاکمیت دو گانه نظر خوانندگان را به شماره های بعدی سلسله مقالات « توطئه های زنجيره ای» که بزودی منتشر خواهد شد، جلب می نمایم که طی آن نکات تاریکی از تحولات پنهان بوقوع پیوسته در آن مقطع توسط محافظه کاران در داخل ایران و در هماهنگی آرمانی با لابی صهیونیسم در ایالات متحده را مطرح خواهم کرد.

اما در پاسخ به آن بخش از سرمقاله کیهان که از ابراز علاقه وزیر خارجه آمریکا نسبت به شاگردان ایرانی پیشین خود در زمان تدریس در دانشگاه برآشفته و از سهولت اخذ ویزای آمریکا برای کسانی که به زعم کیهان پادوی آمریکا و منافقین جدیدند ابراز شگفتی کرده باید گفت:

آیا سهولت اخذ ویزای آمریکا و یا اقامت در قلب شیطان بزرگ تنها عملی مذموم برای اصلاح طلبان است؟ اما اینکه آیت الله خزعلی با آن همه ابهت و هیمنه ضد آمریکائی در دهه محرم سال گذشته به بهانه منبر رفتن برای شیعیان مقیم آمریکا با سهولت ویزای ایالات متحده را کسب کند و بعد از 50 روز هم که آمریکا را ترک می کند فرزند خود را در اینجا به بهانه تحصیل باقی بگذارد، بزعم کیهان مذموم نیست؟

گذشته از آن کیهان در حالی تمجید روزنامه USA Today از دو چهره اصلاح طلب را برنمی تابد که همين USA Today در شماره 19 مارچ 2001 خود نیز طی مصاحبه ای اختصاصی با مهندس عباس ملکی و تحت عنوان مجعولمشاور رهبر انقلاب! که در آن ایشان از سخنان ابراز شده آلبرایت در اجلاس 17 دسامبر 2001 در شهر نیویورک مبنی بر اعلام آمادگی وی جهت عزیمت به تهران و یا مذاکره در هر جای دیگری با دکتر ولایتی مشاور بین الملل آیت الله خامنه ای، استقبال و آغوش گشائی کرده بود، چندشش! نمی شود.

هر چند کارشکنی قابل تصور و انتظار لابی صهیونیزم در آن مقطع با توقیف یک نفتکش تحت اجاره ایران در خلیج فارس توسط ناوگان نظامی آمریکا و به بهانه قاچاق نفت برای دولت عراق منجر به بالا گرفتن جو ضد آمریکائی در ایران شد تا جائیکه مهندس ملکی سراسیمه طی تماس تلفنی با اینجانب متقاضی یافتن دکتر هوشنگ امیراحمدی و تاکید بر ایشان بمنظور مجاب کردن روزنامه USA Today جهت درج اصلاحیه در روزنامه شان مبنی بر عدم انتساب مشارالیه به بیت رهبری انقلاب شد!

ظاهراً نیت این مصاحبه آنبود تا با استفاده از عنوان «مشاور رهبر انقلاب» به طرفهای آمریکائی سیگنال داده شود که جناح صاحب صلاحیت برای مذاکره با شما خارج از اردوی اصلاح طلبان است.

اما عدم پیش بینی اقدام غیرمترقبه ناوگان نظامی آمریکا این فرصت را به طرفین نداد تا از اظهارات آشتی جویانه آلبرایت و استقبال مشاور مجعول! رهبری انقلاب بهره برداری مناسب صورت پذيرد.



با توجه به مطالب مذکور آيا بر خلاف ادعای کيهان که بی خبران حیرت زده را توصيه کرده مراقب باشند تا حیثیت آنها خرج آبرو باختگان جریان « مزدوری برای بیگانه» نشود، نبايد به شبگردهای باخبر در پشت ديوار سياست هشدار داد که تقاص بی حيثيتی خود را با خوش خرامی برای بيگانگان تامين ننمايند؟!



ادامه دارد



داريوش سجادی

29/آذر/81

آمريکا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر