۱۳۹۲ خرداد ۱, چهارشنبه

F=m.a


اسدالله بادامچيان عضو شورای مرکزی جمعيت مؤتلفه اسلامی طی مصاحبه روز دوشنبه پانزدهم مرداد ماه خود با خبرگزاری ايسنا در يک تحليل انگيزه شناسانه از وقوع قتلهای 16 گانه زنان روسپی در شهر مشهد گفته است:

«در اين ماجرا احساس می شود که نسبت به همسر پاک شخصی (سعيد حنائی، قاتل زنان مزبور) در کنار خيابان تعرضی صورت گرفته و وی با انگيزه «شرافتمندانه»! درصدد علاج برآمده»

توصيف انگيزه شرافتمندانه از عمل قاتل روسپيان مشهدی توسط بادامچيان در حالی صورت می گيرد که بادامچيان خود نيز از نظر سازمانی و سياسی وابسته به تشکلی است که ورود خود به عرصه سياست را با اقدامات تروريستی آغاز کرد.

جمعيت مؤتلفه نخستين سازمان مذهبی ـ سياسی بود که بعد از کودتای 28 مرداد 32 و از رونق افتادن گرايشات ملی گرايانه با صبغه مذهبی و در مقام اعتراض به توقيف امام خمينی بعد از مخالفت صريح ايشان با لايحه کاپيتولاسيون با ترور حسنعلی منصور نخست وزير وقت در ششم بهمن 43 مشی مسلحانه را وارد مبارزات سياسی ايران کرد.

اين در حالی بود که شخص امام خمينی هرگز حاضر به امضای فتوای ترور منصور و هيچ ترور ديگری در طول حيات مذهبی ـ سياسی خود نشد.

نکته جالب توجه در اين ترور آنبود که اولاً منصور از چهره های کم فروغ در مجموعه رجال سياسی ايران در آن دوره بشمار می رفت که بودن و نبودنش در هرم سياسی ايران دهه 40 تاثير چشمگيری در مجموعه تصميم گيريهای هيئت حاکمه نداشت، گذشته از آنکه منصور خود از مخالفين بازداشت امام خمينی بود و ساواک را جهت آزادی ايشان تحت فشار قرار داده بود!

لذا انتخاب وی جهت ترور توسط سازمان متبوعه آقای اسدالله بادامچيان را قبل از آنکه بتوان يک اقدام سياسی بخردانه تلقی کرد بايد صرفاً در چارچوب اقدامات خودسرانه و جسورانه عده ای جوان مذهبی با انگيزه «قتل درمانی خيرخواهانه»! توصيف کرد.

همان چيزی که اکنون نيز و با گذشت بيش از 5 دهه از آن تاريخ به تحفظ صبغه و گرايشات خشونت درمانی در نوع فهم بادامچيان و سازمان متبوعه اش از انگيزه قاتل روسپيان مشهدی مُنجر شده است.

اما پيش از بادامچيان تعداد ديگری از نشريات و چهره های وابسته به جناح محافظه کار نيز با اشارات مستقيم و غير مستقيم ضمن استقبال از کشته شدن روسپيان مشهد تلويحاً يا تصريحاً عامل اين جنايت را در شمای يک قهرمان توصيف و برانداز می کردند! تا جائيکه در مشهد و در کنار منزل سعيد حنائی تجمعاتی نيز بمنظور حمايت و دفاع از وی بعنوان يک چهره موجه و مومن برگزار شد!

القای انگيزه شرافتمندانه و غيرت دينی در جنايت طی سالهای گذشته بخش غالبی از ادبيات جناح محافظه کار ايران در تحليل جنايات خودسرانه ای مانند قتلهای زنجيره ای پائيز سال 77 به مباشرت سعيد امامی و يا ترور حجاريان توسط سعيد عسگر و اينک کشتار زنان روسپی توسط سعيد حنائی بوده است که هر سه مورد نمونه بارزی از نوع رويکرد اجتماعی مورد وثوق جناح راست جهت حصول به پاکسازيهای اجتماعی و سياسی است.

در هر سه نمونه فوق جناح راست در تحليل نهائی خود نوعی همدلی با بانيان آن جنايات از خود نشان داده و از منظری محترمانه به سه سعيد مزبور می نگريسته!

دفاع حجت الاسلام حُسينيان از سعيد امامی بعنوان چهره ای متشرع در کنار استقبال شورمندانه از غيرت اسلامی سعيد عسگر توسط يارانش و تائيد فحوائی انگيزه دين ورزانه و غيورانه سعيد حنائی مؤيد گرايش ذهنی اين جناح به «مباح باوری وسيله در صورت قداست هدف» است!

اين در حاليست که مصباح يزدی تئوريسين سرشناس محافظه کارها نيز پيش از اين با توصيه مسلمانان به برخورد و تنبيه شخصی مجرمين توسط مومنين بدون نياز به مراجعه به مراجع قانونی مجوز شرعی تنبيه خودسرانه توسط شهروندان را صادر کرده است.

نکته حائز اهميت در برخورد جناح راست با عاملين اين جنايات نگاه قهرمانانه به ايشان است!

نياز قهرمانخواهانه نياز مشترک منظومه فرهنگی جميع ايرانيان است تنها نکته متمايز در نوع و مختصات قهرمانان جامعه ايران به احتساب گرايشات سياسی و اجتماعی اين منظومه فرهنگی است.

بعد از دوم خرداد که ميل حداکثری جامعه شهروندی ايران تمايل خود را به قهرمانانی از نوع و جنس فرهيختگی قانونمدارانه نشان داده چهره هائی در کلان جامعه سياسی ايران مُبدل به قهرمان شدند که وجوه شخصيتی ايشان هماهنگی و همخوانی بيشتری با باورها و سلايق نوين اکثريت مردم داشته است.

از سوی ديگر جناح مخالف اصلاحات با توجه به اختلاف سليقه ای که با مختصات قهرمانان نوين جامعه سياسی ايران داشته است، ضمن برسميت نشناختن نوقهرمانان جناح اصلاح طلب از قبيل عبدالله نوری و عطاالله مهاجرانی و سعيد حجاريان و چهره های سرشناس مطبوعات اصلاح طلب متقابلاً بر اساس خرده فرهنگ خود دست به الگوسازی بر اساس ويژگيهای قهرمانان مورد وثوق خود زد.

وجوه شخصيتی قهرمانان جناح راست عموماً از روحيات پرخاشجويانه نسبت به ناهنجاريهای اجتماعی و سياسی برخوردار بوده و توسط اين جناح ميزان تديّن و غيرت دينی قهرمانانش با مِکيال عصيانگری «بزعم خود» انقلابی، مورد سنجش قرار می گيرد.

در فرهنگ اين جناح قهرمان تنها رسالتی که دارد مردن يا ميراندن است.

ريشه های تکوين چنين قرائتی از «متدلوژی کُنش انقلابی» ارتباط وثيقی با ترمينولوژی بکار گرفته شده در ادبيات محاوره و مکتوب دکتر علی شريعتی جامعه شناس سرشناس ايران در نيمه نخست دهه 50 دارد.

بازخوران تفسير خاص و در عين حال جذاب دکتر علی شريعتی از فلسفه قيام عاشورای حسين بن علی که جوهر آنرا در شعار «اگر می توانی بميران و اگر نمی توانی بمير»! بتصوير کشيد، القاء کننده نوعی سرکشی اجتماعی(Adventurism) با توجيه تهوّر دينی نزد لايه های خشونت طلب در ايران شده که از آن تحت عنوان «خشم مقدس» ياد می کنند.

جنگ هشت ساله ايران و عراق محمل مناسبی را فراهم کرد تا قائلين به اين نوع از قهرمان بازيهای انقلابی، پتانسيلهای خود را در جبهه های جنگ در کنار ديگر رزمندگان همسنگرشان تخليه نمايند. ليکن با پايان جنگ و برجسته شدن نياز به رفتار شهروندی در حوزه مناسبات اجتماعی و سياسی، رويکردهای سلحشورانه نسبت به ابتلائات جامعه در افکار عمومی نفی و از چشم افتاد.

اما قائلين به سلوک سرکوبگرانه چون نمی توانستند خود را در چارچوب و اقتضائات جامعه مدنی مستحيل نمايند، و از سوی ديگر مناسبات شهروندی را نوعی جنتلمن بازيهای سوسول مآبانه! تلقی می کردند که باطناً قاصر از توان ارضاء نياز مبارزه جويانه ايشان بود، لذا اين قشر خرده فرهنگ خشونت طلبانه خود را مُبدل به هنجار و نماد تشخص دينی و غيرت انقلابی کرده که با تکيه بر آن ضمن برخورد خشن با ابتلائات جامعه در مقام قهرمان مورد استقبال هم نوايان خود قرار می گيرند!

همانگونه که مطابق اصل نيوتون در فيزيک مکانيک، نيرو حاصل ضرب جرم يک جسم در شتاب وارد بر آن جسم تلقی می شود(F=m.a) در تحليل رفتارهای خشن اجتماعی نيز نيروی تخريبی چنين رويکرد اجتماعی را می توان نوعی خُردهفاشيزم تلقی کرد که محصول تعامل ميان منش خشن گرايانه (بعنوان جرم و جوهر آن) با گروههای اجتماعی مستعد خشونت ورزی (که نقش شتاب دهنده به آن منش را عهده داری می کنند) است.

بتعبير ديگر خرده فاشيزم موجود در ايران را می توان حاصل ضرب فلسفه سازيهای کسانی جون حجت الاسلام مصباح يزدی تئوريسين سرشناس خشونت، در مقام جرم و يا جوهر توجيه رفتارهای خشونت طلبانه در کنار آغوش گشائی گروههائی مانند انصار حزب الله جهت عملياتی کردن و شتاب بخشيدن به چنين تئوريهائی محسوب کرد:


Fascism=mesbah.ansarhezbullah

داريوش سجادی

18/مرداد/80

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر