استراتژی تهران در بحران عراق
کمتر از سه ماه بعد از تحرير مقاله « تناسخ» که طی آن به رقابتهای پنهان و بعضاً خونين جناح پنتاگون ـ موساد با وزارت خارجه ـ سيا در بحران عراق اشاره شده بود اکنون و تدريجاً شواهد تائيد کننده آن گمانه زنی ها در حال افشا شدن است!
نخستين بار اين شبکه خبری سی بی اس آمريکا بود که در تاريخ شنبه 28 اوت 2004 خبر داد:
مقامات دولت آمريکا موضوع جاسوسی يک کارمند عاليرتبه دولت آن کشور به نفع اسرائيل و از جمله انتقال اطلاعات محرمانه در مورد ايران به منابع اطلاعاتی اسرائيل را در دست بررسی دارند.
سه روز بعد از خبر شبکه سی بی اس مقامات مسئول ايپک (لابی اسرائيل در ايالات متحده) شتابزده و ناشيانه با ذکر نام « لاری فرانکلين» اعلام کردند که اين تشکل تاکنون نام لاری فرانکلين شخصی که اف بی آی بعنوان جاسوس فوق اعلام کرده را نشنيده اند!
بر اساس خبر شبکه سی بی اس و بنقل از اف بی آی (پليس فدرال آمريکا) فرد مورد نظر (لاری فرانکلين) امکان دسترسی به اسناد طبقه بندی شده دولتی از جمله رويکرد دولت جورج بوش در تحولات خاورميانه را برای اسرائيل فراهم می آورده.
شبکه خبری سی بی اس آمريکا در ادامه گزارش خود اعلام کرد:
فرد متهم به جاسوسی ارتباط های نزديکی با مقامات ارشد وزارت دفاع داشته و پليس فدرال معتقد است که وی «از داخل دفتر وزير دفاع ايالات متحده برای اسرائيل جاسوسی می کرده است.»
براساس اين گزارش، اين فرد با پل ولفوويتز، معاون وزير دفاع و داگلاس فيث، يک مقام ديگر اين وزارت خانه تماس مستقيم داشته است.اين دو نفر در برنامه ريزی اشغال عراق توسط آمريکا در سال 2003 نقشی کليدی ايفا کردند.
به گزارش سی بی اس، فرد مورد بررسی در رسوايی جديد جاسوسی به نفع اسرائيل توانست در سال گذشته نسخه ای از گزارش حاوی رويکرد سياسی دولت آمريکا نسبت به ايران را در اختيار مقامات اسرائيلی قرار دهد.
به گفته برخی منابع، با در اختيار داشتن اين گزارش، دولت اسرائيل به اطلاعات مهمی در مورد سياست ايالات متحده در قبال ايران دست يافت و به اين ترتيب، از امکان تاثيرگذاری بر سياست آن کشور در مورد ايران برخوردار شد.
اين اخبار در حالی اکنون بر روی خروجی رسانه های اطلاع رسانی جهان قرار می گيرد که سه ماه پيش در مقاله تناسخ ضمن موشکافی در بحران زندان ابوغريب به نقل از يک مقام ارشد آمريکائی (؟) صراحتاً آمده بود:
« ... حلقه واسط در جميع دسيسه ها در عراق شخص« داگلاس فيث» بوده که پيش از اين هم در ماه می ملاقاتی به همراه « هارولد رود» متخصص ارشد خاورميانه در تشکيلات تحت امرش و « لاری فرانکلين» تحليلگر آژانس اطلاعات دفاعی مستقر در دفتر وزير دفاع با « منوچهر قربانی فر» چهره معروف ايرانی در بحران مک فارلين و فروش اسلحه به ايران داشته و ظاهراً اين ملاقات نيز در راستای کارشکنی در مسير سياستهای متخذه وزارت خارجه آمريکا و شخص پاول جهت ترميم مناسبات سياسی با ايران برای مساعدت گرفتن از جمهوری اسلامی در حل بحران عراق بوده است.»
گزارش روز شنبه هفتم شهريور ماه جاری روزنامه هاآرتص در خصوص اظهارات پيشين جورج تنت دال بر هشدار وی بر وجود يک جاسوس اسرائيلی در پنتاگون را نيز در همين چارچوب می توان ارزيابی کرد.
بنا بر گزارش اين روزنامه:
« جورج تنت رييس سابق سازمان اطلاعات مرکزی آمريکا (سيا) پيش از استعفا از مقام اش، نسبت به وجود يک جاسوس اسراييلي در مقر وزارت دفاع آمريكا هشدار داده و طی ديدار خود با مقامات اسراييل و «موساد» تلويحا از وجود اينجاسوس گلايه کرده بود.»
همچنين اکنون در حالی خبرگزاری بی بی سی خبر از آن داده که ماموران اطلاعاتی ارتش آمريکا در وقايع زندان ابوغريب دست داشته اند
چهارشنبه 25 اوت 2004
ماموران اطلاعاتی آمريکا در وقايع ابوغريب دخالت داشته اند.
براساس گزارش تازه ای که توسط ارتش آمريکا تهيه شده است، 27 مامور يک واحد اطلاعاتی ارتش آمريکا در بدرفتاری با زندانيان عراقی در زندان ابوغريب دخالت داشته اند.
ماموران تحقيق دريافتند که فرماندهان ارشد در اين زندان از بدرفتاری با زندانيان آگاه بودند، واکنشی به آن نشان ندادند.
اين گزارش يک روز پس از آن منتشر می شود که هيات تحقيق ديگری مديران وزارت دفاع آمريکا، پنتاگون، را به خاطر آزار زندانيان به طور غيرمستقيم مقصر شناخت، اما گناه اصلی آن حوادث را بر گردن سربازان و درجه داران مافوق آنها در زندان نهاد.
که سه ماه پيش در همان مقاله تناسخ اشاره شده بود:
« ديگ چنی» و دوستانش « اسکوتر ليبی» معاون وزارت دفاع و « پاول ولفوويتز» و « داگلاس فيث» معاون وزير دفاع در امور سياستگذاری بصورت خودسرانه مرکز گشتاپوئی را در بحران عراق ايجاد کرده اند که بصورت يک دولت مستقل عمل می کند.
نکته محوری در مقاله تناسخ آنجا بود که تراژدی سر بريدن « نيکلاس برگ» را در چارچوب تنبيه حلقه وزارت خارجه ـ سيا توسط حلقه پنتاگون ـ موساد با تکيه بر عضويت کارپردازانه « نيکلاس برگ» در سازمان سيا و نقش وی در انتقال عکس های شکنجه زندانيان زندان ابوغريب به رسانه های آمريکا، ارزيابی می کرد.
تناسخ:
... شاه کليد اصلی رقابت پنهان وزارت خارجه ـ سيا با نومحافظه کاران ـ اسرائيل در بحران عراق را بايد در توطئه سر بريدن « نيکلاس برگ» رديابی کرد!
« برگ» که علی الظاهر توسط ستيزه جويان بنياد گرا و به نيت انتقام گيری بابت شکنجه زندانيان عراقی در ابوغريب ربوده و سپس ذبح شد يکی از کادرهای CIA بود که در کسوت يک مهندس آمريکائی با ماموريتی ويژه عازم عراق شده بود!
نکته مهم در طرح کشتن نيکلاس برگ آن بود که وی عامل اصلی تهيه و انتقال عکس های شکنجه در زندان ابوغريب بود و بعد از انتشار اين عکس ها اتحاد نو محافظه کاران پنتاگون و اسرائيل با طراحی عمليات رُبايش و سر بريدن وی به اسم ستيزه جويان اسلامی و قرار دادن فيلم سناريوی مزبور بر روی اينترنت هم زمان سه خواسته خود را تامين کردند.
نخست آنکه پنتاگون توانست با جريحه دار شدن و ترشروئی افکار عمومی در آمريکا عدم توازن بوجود آمده در جريان انتشار عکسهای شکنجه در زندان ابوغريب را بنفع خود ترميم نمايد.
طبعاً شهروندانی که فيلم سر بريده شدن يکی از هم وطنانشان را توسط جمعی بظاهر عراقی می بينند هر اندازه که از اعمال شکنجه عراقيان توسط سربازان خود متاثر شده باشند اکنون لااقل بخود اين حق را می دهند تا در مقابل آن توحش کور،عراقيان را لايق شکنجه هم بدانند!
پنتاگون و متحدين اسرائيلی اش با زيرکی موفق به تامين هدف نخست شان در سناريوی ذبح « برگ» شده و در کمتر از 24 ساعت فشار سنگين ناشی از انتشار عکس های زندان ابوغريب را با انتشار فيلم سر بريدن نيکلاس برگ به توازن رساندند.
از سوی ديگر با اين جنايت نو محافظه کاران و اسرائيلی ها موفق شدند چهره ای زشت و خشن از منتسبين ظاهری به اسلام را در حافظه افکار عمومی مردم جهان شماسازی کنند و مهمتر آنکه نهايتاً تو دهنی محکمی به حلقه وزارت خارجه و سيا بزنند مبنی بر آنکه پاداش خيانت مرگ است!
اينکه در فيلم منتشره از صحنه سربريدن نيکلاس برگ تعمد شده بود که وی با لباس نارنجی زندانيان تحت بازداشت آمريکائيان در عراق ظاهر شود مُبين قدرت و بی پروائی و جسارت طراحان آن جنايت بود که با صراحت به رقبای خود در واشنگتن گوشزد کنند :
به شهادت آن لباس نارنجی!!! برگ در اختيار ما بود و برای تحقق اهدافمان در عراق دست به هر کاری که لازم باشد خواهيم زد.
شاه کليد فهم چرائی سربريدن نيکلاس برگ در نحوه انجام اين عمل بود.
« برگ» در حالی در عراق و به ظاهر توسط ستيزه جويان عراقی سر بريده شد که:
اولاً هيچ گروه تروريستی ولو نامتعارفی آنقدر بی عقل و تدبير نيست که در موقعيتی که دشمن اش از ناحيه افشای شکنجه در زندان ابوغريب بشدت تحت فشار افکار عمومی است با دست زدن به چنين عملی بی دليل موازنه قدرت را به ضرر خود بر هم بزند.
ثانياً روال معمول در گروگانگيری گروه های تروريستی آن بوده که با اطلاع رسانی از رُبايش خود ضمن تعين ضرب الاجل و اولتيماتوم دشمن را خائف از قربانی کردن گروگان خود کند.
اما در مورد نيکلاس برگ شاهد آن بوديم که گروگانگيران بدون کمترين اطلاع رسانی قبلی و بدون کمترين طرح خواسته يا اولتيماتومی بلافاصله بعد از رُبايش « برگ» سر وی را بريده و با صحنه برداری مشمئز کننده و قرار دادن فيلم آن بر روی شبکه اينترنت قائله گروگانگيری خود را با ادعای ظاهری انتقام از شکنجه گران زندان ابوغريب مختومه کردند!؟
مجموعاً با تکيه بر اخبار جديدی که اکنون می تواند مبنای تائيد تحليل آن روز مقاله تناسخ مبنی بر رويکرد جنگی جناح پنتاگون ـ موساد جهت سرکوب رهبران شيعه ستيزه جو و متمايل به ايران در ازای روی کار آوردن حکومتی شيعی اما تحت کنترل با تکيه بر عوامل بومی و قابل اعتماد برای آمريکائيان، تحولات چند هفته گذشته عراق را بازبينی کرد.
تناسخ:
وزارت خارجه آمريکا در کنار سازمان CIA دو متحدی هستند که با گرايش راه حل سياسی برای حل بحران عراق از ابتدای آغاز جنگ در اين کشور رو در روی جنگ سالاران پنتاگون و عوامل نظامی آن در عراق قرار داشته اند. حلقه وزارت خارجه و سيا در کنار ديگر کشورهای عربی منطقه با گرايش به روی کار آوردن حکومتی سنی در عراق کوشيده و می کوشند با عدم تحريک ايران و نوعاً جلب اعتماد وهمکاری تهران نهايتاً حکومتی سنی در عراق روی کار آورند. برای ايشان يک حکومت شيعی ديگر از نوع ايران غير قابل تحمل است خصوصاً آنکه دولتهای عرب سنی منطقه نيز کمتر تمايلی به استقبال از يک دولت شيعی ديگر داشته و اين امر را بر هم زننده توازن قوا در منطقه بنفع ايران می دانند.
اين در حاليست که پايوران نظامی پنتاگون با گرايش به روی کار آوردن حکومتی شيعی اما با نسخه عراقی و متمايز از نوع حکومت شيعی ايران، مترصد آنند تا در بلند مدت بتوانند با تزريق وجوهی از رفاه و دمکراسی هدايت شده و بهداشتی برای آمريکا در عراق، حکومت روحانيون ستيزه جو در ايران را تحت الشعاع جذابيتهای مرفهانه حکومت شيعه تحت امر واشنگتن در بغداد قرار دهند. نسخه شيعی مطلوب نظر ايشان حکومتی از نوع آذربايجان بوده که از مظاهر اسلام تنها نما و شمائی قابل تحمل برای آمريکائيان و دولتهای سنی منظقه داشته باشد. بی دليل هم نمی تواند باشد که طی يک سال گذشته عمده ترورهای صورت گرفته در عراق متوجه شيعيان و آن هم بخشی از شيعيان عراقی که از مناسبات حسنه و نزديک با ايران برخوردار بوده اند، شده است.
ترور آيت الله حکيم، رئيس مجلس اعلا ، عزالدين سليم رئيس شورای انتقالی عراق به همراه ابو محمد عامری را در همين راستا می توان ارزيابی کرد. علی الظاهر عنصر اصلی در ترور های مزبور حذف شيعيان ايرانوفيل عراقی در ازای جايگزينی شيعيانی تحت الامر برای جنگ سالاران نو محافظه کار آمريکائی است.
بحران زندان ابوغريب را می توان نقطه اوج درگيری و اختلاف اين دو حلقه تلقی کرد.
اکنون با توجه به اعتراف مقامات آمريکائی مبنی بر آنکه:
«لاری فرانکلين در رسوايی جديد جاسوسی به نفع اسرائيل توانسته در سال گذشته نسخه ای از گزارش حاوی رويکرد سياسی دولت آمريکا نسبت به ايران را در اختيار مقامات اسرائيلی قرار دهد»
بهتر می توان به توطئه حلقه پنتاگون ـ موساد عليه راهبردهای سياسی جناح وزارت خارجه ـ سيا در تعامل با ايران جهت حل بحران عراق پی برد.
تناسخ:
... داستان از آنجا آغاز شد که جنگ سالاران پنتاگون بعد از بازداشت نسنجيده معاون مقتدی صدر و بروز بحران صدريون در نجف عملاً خود را با تنگنای بی عملی مواجه کردند. در همين مقطع بود که وزارت امور خارجه آمريکا ابتکار عمل را در دست گرفت و بنا بر اظهارات کمال خرازی وزير خارجه ايران (26 فروردين ماه 1383) آمريکا از ايران برای پايان دادن به ناآرامی ها در عراق مطالبه کمک می کند.
متعاقب اين مطالبه ميانجيگرانه بود که هيئت بلند پايه ديپلماتيک ايران به سرپرستی حسين صادقی، مدير کل خليج فارس وزارت خارجه ايران عازم بغداد شد.
اما هنوز 24 ساعت از ورود هيئت ديپلماتيک ايران به بغداد نگذشته بود که خبری غير منتظره بر خروجی خبرگزاری های بين المللی مبنی بر ترور خليل نعيمی دبير اول سفارت ايران در بغداد در نزديکی يکی از ساختمانهای وابسته به سفارت ايران در اين شهر قرار گرفت.
در گفتگو با يک منبع موثق ديپلماتيک در سازمان ملل متحد وی عامل اين ترور را به آن بخش از فعالان در عرصه سياسی عراق فعلی منتسب کرد که در پيوند مشترک با نو محافظه کاران جنگ سالار آمريکا و عوامل فعال موساد در عراق می باشند.
جناح نو محافظه کار پنتاگون با اين ترور عملاً ناخرسندی خود را از باز شدن پای ايران به بحران عراق اعلام و بدينوسيله در مسير ديپلماسی رقبايشان در وزارت خارجه کارشکنی کرد.
در مجموع ترور مزبور موفقيت آميز بود! و ظاهراً بانيان اين ترور توفيق آنرا يافتند تا هيئت ديپلماتيک ايران را بدون کسب نتيجه به ايران بازگردانند.
همانطور که پيشتر در مقاله تناسخ آمده بود پايوران نظامی پنتاگون و متحدينشان در موساد گرايش به روی کار آوردن حکومتی شيعی تحت الامر در عراق بودند. علت اين تمايل نيز اولويت ايشان در برخورد با حکومت شيعی ايران بود تابدين طريق بتوانند با تزريق رفاهی چشمگير در عراق، حکومت روحانيون در تهران را تحت الشعاع جذابيتهای رفاهی و کمّی در حکومت تازه تاسيس عراق قرار دهند.
اين در حالی بود و هست که وزارت خارجه آمريکا در کنار سازمان سيا با تکيه بر اولويت خواست متحدين سنتی شان در عربستان سعودی و ديگر کشورهای سنی عرب در منطقه و بمنظور عدم تحريک آستانه تحمل ايشان از نابودی حکومت سُنی صدام و جايگزين کردن نظامی شيعی گرايش شان روی کار آوردن حکومتی با گرايشات سنی است.
با توّفق حلقه پنتاگون ـ موساد در رقابت با حلقه سيا ـ وزارت خارجه طی بحران زندان ابوغريب اينک اين تبانی از فراغ بال کامل برای عملياتی کردن منويات خود در عراق برخوردار شده بود.
تنها مشکل موجود کمبود فرصت برای نو محافظه کاران حاکم در پنتاگون و متحدين شان در اسرائيل بود.
ايشان بخوبی می دانستند با توجه به اکثريت برتر جامعه شيعيان در عراق در هر انتخابات دمکراتيکی مشروط بر رعايت استاندارهای انتخابات آزاد پيروز نهائی در هر حالتی شيعيانند.
لذا نهايت اهتمام خود را صرف آن کردند تا بعد از تحويل حکومت از پل برمر به حکومت موقت، پازل خود را تا انتخابات ماه ژانويه آتی بر اساس اهداف خود بچينند.
اُمهات اين اهداف متمرکز بر دو گزينه بود:
ـ تمهيد در روی کار آوردن حکومتی ولو شيعی اما دست نشانده و تحت الامر.
ـ تيره نگاه داشتن مناسبات حکومت تازه تاسيس عراق با ايران.
خروج پل برمر حاکم وقت آمريکائی از عراق و تحويل عجولانه حکومت موقت به چهره های شيعه اما بعضاً معاند با ايران نقطه آغاز شمارش معکوس اين ماراتن محسوب می شد.
اهتمام اوليه آمريکا در تامين دو هدف فوق از ميان برداشتن شخصيت های سياسی عراقی متمايل به ايران در کنار به تيرگی کشاندن مناسبات دولت موقت عراق با تهران بود.
از همين تاريخ به بعد ناظران سياسی بحران عراق شاهد ترورهای متعدد رهبران مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق (نزديک ترين تشکل سياسی شيعه عراقی به ايران) و ديگر شخصيت های سياسی عراقی شيعه، در کنار مواضع تند و بعضاً خصمانه دولتمردان حکومت موقت عراق عليه ايران شدند.
ترور پيش از موعد! سيد محمد باقر حكيم، رييس مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق در کنار ترورهای افرادی نظير عزالدين سليم (ابوياسين)، رييس شورای حكومتی عراق، خانم عقيله هاشم (ديپلمات شيعه عضو مجلس حكم) كبه (ديپلمات شيعه معاون وزير خارجه عراق) را در همين پروژه می توان ارزيابی کرد.
گويش خصمانه و نارفيقانه هوشيار زيباری وزير خارجه دولت موقت عراق در مصاحبه با هفته نامه بريتانيايی ساندی تلگراف (4 ژوئيه) که طی آن با اشاره به ايران هشدار داده بود که به زودی شواهدی را انتشار دهد که نشان می دهد برخی دولت های خارجی به چه صورت به تروريست های داخل عراق کمک می کنند تا به فعاليت های خرابکارانه خود عليه دولت و مردم عراق ادامه دهند. (هر چند زيباری تاکنون اسناد و شواهد خود را ارائه نکرده) را نيز بايد در چارچوپ پروژه خصمانه نگاه داشتن مناسبات تهران و بغداد تلقی کرد.
همچنانکه مواضع تند حازم شعلان، وزير دفاع دولت موقت عراق در مصاحبه با شبکه تلويزيونی العربيه ( دوشنبه 9 اوت) را نيز بايد در همان پروژه قرار داد.
شعلان در آن مصاحبه ضمن متهم کردن ايران به دخالت داشتن در ناآرامی های شهر نجف جسورانه مدعی شد:
شبه نظاميان شيعه با استفاده از سلاح های ايرانی در شهر مقدس نجف شورش به پا کرده اند ... شواهدی که ما در اختيار داريم نشان می دهد که دشمن اصلی عراق (ايران) مسئول چيزهايی است که بر سر مردم عراق آمده است.
وی همچنين در مصاحبه با روزنامه واشنگتن پست (26 ژوئيه) پا را از اين هم فراتر نهاد وبا زبانی خصمانه خطاب به ايران گفت:
من دخالت آشکار ايران در عراق را مشاهده کرده ام. هدف ايران از مداخله جويی (در امور عراق) نابود کردن دموکراسی است ... ما می توانيم در خيابان های تهران تخم مرگ بپاشيم، همانگونه که آنها با ما می کنند. اما اگر يک دموکراسی باشيم چنين کاری نمی توانيم بکنيم. با اين حال اگر مردم دستور بدهند همين حالا چنين کنيم، من آن را اجرا می کنم.
بازداشت مصطفی دربان، خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی در بغداد ، شامگاه دوشنبه 9 اوت توسط ماموران پليس عراق در کنار رُبايش مضحک فريدون جهانی ديپلمات ايرانی در عراق را نيز می توان در راستای تنش زائی در مناسبات تهران و بغداد ارزيابی کرد.
مضحک بودن اين گروگانگيری از آنجهت است که برای نخستين بار مشاهده می شد يک گروه تروريستی و گروگانگير با موضعی حکومتی اقدام به ربودن ديپلمات ايرانی می کرد!
بر اساس آنچه که گروگانگيران از انگيزه رُبايش فريدون جهانی اعلام کرده اند ، وی به دليل فعاليت در ورای وظايف قانونی و محول اش ربوده شده بود. اتهامی که در صورت صحت عرفاً وزارت خارجه کشور ميزبان را ملزم به تذکر و نهايتاً اخراج ديپلمات مزبور می کرد نه يک گروه تروريستی.
با توجه به قرابتهای سياسی احمد چلبی رهبر حزب کنگره ملی عراق با ايران صدور حکم جلب وی توسط حکومت موقت عراق را نيز بايد اقدامی حسابشده بمنظور سوزاندن سياسی چلبی بمنظور از حيز انتفاع انداختن وی برای تهران دانست.
نکته قابل توجه در صدور حکم جلب چلبی آن بود که زمانی جلبيه چلبی صادر شد که وی در راس هياتی اقتصادی در تهران بسر می برد!
با توجه به نبود وی در عراق عجله دولتمردان عراق برای صدور اين حکم جلب نشاندهنده آن بود که حکومت موقت قبل از آنکه در جستجوی جلب وی باشند قصد داشته اند با اين حکم، چلبی را ترغيب کنند تا بدليل واهمه از بازداشت اش ماندن در تهران را مرجح بر بازگشت به عراق نمايد.
در غير اينصورت چند روز تامل و جلب وی پس از مراجعت از ايران بمراتب سهل الوصول تر از آن بود که جلبيه وی را در نبوداش در تريبون های داخلی و خارجی جار بزنند!
بازگشت با اعتماد بنفس چلبی به عراق بدون توجه به اين جلبيه نشاندهنده آنبود که چلبی دست مخالفانش را در بغداد و واشنگتن خواند.
هدف اصلی ترغيب چلبی بر عدم بازگشت به عراق بود اما ظاهراً وی بخوبی آگاه بود حجم اطلاعات محرمانه و مهمی که طی سالهای همکاری اش با سيا اندوخته به اندازه کافی به وی مصونيت می داد تا در بازگشت خلاف ميل مخالفانش به عراق مصون از دستگيری باشد.
همچنانکه بعد از بازگشت چلبی، حکومت موقت با عدم موفقيت اش در دور کردن يکی از چهره های نزديک به ايران از معادله قدرت در عراق کراهتاً مجبور به لغو حکم جلب وی شد.
اهميت بازگشت حسابشده چلبی به عراق از آنجا ناشی می شود که وی با اين عمل خود نه تنها خود و شاکله سياسی خود را در نظام سياسی عراق تحفظ و تقويت کرد بلکه با توجه به مقاله 27 اگوست روزنامه الشرق الاوسط وی بانی بازگشت بموقع آيت الله سيستانی از لندن به نجف و حل بحران نجف به نفع جامعه شيعيان عراق شد.
روزنامه «الشرقالاوسط» ـ چاپ لندن ـ به نقل از يك منبع سياسي در واشنگتن كه نخواست نامش فاش شود، نوشت:
مقامات آمريكا بر اين باورند كه احمد چلبي، رييس كنگره ملي عراق، در پشت پرده بازگشت ناگهاني آيتالله سيستاني به نجف و فراخواني از شيعيان اين كشور براي حضور در اين شهر قرار دارد، به همين خاطر از پليس عراق خواستهاند كه به مقر وي حمله كند.
اين روزنامه افزود: چلبي علاوه بر تلاش براي نزديك كردن آيتالله سيستاني و مقتدي صدر به يكديگر، ايشان را قانع كرده است، چنانچه حمله به نجف با موفقيت انجام و مقتدي صدر نيز با قدرت نظامي نابود شود، شيعيان عراق در معرض خطر جدي قرار خواهد گرفت.
وي به آيتالله سيستاني گفته است كه تنها راهحل موجود براي حل بحران نجف و عراق، اين است كه ايشان با استفاده از جايگاه و احترام گستردهاي كه در ميان شيعيان دارد، همزمان با حضور خود در شهر نجف اشرف، از مردم بخواهد كه به اين شهر بيايند.
منبع يادشده افزود: چلبي همچنين با يادآوري اين موضوع به آيتالله سيستاني، كه از زمان مسؤوليت شوراي حكومتي سابق عراق، همه بر اين امر كه اماكن مقدس در شهر نجف و كربلا، اماكني است كه نيروهاي آمريكا حق ورود به آن را ندارند، متفقالقول بودهاند، تأكيد كرده است: چنانچه نيروهاي آمريكايي به اين اماكن وارد شوند، اين موضوع تنها به هتك حرمت به مقدسات شيعيان محدود نميشود، بلكه به معناي پايان ايفاي نقش سياسي مراجع در آينده عراق خواهد بود.
«الشرقالاوسط» به نقل از اين منبع افزود: آيتالله سيستاني با زمينهچيني برخي مقامات دولت موقت عراق، براي معالجه به لندن فرستاده شد. هدف آنها اين بود كه پليس عراق و نيروهاي آمريكايي به راحتي بتوانند مقتدي صدر را نابود كنند، اما به نظر ميرسد پس از سفر آيتالله سيستاني به لندن، معلوم شد، دولت موقت قصد داشته در غياب ايشان در نجف، وارد اين شهر شود. در همين حال، برخي اين موضوع را به عنوان توطئهاي بزرگ براي ايشان به تصوير كشيدهاند و از وي خواستهاند كه براي ناكام گذاشتن نقشه آنان سريعا به عراق برود.
منبع يادشده همچنين با استناد به يادداشتي از سوي محمد عبدالله الشهواني، رييس سازمان اطلاعات عراق، به زهير الحمادي، دبيركل هيأت وزراي دولت عراق، توصيه كرده است كه در اثناي آتشبس كه آنموقع (در تاريخ نامه) برقرار بوده، براي حل نهايي مشكل مقتدي صدر، تدابيري انديشيده شود.
در اين نامه كه با شماره «244/ت/خ» مورخ 18 جولاي ثبت شده است، ضمن اشاره به حمله هواداران افراطي صدر به وي با چاقو، آمده است: آيتالله سيدكاظم حائري ـ كه در قم مقيم است ـ از حمايت صدر كنارهگيري كرده و اين امر، نشان از اختلاف بين رويكرد مقتدي و ايران درباره امور داخلي عراق دارد.
اين منبع، بيتوجهي اياد علاوي، نخستوزير دولت موقت عراق به اين توصيه سازمان اطلاعات عراق براي مهار صدر را اينگونه تفسير كرد. علاوي نگران بوده است كه در اين صورت تحت فشارهاي خارجي براي حمله سريع به صدر قرار گيرد، چراكه اطرافيان خارجي حاكم بر علاوي، بر اين باورند كه ممكن است در صورت به تأخير افتادن سركوبي مقتدي صدر وي به بازوي نظامي چلبي تبديل شود و به اين ترتيب چلبي قدرت سياسي از دست رفته خود را بازيابد، به ويژه اينكه به تازگي نشانههايي دال بر نزديكي مقتدي صدر و چلبي ديده شده است.
«الشرقالاوسط» افزود: چلبي در امر تهيه بندهاي پنجگانه ابتكارعمل آيتالله سيستاني نيز شركت داشته و به ويژه روي بند 5 كه مربوط به سرشماري جمعيت عراق است، تأكيد كرده است.
وي افزود: چلبي به دنبال اين است كه با اجراي اين سرشماري، مقدمات برگزاري انتخابات آينده عراق، فراهم شود و زير لواي آيتالله سيستاني و مقتدي صدر وارد عرصه انتخابات شده، به جاي استفاده نظامي از هواداران صدر از آراي آنان در صندوق انتخابات سراسري آينده عراق استفاده كند.
نقل از سايت بازتاب
هر اندازه بازگشت چلبی به عراق موقعيت شناسانه بود، برخلاف آن عزيمت آيت الله سيستانی از نجف به لندن آن هم در آستانه بالا گرفتن بحران در شهر نجف را می توان اقدامی ناسنجيده در کلنی جامعه شيعيان عراق تلقی کرد.
آيت اللهی برای برخی فصول:
سفر نسنجيده آيت الله سيستانی به لندن چه از ناحيه فشار آمريکائيان باشد و چه برخاسته از نظرات مشاوران ايشان در تحليل نهائی بعنوان چراغ سبز آيت الله به ارتش آمريکا تلقی خواهد شد که:
« با خروج ام از عراق دست تان را برای هر نوع اقدامی باز گذاشتم»
بر فرض شدت عارضه قلبی، واقعبينانه ترين تصميم برای آيت الله آن بود تا رنج کسالت را به تن خريده و با حفظ اعتبار مرجعيت و محبوبيت خود نزد شيعيان عراقی رنج و مرارت مشترک با مقلدين و شيعيانش را مُرجح بر سفر درمانی فوق می کرد ... تا همين مقطع نيز شايسته ترين اقدام بازگشت سريع ايشان به نجف جهت حفظ اعتبار مرجعيت و نفوذ و محبوبيتشان نزد پيروانشان می باشد. قدر مسلم آنست که در فردای پيروزی محتمل و خونين ارتش آمريکا در نبرد نهائی و احتمالی با شبه نظاميان مقتدی صدر، هر اندازه آمريکائيان از اين فتح احساس غرور و سرخوشی کنند اما قهراً آيت الله سيستانی نصيبی از اين شادمانی نخواهد داشت.
علی رغم سفر بی موقع و ناسنجيده آيت الله سيستانی به لندن بازگشت بموقع ايشان به عراق و تدبيری که برای حل بحران نجف بکار بستند برخوردار از کمال فراست حزم انديشی بود ولو آنکه ادعای روزنامه الشرق الاوسط مبنی بر عامليت چلبی در اتخاذ چنين تصميمی از جانب آيت الله سيستانی صحت داشته باشد، در مجموع آثار مثبت اين اقدام به کليت جامعه شيعيان عراق رسيد.
خصوصاً آنکه آيت الله سيستانی در موقعيتی توانست فتنه نجف را بخواباند که ارتش آمريکا در يک قدمی پاک کردن کلی پديده مقتدی صدر و جيش المهدی بود.
آيت الله سيستانی توانست با حل مدبرانه اين بحران ضمن آنکه ارتش ايالات متحده را در حصول به نابودی مقتدی صدر ناکام بگذارد هم زمان به مقتدی صدر که تا پيش از اين برخوردار از گاردی خصمانه نسبت به وی بعنوان مرجعی ايرانی بود و بارها و صراحتاً خواستار خروج وی از عراق نيز شده بود، موجوديت، نفوذ و اعتبار خود را در مقام ناجی مقتدی صدر به وی و ارتش تحت الامرش تحميل نمايد و ايشان را در ذيل مريدان لااقل سياسی خود قرار دهد.
گذشته از آن مانور قدرتی که آيت الله سيستانی با نفوذ کلام و اعتبار و محبوبيت اش نزد شيعيان عراق از خود نشان داد اين نکته را به جميع فعالان سياسی در عراق تفهيم کرد که هر حکومتی که در عراق بر سر کار بيآيد يک نکته را بايد مورد توجه داشته باشد و آن اينکه اکثريت شيعيان عراق مقلد يک ايرانی هستند و اين بدان معناست که صرف نظر از واگرائی يا همگرائی عقيدتی يا سياسی روحانيت شيعه مقيم ايران با علمای شيعه مقيم عراق، هيچ حکومتی در حالت نرمال نمی تواند در بغداد موضع خصمانه و ضد ايرانی نسبت به ايران داشته باشد مگر آنکه تن به حکومتی ديکتاتوری همچون حکومت صدام حسين بدهند که آن هم بعد از اشغال عراق توسط آمريکائيان و بشارت دمکراسی دادن ايشان به مردم عراق، نقض غرض محسوب خواهد شد!
با توجه به آنکه طی يکصد سال اخير از آيت الله بروجردی تا آيت الله خوئی و آيت الله خمينی و گلپايگانی و مرعشی و اراکی و اکنون سيستانی سنتاً مرجعيت اعلی شيعيان جهان در انحصار ايرانيان بوده اکنون حکام تهران از اين مزيت نسبی برخوردار بوده اند تا در مواجه با بحران فعلی عراق با تکيه بر اين مولفه از اعتماد بنفس لازم برخوردار باشند.
حجم بالای زائران ايرانی علاقه مند به زيارت عتبات عاليه در عراق هم که سرمايه ای معادل درآمد ساليانه نفت صادراتی عراق را وارد سيکل اقتصادی اين کشور می کند به خودی خود آنقدر برای هر دولتی در عراق جاذبه دارد تا حفظ مناسبات دوستانه با ايران را سرلوحه سياست خارجی اش قرار دهد.
اين مزيت های نسبی در کنار وقوف تهران بر توفق عددی شيعيان در هر رقابت دمکراتيکی به دولت ايران اين مصلحت را تفهيم کرده که علی رغم همه شيطنت های آمريکا و عوامل حکومتی اش در دولت موقت جهت تخريب مناسبات ميان بغداد با تهران، با اتخاذ سياست خويشتنداری بکوشد مناسبات خود با حکومت فعلی عراق را تا ماه ژانويه حفظ کرده و محصول خويشتنداری خود را در فردای انتخابات عراق برداشت نمايد.
ايران صبورانه می کوشد علی رغم همه نارفيقی ها و خصومت ورزی های همتايان عراقی اينبار « لاک پشتی عاقل» باشد و در مقابل همه شيطنتها و متلک ها! بی موقع با باز کردن دهان خود موجبات سقوط خود را فراهم نکند!
اشاره به داستان دوستی « مرغابی ها و لاک پشت» و تدبير مرغابی ها برای همراه کردن لاک پشت در فصل مهاجرت با خود و توصيه به لاک پشت که در مقابل حرف مردم و بد خواهان دهان از ساقه ای که با آن توسط مرغابی ها به پرواز درآمده باز نکند. هر چند لاک پشت را تحمل کم بود و پاسخ: تا کور شود هر آنکه نتواند ديد به لُغزگويانش را هزينه مرگ خود کرد!
ظاهراً همين خويشتنداری در کنار شکست حلقه پنتاگون ـ موساد در بحران نجف بود که انگيزه ای مجدد به حلقه شکست خورده وزارت خارجه ـ سيا را داد تا بعد از هزيمت شان در قائله زندان ابوغريب يکبار ديگر ابتکار عمل را در دست گرفته و با افشاگری غير مستقيم از طريق سوزاندن لاری فرانکلين (حلقه واسط موساد با پنتاگون) چراغ سبزی به تهران داده باشند تا:
اولاً با سرخوردگی حلقه موساد ـ پنتاگون از پايان مصالحه آميز بحران نجف و حفظ و افزايش امتيازات ايران در اين قائله، مانع از عملياتی شدن تهاجم نظامی اسرائيل به تاسيسات اتمی ايران شوند.
ليندون لاروش، سياستمدار برجسته آمريكائی طی مقاله ای در مجله «Executive Inteligence Review مورخ 31 سپتامبر اظهار داشته:
برخی گروههای ملی آمريكائی ، رسوائی «جاسوسی اسراييل در پنتاگون» را فاش كردند تا به اين ترتيب مانع از حمله افراطیهای اسراييل به تأسيسات هستهای ايران و روشن شدن آتش جنگ هستهای در خاورميانه شوند.
ثانياً ايران را ترغيب کنند تا ضمن اجتناب از دامن زدن به بحران در عراق فضای انتخابات رياست جمهوری آمريکا را به ضرر جورج بوش و بنفع جان کری بر هم نزند.
آمريکائيان بخوبی با اين استعداد و ظرفيت ايران آشنائی دارند که چنانچه روحانيون حاکم بر ايران بخواهند همانطور که در بحران گروگانگيری ديپلماتهای آمريکائی در سال 58 نشان دادند می توانند با بازی های محلی و سياسی بر نتيجه انتخابات درون کشوری آمريکا اثر بگذارند.
استعداد و ظرفيتی که درآن مقطع منجر به از دست دادن 12 ساله کرسی رياست جمهوری برای دمکرات ها شد و اين چيزی است که جمهوريخواهان در فضای انتخابات کنونی آمريکا که هر گونه بالا گرفتن تنش و ناامنی در عراق می تواند به ضرر ايشان و بنفع رقيبشان در اردوی دمکراتها تمام شود، ابايش را دارند.
هر چند تجربه هم به دولتمردان ايران نشان داده که نبايد و نمی توانند به چشمک ها و چراغ سبزهای ناشی از رقابتهای درون کشوری و حزبی آمريکائيان اعتماد کنند، لذا استبعادی هم ندارد که دولت تهران با حفظ سياست خويشتنداری اش نسبت به حکومت موقت بغداد منطقاً و در خفا از شهرآشوبی در عراق عليه ارتش ايالات متحده آمريکا شادمانی کند!
در تحليل نهائی از آنجا که روحانيت حاکم بر ايران پيروزی حزب دمکرات آمريکا در انتخابات رياست جمهوری اين کشور را مرجح بر پيروزی جورج بوش می دانند لذا طبيعی است از افزايش بحران در عراق بمنظور اثبات بی کفايتی جمهوريخواهان به مردم آمريکا در بسامان رساندن اوضاع عراق استقبال کنند ولو آنکه خود نقش مستقيم در آن نداشته باشند!
داريوش سجادی
14/ شهريور/83
آمريکا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر