۱۳۹۲ خرداد ۳, جمعه

شوريدگان و شيدائيان



نامه آقای احمدی نژاد به رئيس جمهور آمريکا صرف نظر از فحوا و محتوا و گويش غير ديپلماتيک به کار گرفته شده در آن از يک جهت حائز اهميت بود و آن اينکه اين نامه از حيث سياسی برخوردار از يک هوشمندی سياسی در فضای سياسی جهان بود.

قهراً در موقعيتی که جنگ سرد پايان يافته و واشنگتن می کوشد خود و ليبرال دمکراسی خود را فاتح بلامنازع جهان اعلام کند و همه گزينه ها را در مقابل خود شکست خورده معرفی کرده و از سوئی ديگر 28 سال ايران انقلاب زده را با زبان شماتت و ملامت مخاطب قرار داده و با نگاهی درجه سوم با اين کشور برخورد کرده، لذا جنس نامه نگاری احمدی نژاد با جورج بوش بنوعی بود که سطح گفتمانی دو کشور را در ترازی برابر قرار داد و حتی با محتوای نامه مزبور که بی شباهت به صدور کيفرخواستی بلند بالا عليه بزه کاری های سياسی دولت ايالات متحده در سطح جهان نبود ، احمدی نژاد، خود و ايران را در اين تراز گفتمانی در سطحی بالاتر از آمريکا به واشنگتن تحميل کرد.

حال چه جورج بوش به اين نامه جواب بدهد يا ندهد در هر دو حالت واشنگتن اسير بازی ايران شده و تنها مخيّر به انتخاب دو گزينه بد و يا بدتر در واکنش به اين ابتکار عمل رئيس جمهورايران است.

اگر جورج بوش تن به بازی احمدی نژاد بدهد و اقدام به پاسخگوئی کند يعنی موجوديت ايران را در سطحی هم تراز با خود با ايجاد مراوده در بالاترين سطح دوجانبه برسميت شناخته و اين يعنی پذيرش نظام دو قطبی جديدی با محوريت تهران و واشنگتن خصوصاً آنکه احمدی نژاد زيرکانه در نامه خود کمترين اشاره ای به اختلافات سياسی دو کشور به ويژه انرژی اتمی نکرده بلکه سطح بحث را متمرکز بر مبانی عقيدتی و انديشگی موجود ميان دو کشور با دو فرهنگ اسلامی ـ ايرانی و غربی ـ مسيحی کرده.

استنکاف جورج بوش از پاسخگوئی به احمدی نژاد هم دردی از کاخ سفيد دوا نکرده و تنها انتخاب گزينه بد در مقابل گزينه بدتر است.

در اين حالت ايران مدعی مبادی آداب بودن و برخورداری از ابتکار عمل در مقابل گزينه منفعلانه سکوت آمريکائی خواهد بود.
اما از حيث داخلی نامه احمدی نژاد و تبعات آن در داخل کشور از يک نظر قابل مناقشه است و آن شيدائی آيت الله جنتی نسبت به اين نامه که آن را تا سطح الهام الهی بالا برده و اصل چنين اقدامی را هم تراز با مراوده آيت الله خمينی با ميخائيل گورباچف قرار داده که متقابلاً اسباب ملامت و رنجش حجت الاسلام مهدی کروبی نسبت به چنين واکنشی از جانب آيت الله جنتی را فراهم آورده تا جائی که کروبی در مقام اعتراض به جنتی اظهار داشته:

به همان اندازه که شما از نامه آقای احمدی نژاد مبهوت شديد من از سخنان شما مبهوت شدم.

ظاهراً علت بُهت کروبی از سخنان جنتی، شان قدسی دادن به رئيس جمهور ايران بخاطر محتوای نامه مزبور بوده اما خوبست جناب کروبی نيز به ديگران حق بدهند تا خطاب به ايشان بگويند:

همان اندازه که جنابعالی از سخنان آيت الله جنتی مبهوت شديد، ديگرانی نيز از سخنان شما مبهوتند!

علت اين بُهت هم از آن بابت می تواند باشد که چرا جنابعالی بجای آيت الله جنتی ، شخص آقای احمدی نژاد را مخاطب خود قرار نداده ايد که پيش و بيش از شما، امثال آيت الله جنتی و ديگران را مورد عتاب و خطاب خمينی گونه قرار نداده اند که با چنين ادبيات و مديحه سرائی ها و آستان بوسی ها برخورد نمی کنند.

قطعاً حجت الاسلام کروبی خود بخوبی پاسخ بنيان گذار جمهوری اسلامی به نماينده اول مجلس دور نخست شورای اسلامی را بيآد می آورند که در مقام پاسخ به غلوهای استاد فخرالدين حجازی چگونه و بدون لحاظ کمترين عذر اخلاقی تصريح داشتند :

همه خوف من از آن است چنين تمجيدهائی از خود را باور کنم (نقل به مضمون)

لذا اگر کسی مستحق ملامت است آنی است که همچون خمينی، بر شيدائيان نمی شورد. محل نزاع را بايد در مرز شوريدگی و شيدائی تعريف کرد.

داريوش سجادی
2 خرداد85
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
اين مقاله پيشتر بصورتی خلاصه در روزنامه اعتماد ملی مورخ 4/خرداد/85 منتشر شده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر