۱۳۹۲ خرداد ۳, جمعه

سناتور کروبی!


پايان تحصن 26 روزه نمايندگان اصلاح طلب معترض به رد صلاحيت نامزدان انتخابات مجلس هفتم را بتعبيری می توان شکستی محترمانه تلقی کرد.
ليکن اعلام عدم مشارکت متحصنين در انتخابات يکم اسفند را نمی توان برخوردار از حزم انديشی ايشان تلقی کرد کما اينکه اصرار برخی نمايندگان معتبر فعلی مجلس همچون حجت الاسلام کروبی بر ماندن و حضور در اين انتخابات را بايد به اعتبار پختگی و درايت سياسی ايشان گذاشت.
از همين منظر اظهارات سرکار خانم فاطمه حقيقت جو نماينده مستعفی و اصلاح طلب مجلس فعلی در تريبون دانشجوئی « رفراندوم، استعفا و انتخابات» را که از فحوای آن توقع و تمايل قلبی ايشان (حقيقت جو) به استعفای خاتمی بعد از به فرجام نرسيدن خواسته ای متحصنين را می توان مشاهده کرد، مويد هيجان زدگی و احساساتی شدن مشاراليه و ديگر نمايندگانی همرای با وی خواهد بود.
حقيقت جو در آن سخنرانی ( دانشگاه صنعتی شريف يک شنبه 19/بهمن/82) با کنايه و طعنه غير مستقيم به رئيس جمهور خاتمی اظهار می دارند:
« کسانی که در زمانی ادعای همطرازی با دکتر مصدق را می کردند، اکنون به اندازه مصدق نتوانستند در حاکميت ابراز وجود کنند و مصدق شدن کار هر کسی نيست و از عهده خيلی از افراد برنمی آيد»
وی در ادامه با اشاره به اصرار حجت الاسلام کروبی بر حضور در عرصه انتخابات می افزايند:
« خاتمی و کروبی اکنون به باور خود عمل می کنند و کروبی در جائی گفته علی رغم اينکه می دانم رای نمی آورم ولی انصراف نمی دهم. او بخاطر احترامی که به امام قائل است اين کار را انجام داده و من به نظر او احترام می گذارم»
خانم حقيقت جو در حالی زبان به طعنه و گلايه از واکنش خاتمی و کروبی گشوده اند که کارنامه عمل نمايندگان متحصن در مجلس نيز عاری از اشتباه نبود.
رفتار سياسی از نوع تحصن از جمله واکنش هائی در جهان سياست است که از تعريف الزام آور برخوردار می باشد.
تحصن در عرف سياسی بمعنای اعتراض مدنی و اخلالگرانه! بر عليه نظم مستقری است که فاقد قدرت تامين مطالبات شهروندان است.
نمايندگان متحصن اخير مجلس ايران در حالی دست به تحصن نامتعارف خود زدند که تمام ساعت کاری مجلس را در صحن علنی پارلمان حاضر شده و به انجام امور محوله خود می پرداختند و بعد از ساعت کاری مجلس کنار يکديگر جمع شده و با ايراد سخنرانی توقع مجاب کردن شورای نگهبان نسبت به خواسته های خود را داشتند!
در دوران تحصيل در دانشکده روزی به نشانه اعتراض نسبت به فقدان خدمات دانشگاهی ، اکثريت دانشجويان هم دوره خود را جمع کرده و ايشان را به دفتر مرکزی رياست دانشکده برده و با تحصن در مقابل دفتر رياست، بنمايندگی و سخنگوئی از جانب دانشجويان متحصن خواستار پاسخگوئی ايشان شده بودم.
نخستين واکنش رياست داشگاه آن بود که ضمن مواجهه از سر تغيّر با اينجانب پرخاشجويانه و تهديدآميز خطاب به اينجانب گفت:
«شما با اين عمل تان نظم دانشگاه را به هم ريخته ايد»!
اينجانب نيز در مقام پاسخ به مشاراليه اظهار داشته:
« اتفاقاً همه هدفمان نيز همين بوده! ما اينجا جمع شديم تا مخل نظمی شويم که قاصر از تامين حقوق مشروع دانشجويان است. نظمی که نتواند مطالبات استحقاقی دانشجويان را تامين کند قهراً نبودش بهتر از بودنش خواهد بود»
خوشبختانه با پايمردی دانشجويان موفق به تامين خواسته هايمان شديم اما اکنون نمايندگان معترض به نظم نامتعارف شورای نگهبان در حالی دست به تحصن زده بودند که ماهيت تحصن شان فاقد کمترين گزندگی برای مخاطبانشان بود.
قهراً شورای نگهبان چنانچه نمايندگان از ابتدای آغاز بکار مجلس ششم هم دست به چنين تحصنی می زدند هرگز معترض ايشان نمی شدند و تصادفاً شايد استقبال از چنين تحصنی نيز می کردند!
تحصن بايد آنقدر قدرت گزندگی داشته باشد تا يکجای حريف را به درد آورد بلکه متقاعد به دادن امتياز شود.
سرکار خانم حقيقت جو و ديگر نمايندگان متحصن کدام بار مشاهده کردند که مثلاً کارگران متروی لندن يا همين اخيراً کارمندان اداری فرودگاه های فرانسه دست به تحصن برای تامين مطالباتشان در بعد از ساعات کاری خود بزنند؟
تصادفاً متحصنين در لندن و پاريس زمانی توانسته اند مخاطبين خود را مجاب به خواسته های خود کنند که تحصنشان مخل نظم موجود شده و طرفين را برای بازگرداندن روال به حالت عادی به راه حلی مرضی الطرفين برساند.
قهراً چنانچه نمايندگان آغاز تحصن خود را از همان ابتدا با به تعطيلی کشاندن مجلس همراه می کردند ولو آنکه برخورد تندی با ايشان محتمل بود اما بجای 26 روز ظرف کمتر از 48 ساعت با ضريب احتمالی بالا به خواسته هايشان نزديک می شدند.
گذشته از آن سنت چالش سياسی در ايران بدليل فربه ای و قوام و ديرينگی سلوک استبدادی هيئت حاکمه منجر به آن شده تا ماهيت مجادلات سياسی قبل از مذاکره ای بودن محاربه ای باشد.
اين سنت همآورد طلبانه مانع از آن شده تا در مجموعه پايوران سياسی ايران قبل از آنکه مذاکره کننده متبحر سياسی پرورده شود مبارزه کننده های متبحر سياسی رشد نمايند.
تاريخ سياسی ايران مملو از قهرمانان مبارزه سياسی است که در منطق مبارزه شان چيزی جز مطالبه همه يا هيچ يافت نمی شود.
نمايندگان متحصن اخير نيز با برخورداری از همين سنت تاريخی بود که ناواردانه چالش سياسی خود با شورای نگهبان را بجای آنکه مبدل به يک مجادله سياسی بمنظور کسب امتياز از رقيب نمايند ماهيت اين چالش را مبدل به يک مبارزه سياسی از جنس آنتاگوليستی کردند که در تحليل نهائی اين چالش تبديل به يک دوئل شد.
قهراً در دوئل از دو طرف نمی توان کمترين توقع امتياز و عقب نشينی داشت.
فرجام دوئل حذف اجتناب ناپذير يکی از طرفين است در حاليکه در جدل سياسی طرفين ضمن آنکه مطالبات صد در صدی خود را مطرح می کنند در عمل آماده مذاکره در صورت کوتاه آمدن يکی از طرفين جهت تامين خواسته های پنجاه تا شصت درصدی خود می باشند.
تحصن اخير نمايندگان مجلس نيز باطناً مبدل به دوئلی شد که شعار طرفين همه يا هيچ بود و طبعاً در چنين حالتی نه شورای نگهبان از انگيزه لازم برای امتياز دهی برخوردار خواهد شد و نه غرور جنگآورانه نمايندگان در اين مبارزه سياسی به ايشان اجازه کوتاه آمدن از خواسته هايشان را می دهد.
پيش بينی چنين مجادله ای نيز چندان سخت نخواهد بود.
نبردی بدون فاتح و پرهزينه اما مملو از قهرمان در هر دو جبهه برای حاميان هر دو طرف!
سياست عرصه ممکنات است و در ترمينولوژی سياستمداران به درستی آمده است:
«آری» سياستمداران يعنی « شايد» و « شايد» شان يعنی « نه»! و سياستمداری که بگويد « نه» سياستمدار نيست!
اقتضای سياست ورزی به اصلاح طلبان ديکته می کرد و می کند تا از اتخاذ گويش قاطعانه « نه، هرگز يا همه يا هيچ» اجتناب نمايند.
سياست علم تحصيل و حفظ و بسط قدرت است . بازی در چنين قالب تعريف شده ای يعنی تن دادن به اصل بازی و تداوم حضور سياسی. 
اعتکاف سياسی متخذه نمايندگانی مانند سرکار خانم حقيقت جو و جبهه مشارکت و ديگر گروه های اصلاح طلب در تحريم اعلام نشده انتخابات مجلس هفتم بازتابی از ناواردی ايشان با قواعد بازی سياسی و سلب مسئوليت از خود در بازی دموکراسی است.
نکته محوری در اصرار حجت الاسلام کروبی بر حضور در عرصه انتخابات بدليل احترام به بنيان گذار جمهوری اسلامی مويد تقيد عملی ايشان به آن بخش از اظهارات آيت الله خمينی است که ميزان رای ملت است.
اين بمعنای اصول گرائی کروبی و التزام وی به قواعد دمکراسی است.
بايکوت کنندگان انتخابات بايد به لوازم دموکراسی پايبند باشند.
ايشان چنانچه می پذيرند که ميزان رای ملت است موظفند ضمن خالی نکردن عرصه انتخابات، خود و نامزدان جان به در برده از فيلتر شورای نگهبان را در معرض قضاوت مردم قرار دهند.
طبعاً چنانچه مانند اعتراف کروبی می پذيرند که اکثريت مردم حال به هر دليلی ولو عدم اعتقادشان به کارآئی مجلس خلع يد شده توسط محافظه کاران به ايشان رای نمی دهند و در انتخابات شرکت نمی کنند اين نافی مسئوليت ايشان نيست.
در بازی دموکراسی هر کس مسول عمل خودش خواهد بود.
نمی توان مقدرات کشور و التزامات دمکراسی را در تيول خواسته های هيجان زده و احساساتی شهروندان بعضاً جوانی قرار داد که عجولی و نابردباری از اقتضائات سنی ايشان است و ناملايمات و هزيمت های قبلی موجبات سرخوردگی ايشان را فراهم کرده و اينک با اتخاذ شعارهای اولترا اصلاح طلبانه و ساختار شکنانه می کوشند برای جبران سرخوردگی های خود تشفی خاطر روانی فراهم آورند. 
کانديداها موظفند خود را در معرض انتخاب مردم بگذارند و مردم نيز موظفند از حق رای دادن يا ندادن خود آزادانه بهره ببرند.
اتفاقاً اصولگرائی حکم می کند که نمايندگان اصلاح طلب بر فرض يقين صدر در صدی شان به عدم استقبال شهروندان از انتخابات شانه از بار مسئوليت خالی نکرده و ضمن حضورشان در انتخابات مسئوليت خود را انجام دهند.
مردم مسئول عمل خودشانند و نمايندگان و نامزدان نمايندگی نيز مسئول عمل خود.
ميزان رای ملت است نيز بمعنای اين نيست که ميزان رای مردم بماست! نامزدهای انتخابات موظف به شرکت در انتخاباتند و در صورتی که پيش بينی ايشان نيز محقق شد و مردم از اين انتخابات استقبال نکردند آنوقت می توانند با سربلندی التزام عملی خود را به ميزان رای مردم بودن ابراز نمايند و بگويند ما به وظيفه خود عمل کرديم و حال که مردم از کل انتخابات استقبال نکردند به رای و گزينه مردم تمکين خواهيم کرد.
عدم شرکت در رقابتهای انتخاباتی با آگاهی از اين پيش فرض که مردم در انتخابات شرکت نمی کنند عين اصول فروشی است!
صداقت سياسی حکم می کند تا نمايندگان و نامزدهای اصلاح طلب با حفظ پرنسيب های سياسی به وظيفه مدنی خود عمل کنند.
اين عين اصول فروشی است که علی رغم موافق بودن با نظر حجت الاسلام کروبی مبنی بر رای نيآوردن نامزدهای انتخابات بدليل سرخوردگی مردم، نامزدها با تحريم انتخابات خود را در پشت مردم پنهان کرده و عدم استقبال مردم را به حساب عدم حضور خود گذاشته و اعتکاف سياسی نابخردانه مردم را بنفع خود مصادره کرده و به رُخ حريف بکشانند. 
اين همان التزامی بود که کروبی و اصحابش در انتخابات مجلس چهارم نيز از خود نشان دادند و علی رغم قلع و قمع گسترده اصحابش توسط شورای نگهبان به مسئوليت اجتماعی خود عمل کرد و ضمن شرکت در آن انتخابات بعد از عدم کسب آراء لازم با برسميت شناختن متواضعانه آن شکست به اتفاق همراهان سياسی اش 8 سال به حاشيه رفت و ضمن دورخيزی مجدد و حساب شده با حضوری قدرتمند و مجدد فاتح انتخابات دوم خرداد 76 شد و شدند.
نمايندگان مستعفی و معترض به سلوک انحصارطلبانه شورای نگهبان در صورت اصرار بر اعتکاف سياسی خود لااقل موظفند همه اهتمام سياسی خود را صرف بسيج شهروندان جهت مشارکت در انتخابات و فرستادن افرادی همچون کروبی با بالاترين آرا به پارلمان کنند.
حضور کروبی و معدود نمايندگانی همچون کروبی در مجلس به اعتبار وزن و صحابگی سياسی ايشان ولو آنکه در اقليت مطلق نيز در مجلس باشند بمراتب موثرتر از عدم حضورشان است.
کروبی از معدود رجال سياسی ايران است که علی رغم مساوی بودن حق و رای وی با ديگر نمايندگان مجلس به پشتوانه شيخوخيت و اعتبار سياسی اش نشان داده در جمع نمايندگان قبل از آنکه نماينده ای مردم در مجلس باشد « سناتور» ايشان در جمع نمايندگان است!
26 روز تحصن سياسی نمايندگان مجلس بدون کسب امتياز مطلوب را بايد مقايسه کرد با چند ساعت اظهار تصميم به تحصن گرفتن يکنفره کروبی در جريان بازداشت حسين لقمانيان نماينده مردم همدان در مجلس که باعث شد در کمتر از 24 ساعت لقمانيان از سلول زندان اوين به کرسی قرمز مجلس بازگردد!
اصلاح طلبان نمی بايست تريبون مجلس را براحتی از دست بدهند ، ولو آنکه با تبانی صورت گرفته، محافظه کاران موفق به اشغال اکثريت کرسی های پارلمان شوند ليکن اصلاح طلبان موظفند به هر قيمتی که شده امثال کروبی را ولو در حجمی قليل وارد مجلس کنند.
مگر مصدقی که سرکار خانم حقيقت جو با طعنه و کنايه پُـــز! آنرا به کروبی و خاتمی می دهند با تکيه بر چند نماينده توانست لايحه ملی کردن صنعت نفت را از تصويب مجلس بگذراند؟
فقط شش نفر!!!
قطعاً توانائی معدود نيروی ستادی قدرتمند اصلاح طلب در مجلس اثرگذاری بيشتری از انباشت سياه لشگر ضعيف البنيه خواهد داشت.
فرار از انتخابات به بهانه فقدان امکان رقابت عادلانه را می توان نوعی واکنش روانی شکست کامانه تلقی کرد که برخوردار از کمترين حزم سياسی نيست.
اين رويکرد را بنوعی می توان تداعی کننده راهبرد متخذه سرکار خانم « مرضيه برومند» در اثر سينمائی شهر موشهای دهه 60 ايشان دانست که در لحظه مواجهه با خطر فرار از شهر و خالی کردن عقبه برای دشمن در حال پيش روی را به بينندگانش توصيه می کرد و در اين ميان تنها روزنه اميد را هم برای ظهور غير مترقبه و حماسی قهرمانی خارجی ! بمنظور نجات جامعه موشهای در حال فرار از شّـــــــر « اسمشو نبر»! باز می گذاشت.
خالی کردن صحنه انتخابات به نفع رقيب بواسطه وقوف بر عدم مشارکت شهروندان، استفاده غير اخلاقی از سيلی مردم عليه رقيب است.
همانگونه که در ادبيات فولکوريک ايرانی، قصه « خاله سوسکه» نماد چنين سنت تاريخی در سلوک ايرانی است که در مواجهه همسر گزينانه با خواستگارانی خشن، خاله سوسکه هرگز مدعی ناصوابی اصل کتک خوردن از همسر نيست و تنها خواستار تغيير بهينه ابزار کتک است!!!؟

داريوش سجادی

22/بهمن/82

آمريکا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر