۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۹, یکشنبه

« جوابيه‌ به‌ روزنامه‌ كيهان‌»


روزنامه‌ كيهان‌ طي دو گزارشي‌ كه‌ در تاريخهاي‌ 13 و 15 ارديبهشت‌ ماه‌ سال‌ جاري‌ از هجدهمين‌ كنفرانس‌مركز پژوهش‌ و تحقيق‌ مسايل‌ ايران‌ (سيرا) درج‌ كرده‌ است‌ مرتكب‌ 3 خطاي‌ مطبوعاتي‌ آشكار شده‌ است‌.

نخست‌ آنكه‌ خبري‌ كاملاً كذب‌ را به‌ اينجانب‌ نسبت‌ داده‌ مبني‌ بر آنكه‌:

« داريوش‌ سجادي‌ در اجلاس‌ برلين‌ شركت‌داشته‌ است‌.»

دوم‌ با انتساب‌ جمله‌ كاملاً كذبي‌ به‌ نقل‌ از اينجانب‌ مبني‌ بر:

« ناصالح‌ بودن‌ رئيس‌جمهور منتخب‌ ايران‌» تهمت‌ آشكاري‌را متوجه‌ نويسنده‌ كرده‌ است‌.

و سوم‌ آنكه‌ به‌ صورت‌ اجتناب‌ناپذيري‌ با انجام‌ دو عمل‌ ناپسند فوق‌ و با توجه‌ به‌ انتساب‌ اين‌ مؤسسه‌ به‌ جايگاه‌ رهبري‌انقلاب‌، توهين‌ گستاخانه‌اي‌ را نيز متوجه‌ جايگاه‌ ايشان‌ كرده‌ است‌.

صرفنظر از صحت‌ و سقم‌ ادعاها و اخبار ارائه‌ شده‌ كيهان‌ از اجلاس‌ سيرا، اين‌ روزنامه‌ مدعي‌ شده‌:

داريوش‌ سجادي ‌كه‌ پيش‌ از اين‌ مقالات‌ « بسيار تندي‌» در حمله‌ به‌ افراد «اصولگراي‌» كشور در برخي‌ از روزنامه‌هاي‌ « زنجيره‌اي‌»! چاپ‌ كرده‌بود در سخنراني‌ خود در اجلاس‌ سيرا گفته‌:

« مردم‌ ايران‌ همواره‌ از زمان‌ مشروطيت‌ مي‌دانستند كه‌ چه‌ نمي‌خواهند اما نمي د‌انستند كه‌ چه‌ مي‌خواهند»

كيهان‌ در ادامه‌ همين‌ مطلب‌ ادعا كرده‌:

«همين‌ تعبير را سجادي‌ در كنفرانس‌ برلين‌ هم‌ به‌ كار برد» و اضافه‌ كرده‌:

« سجادي ‌در اجلاس‌ سيرا عليه‌ آقاي‌ خاتمي‌ دست‌ به‌ فحاشي‌ زده‌ و از مطبوعات‌ اصلاح‌طلب‌ به‌ خاطر اينكه‌ « در سطح‌» مانده‌اند خرده ‌گرفته‌ و گفته‌:

« مردم‌ در انتخابات‌ رياست‌ جمهوري‌ مجبور شدند بين‌ بد و بدتر، يكي‌ را انتخاب‌ كنند»

لازم‌ به‌ ذكر است‌ كيهان‌ در شماره‌ 13 ارديبهشت‌ خود منبع‌ خبرش‌ را راديو آمريكا معرفي‌ كرد اما در شماره‌ 15ارديبهشت‌، خود راساً به‌ تكرار همين‌ ادعاها پرداخت‌.

كيهان‌ همچنين‌ در گزارش‌ خود مدعي‌ شده‌ اجلاس‌ مزبور در يك‌ سانسور وسيع‌ خبري‌ برگزار شد و مسئولين‌ سيرا دراجلاس‌ مزبور به‌ دليل‌ افشاگريهاي‌ برخي‌ مطبوعات‌ درباره‌ ماهيت‌ سيرا و گردانندگان‌ آن‌ در سالهاي‌ گذشته‌، امسال‌ از افشاي ‌نام‌ مسافران‌ ايراني‌ كنفرانس‌ سيرا پرهيز كرده‌اند.

توضيحاً معروض‌ مي‌دارد، برخلاف‌ ادعاي‌ روزنامه‌ كيهان‌، اجلاس‌ سيرا نه‌ تنها در استتار و پنهانكاري‌ برگزار نشد بلكه ‌در كنار راديو BBC و راديو آمريكا، چندين‌ شبكه‌ تلويزيوني‌ و راديويي‌ در كنار نمايندگان‌ مطبوعات‌ داخلي‌ آمريكا به‌ ارائه ‌گزارش‌ از اين‌ اجلاس‌ پرداختند كه‌ علي‌الظاهر منبع‌ خبر كيهان‌ نيز راديو آمريكا بوده‌ است‌. اين‌ در حالي‌ است‌ كه‌ سيرا از يك ‌ماه‌ پيش‌ از برگزاري‌ اجلاس‌ در مريلند، بر روي‌ سايت‌ اينترنتي‌ خود كه‌ در تمام‌ دنيا قابل‌ دسترسي‌ است‌ ريز كامل‌ برنامه‌ها وسخنرانيها و سخنرانان‌ اجلاس‌ هيجدهم‌ خود را ارسال‌ كرده‌ بود كه‌ هنوز هم‌ اين‌ آدرس‌ قابل‌ دسترسي‌ علاقه‌مندان‌ به‌ اطلاع‌ ازمدعوين‌ و موضوع‌ سخنرانيهاي‌ سيرا مي‌باشد. اما درباره‌ موارد منتسب‌ به‌ سخنراني‌ اينجانب‌ در گزارش‌ كيهان‌ لازم‌ به‌ توضيح ‌مي‌دانم‌ كه‌:

اولاً موضوع‌ سخنراني‌ اينجانب‌ «آسيب‌ شناسي‌ جنبش‌ اصلاح‌طلبي‌ ايران‌» بوده‌ كه‌ طي‌ آن‌ از يك‌ منظر ريخت‌شناسانه‌ به‌ تحليل‌ و بررسي‌ ديناميزم‌ حاكم‌ بر جنبشهاي‌ اصلاح‌طلبانه‌ 100 سال‌ اخير ايران‌ پرداخته‌ و همانطور كه‌ كيهان‌ به‌درست‌ درج‌ كرده‌ مدعي‌ شده‌ام‌ در تحولات‌ سياسي‌ - اجتماعي‌ يك‌ قرن‌ اخير توده‌هاي‌ مردم‌ فاقد گزينة‌ عالمانه‌ بوده‌ و قبل‌ از آنكه‌ بدانند چه‌ مي‌خواهند مي‌دانستند كه‌ چه‌ نمي‌خواهند.

البته‌ اين‌ موضوع‌ كه‌ كيهان‌ در مقام‌ اعتراض‌ آنرا مطرح‌ كرده‌سخن‌ نويني‌ از اينجانب‌ نبوده‌ بلكه‌ نخستين‌ بار در سال‌ 77 طي‌ مقالة‌ « سمفوني‌ خاتمي‌» منتشره‌ در هفته‌نامه‌ « راه‌ نو» آنرامطرح‌ كردم‌ و پس‌ از آن‌ به‌ صورت‌ مشروح ‌تري‌ سلسله‌ مقالات‌ « كفش‌ سيندرلاي‌ خاتمي‌» در روزنامه‌ زن‌ زمستان‌ 77 مجدداً به‌ طرح‌ آن‌ پرداخته‌ و همچنين‌ در ژانويه‌ گذشته‌ در مجله‌ ميدل‌ايست‌ اينسايد چاپ‌ واشنگتن‌ نيز بار ديگر مشروح‌ اين‌ ديدگاه ‌را مطرح‌ كرده ام‌. بنابراين‌ قبل‌ از آنكه‌ اين‌ ديدگاه‌ بنابر ادعاي‌ كيهان‌ در هيجدهمين‌ كنفرانس‌ « ضدانقلابي‌ سيرا»! مطرح‌ شود در نشريات‌ داخل‌ كشور چاپ‌ شده‌ بود تا جايي‌ كه‌ در كمتر از يك‌ ماه‌ بعد از چاپ‌ مقالة‌ كفش‌ سيندرلاي‌ خاتمي‌ در روزنامه‌ صبية‌ محترم‌ آقاي‌ هاشمي‌ رفسنجاني‌، رياست‌ مجمع‌ تشخيص‌ مصلحت‌ نظام‌ در اولين‌ مراسم‌ نماز جمعه‌ تهران‌ در سال‌ 78،همچون‌ كيهان‌ قبل‌ از آنكه‌ با اين‌ ديدگاه‌ در مقام‌ يك‌ نظريه‌ و تحليل‌ سياسي‌ برخورد كند، قائلين‌ به‌ اين‌ نگرش‌ را به‌ تأسي‌ ازگفتمان‌ منحصر به‌ فرد خود « نادان‌» معرفي‌ نمود.

در مجموع‌ بررسي‌ انگيزش هاي‌ توده‌ها در تحولات‌ اجتماعي‌ بحثي‌ انتزاعي‌ و كارشناسانه‌ است‌ كه‌ به‌ جاي‌ فحاشي‌، نقدكارشناسانه‌ مي‌طلبد. خصوصاً آنكه‌ اينجانب‌ نيز هرگز محتواي‌ سخنراني‌ و ديدگاه‌ خود را غيرقابل‌ مناقشه‌ ندانسته‌ و با اشتياق ‌به‌ استقبال‌ انتقاد كارشناسانه‌ آن‌ مي‌روم‌.

اينكه‌ رهبر انقلاب‌ اسلامي‌ همان‌ طور كه‌ از منش‌ فرهنگي‌ و اديبانة‌ ايشان‌ توقع‌ مي‌رفت‌ در خطبه‌هاي‌ نماز جمعه‌23 ارديبهشت‌ ماه‌ برخلاف‌ مشي‌ كيهان‌، بجاي‌ تخطئه‌ ديدگاه‌ مزبور در مقام‌ محاجه‌ با آن‌ برآمده‌اند، مي‌تواند الگوي‌ رفتاري ‌ارزنده‌اي‌ را در اختيار مسئولين‌ اين‌ روزنامه‌ قرار دهد. هر چند رهبر انقلاب‌ اسلامي‌ در مقام‌ نفي‌ اين‌ نظريه‌ كه‌ در رفراندوم ‌جمهوري‌ اسلامي‌ ايران‌ مردم‌ ايران‌ قبل‌ از آنكه‌ بدانند چه‌ مي‌خواهند مي‌دانستند چه‌ نمي‌خواهند، استناد به‌ آگاهي‌ مردم‌ ايران ‌به‌ آرمانهاي‌ بلند «اسلام‌خواهي‌»، «عدالت‌»، « رفع‌ شكاف‌ طبقاتي‌ و فقر»، « مردمي‌ بودن‌»، « دينداري‌»، «پرهيز از اسراف‌ وتجمل‌»، « رواج‌ اخلاق‌ فاضله‌»، «آزادي‌ فكر و بيان‌»، «استقلال‌ يابي‌، اقتصادي‌ و فرهنگي‌» و حكومت‌ مردمي‌ در انقلاب‌اسلامي‌ كرده‌اند، نشان‌ دهنده‌ يك‌ سوء تفاهم‌ ظريف‌ در مواجهة‌ با اين‌ نظريه‌ است‌.

اينجانب‌ هرگز در مقام‌ نفي‌ آگاهي‌ ودلبستگي‌ مردم‌ ايران‌ به‌ آرمانهاي‌ انقلاب‌ اسلامي‌ نبوده‌ام‌، بلكه‌ اُمّهات‌ ادعاي‌ مزبور همان‌ طور كه‌ در تمامي‌ نوشته‌جات‌چاپ‌ شده‌ام‌، آورده‌ام‌، عدم‌ آگاهي‌ و شناخت‌ مردم‌ ايران‌ از ارگانيزم‌ سياسي‌ جايگزين‌ ساختار سياسي‌ پيشين‌ در خيزشهاي‌اجتماعي‌ مردم‌ ايران‌ بوده‌ است‌.

تمام‌ اهدافي‌ كه‌ رهبر انقلاب‌ اسلامي‌ در سخنان‌ خود به‌ عنوان‌ دلبستگيهاي‌ آگاهانه‌ مردم‌ در انقلاب‌ اسلامي ‌برشمردند واقعيتي‌ كتمان‌ ناپذير است‌ كه‌ منحصر به‌ انقلاب‌ اسلامي‌ ايران‌ هم‌ نيست‌، بلكه‌ در اكثر خيزشها و انقلابهاي‌ مردمي ‌در تمام‌ عرصه‌ تاريخ‌ و جهان‌ كم‌ و بيش‌ اين‌ اهداف‌ به‌ صورت‌ مشترك‌ وجود داشته‌ است‌، ليكن‌ ادعاي‌ اصلي‌ اينجانب‌، عدم‌آگاهي‌ مردم‌ ايران‌ از ساز و كار و شاكله‌ و هرم‌ نظام‌ سياسي‌ جمهوري‌ اسلامي‌ بوده‌ است‌.

اثبات‌ اين‌ ادعا را مستند به‌ مباحث‌ و مناقشاتي‌ مي‌كنم‌ كه‌ طي‌ 21 سال‌ گذشته‌ هنوز به‌ يك‌ فرجام‌ و اجماع‌ رأي‌ و فهم ‌مشترك‌ در سطح‌ نخبگان‌ نظام‌ نرسيده‌ مباحثي‌ همچون‌: نسبت‌ جمهوريت‌ و اسلاميت‌، منشأ مشروعيت‌ نظام ،‌ حوزة‌ صلاحيت ‌قانوني‌ و يا فراقانوني‌ ولايت‌ فقيه‌ و...

همانطور كه‌ در مشروطه‌ نيز، مشروطه‌خواهان‌ و مشروعه‌خواهان‌ نتوانستند يكديگر را مجاب‌ كنند و همانگونه‌ كه‌ طي‌ سه سال‌ اخير جناحهاي‌ سياسي‌ نتوانسته‌اند به‌ يك‌ تعريف‌ واحد از جامعه‌ مدني‌ برسند.

صرف نظر از استدلال آيت الله خامنه اي كه صرفاً معطوف به رد ادعاي ناآگاهي مردم نسبت به گزينش شان در رفراندوم جمهوري اسلامي در بهار سال 58 مي باشد ، اما اينكه روزنامه كيهان كه كه از ابتداي زمامداري رئيس جمهور خاتمي با لطائف الحيل و بحران آفريني و جوسازي مطبوعاتي ضمن كارشكني در مسير سياست هاي اصلاح طلبانه رئيس جمهور خاتمي گاه به طعنه و ايماء وايهام و گاه به صراحت ، تلاش در ناصالح و بي كفايت معرفي كردن منتخب مردم در خرداد 76 كرده و مي كند اكنون به يكباره در مقام دفاع از رئيس جمهور ! برآمده و معترض اين استدلال شده كه مردم در دوم خرداد 76 مي دانستند كه چه نمي خواهند اما نمي دانستند كه چه مي خواهند جاي كمال خوشوقتي است .

في الواقع كيهان براي نخستين بار و ناشي از بغض كوركورانه اي كه نسبت به مجيز نگويانش! دارد صرفاً بمنظور اثبات ادعاي منافق و مزدور بيگانه بودن سخنران (1) معترض استدلال فوق شده .

به تعبير ديگر كيهان براي نخستين بار زبان به اعتراف گشوده كه در دوم خرداد 76 بيست ميليون مردم ايران در كمال شعور و آگاهي رئيس جمهور خود را انتخاب كرده اند و اين اعترافي است ميمون و انشالله كيهان به لوازم اعتراف خود پايبند بوده و صادقانه دست از فتنه گري عليه منتخب مردم ايران بردارد.

ثانياً كيهان‌ در گزارش‌ خود به‌ دروغ‌ و يا به‌ اشتباه‌ مدعي‌ شده‌:

سجادي‌ همين‌ اظهارات‌ را در اجلاس‌ اخير و جنجالي ‌برلين‌ نيز مطرح‌ كرده‌ است‌ اين‌ در حالي‌ است‌ كه‌ تاكنون‌ در تمام‌ طول‌ مدت‌ زندگي‌ خود موفق‌ به‌ رؤيت‌ شهر برلين‌ نشده‌ام‌! اما با توجه‌ به‌ اينكه‌ مهندس‌ عزت‌الله‌ سحابي‌ در اجلاس‌ برلين‌ طي‌ سخنراني‌ خود، اظهار داشته‌اند كه‌ اكنون‌ برخي‌ از تحليلگران ‌معتقدند: مردم‌ ايران‌ در تحولات‌ تاريخي‌ يكصد سال‌ اخير ايران‌ مي‌دانستند چه‌ نمي‌خواهند اما نمي‌دانستند چه‌ مي‌خواهند،احتمالاً نويسنده‌ گزارش‌ كيهان‌ يا دچار اشتباه‌ شده‌ و مهندس‌ سحابي‌ را با اينجانب‌ اشتباه‌ گرفته‌ و يا زيركانه‌ كوشيده‌ با يك ‌تير دو هدف‌ را بزند و از شانتاژي‌ كه‌ بر سر اجلاس‌ برلين‌ و سخنرانان‌ آن‌ بعمل‌ آمده‌ بر عليه‌ اينجانب‌ نيز استفاده‌ كند. كه‌ درصورت‌ نخست‌ كيهان‌ را مي‌بخشم‌ و در صورت‌ صحت‌ فرض‌ دوم‌ اين‌ بر عهده‌ كيهان‌ است‌ كه‌ رسماً از اينجانب‌ عذرخواهي ‌كند.

ثالثاً كيهان‌ در تنظيم‌ خبر خود مدعي‌ شده:‌ سجادي‌ پيش‌ از اين‌ مقالات‌ بسيار تندي‌ در حمله‌ به‌ افراد اصولگراي‌ كشورچاپ‌ كرده‌ است‌.

تا آنجا كه‌ اينجانب‌ مطلع‌ است‌ طي‌ تمامي‌ سالهاي‌ فعاليت‌ قلمي‌ و مطبوعاتي‌ خود در ايران‌ و خارج‌ از كشور بعد از پيروزي‌ انقلاب‌ اسلامي‌ هرگز مقاله‌اي‌ عليه‌ افراد اصولگراي‌ كشور چاپ‌ نكرده‌ام‌. لذا نويسنده‌ كيهان‌ بايد ابتداً تعريف‌ خود را از اصولگرايي‌ ارائه‌ دهد.

اينجانب‌ صرفنظر از مقالات‌ منتشره‌ام‌ در سالهاي‌ قبل‌ از رياست‌ جمهوري‌ آقاي‌ خاتمي‌ كه‌ تمامي‌ آنها بدون‌ استثناء با امضاء و شناسنامه‌ و در مطبوعات‌ رسمي‌ كشور چاپ‌ شده‌ طي‌ 3 سال‌ اخير كه‌ روزنامه‌نگاري‌ در ايران‌ نفس‌ جديدي‌ كشيده ‌بعضاً مقالاتي‌ در خصوص‌ تحليل‌ عملكرد مسئولين‌ كشور داشته‌ و خواهم‌ داشت‌. اما در تمامي‌ آنها كوشيده‌ام‌ از جاده‌ انصاف ‌خارج‌ نشده‌ و با يك‌ نگرش‌ واقعبينانه‌ به‌ ارزيابي‌ عملكرد مسئولين‌ بپردازم‌ و تنها طي‌ يك‌ سال‌ اخير 3 مقاله‌ در خصوص‌سلوك‌ فرهنگي‌ِ آيت‌الله‌ مصباح‌ يزدي‌ و دكتر علي‌ اكبر ولايتي‌ و مديرمسئول‌ فعلي‌ روزنامه‌ كيهان‌ (تمشك‌ طلايي‌ منتشره‌ درپيام‌ آزادي‌ ـ عبدالله‌ ماهيگير منتشره‌ در فتح‌ و از رنجي‌ كه‌ مي‌بريم‌ منتشره‌ در پيام‌ آزادي‌) در ايران‌ چاپ‌ كرده‌ام‌. اگر منظوركيهان‌ از مقالات‌ بسيار تند عليه‌ افراد اصولگراي‌ كشور نامبردگان‌ فوق‌ است‌، صراحتاً بايد معروض‌ دارم‌ كه‌ اصولگرا بودن‌ايشان‌، حداقل‌ براي‌ نگارنده‌ قابل‌ مناقشه‌ است‌.

اما تلخ ‌ترين‌ قسمت‌ گزارش‌ كيهان‌ آنجاست‌ كه‌ مدعي‌ شده‌: سجادي‌ درسخنراني‌ خود به‌ رئيس‌ جمهور فحاشي‌ كرده‌ و انتخاب‌ ايشان‌ توسط‌ مردم‌ را گزينة‌ بد در مقابل‌ گزينه‌ بدتر معرفي‌ كرده‌!

در اينجا وظيفه‌ خود مي‌دانم‌ به‌ جاي‌ كيهان‌ از محضر رياست‌ محترم‌ جمهوري‌ اسلامي‌ ايران‌ عذرخواهي‌ كرده‌ كه ‌صراحتاً و بي‌پروا با درج‌ و انتشار يك‌ دروغ‌ آشكار سهواً يا عمداً انتخاب‌ اصلح‌ شايسته‌ مردم‌ ايران‌ را مورد اهانت‌ قرارداده‌ است‌.

هر چند كيهان‌ در گزارش‌ نخست‌ خود منبع‌ خبرش‌ را راديو آمريكا اعلام‌ كرده‌ كه‌ در صورت‌ صحت‌ اين‌ خبر جاي ‌گله‌اي‌ از اين‌ رسانه‌ كه‌ صراحتاً خصومت‌ خود را با انقلاب‌ اسلامي‌ و جمهوري‌ اسلامي‌ ايران‌ اعلام‌ كرده‌ نيست‌ اما اينكه‌ اين ‌منبع‌ نامعتبر مورد استناد يك‌ روزنامه‌ كه‌ منتسب‌ به‌ جايگاه‌ رهبري‌ انقلاب‌ است‌ قرار مي‌گيرد جفايي‌ سنگين‌ به‌ شأن‌ و اعتبار ومنزلت‌ رهبري‌ انقلاب‌ است‌.

يكي‌ از افتخارات‌ نويسنده‌ آن‌ بوده‌ و هست‌ كه‌ از آغاز ورود جناب‌ آقاي‌ خاتمي‌ به‌ صحنه‌ هفتمين‌ انتخابات‌ رياست ‌جمهوري‌ تا حال‌ حاضر به‌ اندازه‌ وسع‌ قلم‌ خود كمترين‌ كوتاهي‌ در دفاع‌ و تشريح‌ سياستهاي‌ مصلحانه‌ ايشان‌ نكرده‌ هر چند شأن‌ فرهنگي‌ و سياسي‌ ايشان‌ بالاتر از آن‌ است‌ كه‌ قلم‌ ناتوان‌ روزنامه‌نگاري‌ چون‌ اينجانب‌ بتواند حق‌ مطلب‌ در تشريح‌انديشه‌هاي‌ والا و عملكرد ايشان‌ را به‌ درستي‌ ادا كند، گذشته‌ از آنكه‌ خاتمي‌ اگر عزيز مردم‌ ايران‌ در خرداد 76 شد براي ‌نگارنده‌ از سالهاي‌ حضور پربركتش‌ در كيهان‌ و ارشاد و كتابخانه‌ ملي‌ عزيز و محترم‌ بوده‌ و هست‌.

شايد بيان‌ خاطرة‌ زيرخالي‌ از لطف‌ نباشد كه‌ در اواخر اسفند ماه‌ سال‌ 75 زماني‌ كه‌ رقابتهاي‌ انتخابات‌ رياست‌ جمهوري‌ ايران‌ ميان‌ محمد خاتمي‌ وناطق‌ نوري‌ به‌ اوج‌ خود رسيده‌ بود طي‌ گفتگويي‌ كه‌ به‌ اتفاق‌ چند تن‌ از دوستان‌ با خاتمي‌ داشتيم‌، پس‌ از پايان‌ آن‌ نشست‌عكسي‌ به‌ يادگار با يكديگر انداختيم‌. در آن‌ جلسه‌ به‌ شوخي‌ به‌ خاتمي‌ گفتم‌ چنانچه‌ در انتخابات‌ پيروز شد به‌ استناد اين‌عكس‌ مي‌توانم‌ به‌ ديگران‌ به‌ واسطة‌ مجالست‌ با رئيس‌ جمهوري‌ فخر و مباهات‌ بفروشم‌! خاتمي‌ نيز به‌ مزاح‌ پاسخ‌ داد: وچنانچه‌ در انتخابات‌ پيروز نشدم‌ آن‌ عكس‌ را حتماً پاره‌ كن‌ والا به‌ جرم‌ مجالست‌ با من‌ دردسر پيدا مي‌كني‌! و جالب‌ آنكه‌اكنون‌ با گذشت‌ 3 سال‌ از آن‌ تاريخ‌ علي‌رغم‌ پيروزي‌ خاتمي‌ در انتخابات‌ و پس‌ از پشت‌ سر گذاشتن‌ تمامي‌ كارشكنيها وسنگ‌اندازيهاي‌ جناح‌ شكست ‌خورده‌ در انتخابات‌ رياست‌ جمهوري‌ در مسير سياستهاي‌ متخذة‌ رئيس‌جمهور، مضحكانه ‌توسط‌ كيهان‌ به‌ اتهام‌ كاذب‌ فحاشي‌ به‌ رئيس‌جمهور مورد شماتت‌ و مؤاخذه‌ قرار گرفته‌ و اين‌ روزنامه‌ علي‌رغم‌ همه ‌بي ‌حرمتيهايش‌ به‌ منتخب‌ مردم‌ ايران‌ در مقام‌ سينه‌چاكان‌ وي‌ برآمده‌ و مدعي‌ شده‌ سجادي‌ خاتمي‌ را گزينه‌اي‌ ميان‌ بد و بدتراز جانب‌ ملت‌ ايران‌ معرفي‌ كرده‌!

جناحي‌ كه‌ بعد از شكست‌ سنگينش‌ در انتخابات‌ سال‌ 76، سه‌ سال‌ است‌ در نجواهاي‌ خود متضرعانه‌ زمزمه‌ مي‌كند:

اي‌ عدو آتش‌ زدي‌ بر خرمن‌ام

«خر من‌ام‌» واي‌ «خر من‌ام‌»

اكنون‌ ناشيانه‌ مدعي‌ شده‌ ياران‌ خاتمي‌ .....!

از سوي‌ ديگر از آنجا كه‌ كيهان‌ اينجانب‌ را يك‌ ضدانقلاب‌ مقيم‌ خارج‌ معرفي‌ كرده‌ كه‌ اهانت‌ به‌ رئيس‌جمهور كرده‌ام‌، لذا با فرض‌ صحت‌ ادعاي‌ كيهان‌، ديگر نيازي‌ به‌ برآشفتگي‌ و شهرآشوبي‌ نيست‌.

توقع‌ صداقت‌ و ارادت‌ از ضدانقلاب‌ نسبت‌ به‌ خاتمي‌ نقض‌ غرض‌ است‌. همان‌گونه‌ كه‌ 21 سال‌ است‌ از كمترين‌ توهيني ‌به‌ انقلاب‌ و انقلابيونش‌ كوتاهي‌ نكرده‌اند. لذا چنانچه‌ كيهان‌ تضمين‌ دهد، برآشفتگي‌اش‌ نسبت‌ به‌ توهين‌ به‌ رئيس‌جمهور بافرض‌ صحت‌ اتهام‌اش‌ به‌ اينجانب‌ برخاسته‌ از ارادت‌ قلبي‌ به‌ خاتمي‌ است‌، اينجانب‌ نيز تعهد مي‌كنم‌ جهت‌ استمرار مودت ‌كيهان‌ با خاتمي‌، هر روز يك‌ سخنراني‌ بر عليه‌ رئيس‌جمهور محبوب‌ ايران‌ ايراد نموده‌ تا الفت‌ كيهان‌ با خاتمي‌ افزونتر شود!

در هر حال‌ با توجه‌ به‌ آنكه‌ گزارش‌ سخنراني‌ اينجانب‌ در سيرا به‌ صورت‌ كامل‌ ضبط‌ شده‌ و متن‌ كامل‌ آن‌ نيز در فصلنامه ‌سيرا چاپ‌ مي‌شود، متن‌ دست‌نويس‌ آن‌ را نيز در صورت‌ آمادگي‌ كيهان‌ جهت‌ چاپ‌ و اطلاع‌ هموطنان‌ ارسال‌ مي‌نمايم‌ امانكته‌ حائز اهميت‌ آن‌ است‌ كه‌ مديريت‌ روزنامه‌ كيهان‌ متأسفانه‌ فارغ‌ از انتسابش‌ به‌ جايگاه‌ ولايت‌ فقيه‌ كمتر به‌ تبعات‌ اعمالش ‌در افكار عمومي‌ توجه‌ مي‌كند.

اينكه‌ اين‌ روزنامه‌ در تعقيب‌ اهداف‌ سياسي‌ خود اين‌ حق‌ را براي‌ خود قائل‌ است‌ تا با هر وسيله‌اي‌ ولو اخبار كذب‌ ودروغ‌ به‌ مصاف‌ ديگران‌ برود، حال‌ چه‌ عمدي‌ باشد يا سهوي‌ مستقيماً خدشه‌ زننده‌ به‌ جايگاه‌ رفيع‌ ولايت‌ در ايران‌ است‌.اينجانب‌ اعتقاد وثيق‌ دارم‌ كه‌ رهبري‌ انقلاب‌، گرانيگاه‌ و عروة‌الوثقاي‌ ساختار ديني‌ - سياسي - اجتماعي‌ و فرهنگي‌ جامعه‌ايران‌ است‌ و بر تمامي‌ جناحها و شخصيتهاي‌ سياسي‌ فرض‌ است‌ با حفظ‌ حرمت‌ و شأن‌ و منزلت‌ اين‌ عروة‌الوثقا به‌ تعقيب‌اهداف‌ سياسي‌ خود بپردازند. اما متأسفانه‌ ظاهراً كيهان‌ در تعقيب‌ شيطنتها و تحصيل‌ اهداف‌ خود هر نوع‌ وسيله‌اي‌ را مباح ‌تلقي‌ كرده‌ است‌.

متأسفم‌ از اينكه‌ نتيجه‌ مشي‌ مطبوعاتي‌ نابخردانه‌ كيهان‌ آن‌ شده‌ كه‌ اين‌ گونه‌ تلقي‌ شود، بچه‌هاي‌ انقلاب‌ ‌ آنقدرضعيف‌النفسند كه‌ بلافاصله‌ با خروجشان‌ از ايران‌ و حضورشان‌ در جوامع‌ غربي‌، مفتون‌ و مغبون‌ رنگ‌ و لعاب‌ تمدن‌ غربي‌شده‌ و با پشت‌ پا زدن‌ به‌ تاريخ‌ و تمدن‌ و فرهنگ‌ غني‌ ايراني‌ ـ اسلاميشان‌ بلافاصله‌ رنگ‌ عوض‌ كرده‌ و مطابق‌ ميل‌ غربيها سخن‌ مي‌گويند. اين‌ جفاي‌ بزرگ‌ قبل‌ از آنكه‌ توهيني‌ به‌ شخصيت‌ بچه‌هاي‌ انقلاب‌ باشد، اهانت‌ مسلم‌ و آشكاري‌ به‌ رهبري‌انقلاب‌ است‌ كه‌ فرزندان‌ ايران را در مواجهه‌ رودررو با محافل‌ غربي‌ تسليم‌ و وا داده‌ ببينند.

پسنديده‌ است‌ كيهان‌ اعم‌ از اينكه‌ عمداً يا سهواً مبادرت‌ به‌ چنين‌ كاري‌ كرده‌ باشد قبل‌ از عذرخواهي‌ از اينجانب‌،التجاء به‌ رهبري‌ انقلاب‌ برده‌ و از ايشان‌ طلب‌ عفو و حلاليت‌ كند.



داريوش‌ سجادي

23 /ارديبهشت /79

آمريكا





(1) ـ روزنامه كيهان ـ ستون اخبار ويژه (15/دي/78)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر